جهاد فاطمه عليهاالسلام
حضرت زهرا(ع ) در حالی كه شوهرش را به جهاد می فرستاد و در ميان خانه كار می كرد و زندگی را سر و سامان می داد و با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می كرد و عبادت خدا را به بهترين وجه انجام داده و فرزندانش را هم برای جهاد تربيت می كرد، با اين همه خود نيز به جهاد پرداخت ، جهادی مقدس و بزرگ ، بگونه ای كه امروز هر كس برای نگارش زندگی زهرا قلم بدست بگيرد ناچار است مبارزه او را با ستمگران بنگارد و آن حوادث افتخار آفرين ولی دردناك را بازگو كند و با صراحت حكومت ستمكاران را رسوا كند، و چنان سياستمدار و متفكرانه جهاد می كرد كه سفارش كرد بعد از شهادتش هم مراسم تدفين او مخفيانه باشد تا اين لكه ننگ هميشه بر دامن دشمنانش بيفتد كه چرا تنها بازمانده پيامبر بعد از پدر چند ماهی بيش زندگی نكرد و مظلومانه شهيد شد و چرا مظلومانه تشييع و مخفيانه دفن شد و قبرش هم مجهول ماند، و آفرين بر اين جهاد و جهادگر.
فاطمه از ديدگاه پيامبر اكرم (ص )
و اين چنين بود كه پيامبر با آن عظمت و بزرگواری چنان در مقابل زهرا احترام می كرد كه انسان را مبهوت می كند امام صادق (ع ) فرمود: پيامبر فاطمه را بسيار می بوسيد عايشه اعتراض كرد پيامبر فرمود: ای عايشه وقتی مرا به آسمان بردند در معراج وارد بهشت شدم ، جبرئيل مرا نزد درخت طوبی برد و از ميوه آن به من داد خوردم خداوند آن ميوه را در صلب من نطفه كرد و چون به زمين آمدم از آن نطفه خديجه باردار شد و نطفه فاطمه منعقد گشت ، هيچگاه او را نمی بوسم مگر اينكه بوی درخت طوبی را استشمام می كنم (28) و فرمود فاطمه حوريه ای است در صورت انسان و مكرر از پيامبر روايت كرده اند كه پيامبر نمی خوابيد تا اينكه روی فاطمه را ببوسد يا ميان سينه او را می بوسيد و گاهی صورت خود را بر سينه فاطمه قرار می داد(29) گاهی دست فاطمه را گرفته می فرمود: هر كه اين را می شناسد كه می شناسد هر كه نمی شناسد او فاطمه دختر پيامبر است او پاره تن من است ، او قلب من است كه ميان دو پهلوی من است ، هر كه او را اذيت كرده است (30) هر گاه به سفر می رفت آخرين نفری كه ميديد زهرا بود و هرگاه از سفر می آمد اولين نفر زهرا بود وقتی وارد مجلس می شد پيامبر بر می خواست و سر او را می بوسيد و زهرا را در جای خود می نشاند(31).
آری فاطمه دختر نمونه نبوت ، و همسر نمونه ولايت است ، اگر فاطمه و همسر والامقامش ، بر اولاد گرامی او باد.
فاطمه ای كه حق بر، او سلام می كند
ادای ذكر نام او به احترام می كند
كسی كه پيش پای او، پدر قيام می كند
بر در خانه اش سلام ، صبح و شام می كند
شرق ببين كه خانه اش ، برده سبق ز طور هم
حياببين كه پوشد او، چهره خود ز كور هم
فاطمه ای تو بازگو، فلسفه حيات را
ساخته جد و جهد تو سفينة النجاة را
زنده نگاه داشتی و آتوالزكاة را
حی علی الفلاح را حی علی الصلاة را
مزرعه عفاف را ز اشك ، آب داده ای
به بانوان ز شرم خود، درس حجاب داده ای
ای كه خدای بی مثل ، به كوثرت مثال زد
دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد
نبی زمهر، بضعتی ، به سينه ات مدال زد
حلقه به باب خانه ات دست علی و آل زد
يافته است پرورش ، خون خدا ز شير تو
شير خدا به مرتبت ، نظير تو، بشير تو
به حسن تو كه می كند جلوه گر آفتاب را
به اشك تو كه بشكند قيمت در ناب را
به كوی تو كه دلم ربوده صبر و تاب را
عرض سلام كردم و منتظرم جواب را
دريغ از جواب ما به خاطر خدا مكن
دست توسل مرا ز دامنت جدا مكن
قسمتی از قصيده : سيد رضا مؤ يد