جواب اين سؤال، به صورت بسيار زيبايي در رواياتي كه ويژگيهاي آن زمان را بيان ميکند، وارد شده است. ميدانيم كه ريشه گناه، غلبه كردن هواي نفس بر عقل و خرد است و اگر انسان تابع عقل باشد و بر عواقب گناه بينديشد، هرگز گناه نميكند. در روايات، وارده شده كه در آن زمان، عقل انسانها كامل ميشود، [1] پس در آن زمان، چون عقول كامل ميشود و هواي نفس تابع عقل ميگردد، كسي به كسي ظلم نميكند؛ گرچه امكان ظلم و گناه هست و اختيار هم باقي است.
بايد توجه داشت انسانهاي دوران ظهور همانند انسانهاي دوران غيبت داراي اختيارند. آنان خود، بايد نيكي را بخواهند و به آن عمل كنند، تا سزاوار دريافت پاداش الهي شده و به بهشت بروند. انسان مجبور، نه لايق پاداش است و نه مستحق مجازات و كيفر.
اينكه سخن از اجراي عدالت فراگير است، خود نشانه آن است كه ممكن است فردي دچار خطا و انحراف بشود؛ ولي اگر رفتار او منجر به تجاوز به حقوق ديگران شد، به سرعت عدالت دربارة او اجرا شده و مجازات ميشود.
[1] . بحار الانوار، ج 52، ص 336.