به گزارش خبرگزاری شبستان: در جلد دوم از کتاب «مکیال المکارم» بخش هشتم، ذیل عنوان «تکالیف بندگان نسبت به حضرت صاحب الزمان(عج)» مطالبی ارائه شده که سلسله وار مرور می شود:
شیخ صدوق به سند صحیحی از ابوهاشم جعفری روایت آورده که گفت: شنیدم حضرت ابوالحسن عسگری «امام هادی(ع)» می فرمود: «جانشین بعد از من پسرم حسن است، پس چگونه خواهید بود در جانشین پس از جانشین؟» راوی گوید: عرضه داشتم: خداوند مرا فدای تو گرداند؛ چرا؟ فرمود: «زیرا که شما شخص او را می بیند و بردن نامش برای شما روا نیست.»، گفتم: پس چگونه او را یاد کنیم؟ فرمود: «بگویید حجت از آل محمد صلی الله علیه و علی آبائه الطاهرین المعصومین»(1)
ثقة الاسلام کلینی نیز در کافی این حدیث را به طور مرسل روایت کرده است.(2)
-شیخ صدوق به سند صحیحی از حضرت امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: «صاحب این امر مردی است که هیچ کس با اسمش او را یاد نکند مگر اینکه کافر باشد».
شیخ کلینی نیز به سند صحیحی این خبر را چنین روایت کرده است: «صاحب این امر را کسی به نامش اسم نبرد مگر کافری.»(3)
-در کافی(4) و کمال الدین به سند معتبری از ریّان بن الصلت روایت کرده که گفت: «شنیدم حضرت علی بن موسی (ع) می فرمود: «قائم مهدی فرزندم پسر حسن است که بدنش دیده نمی شود و کسی او را در زمان غیبتش به اسمش نام نبرد تا اینکه او را ببیند و اسمش را اعلان کند(اعلام کنند) پس در آن هنگام هر کس از خلایق بخواهد اسم او را ببرد ... » .
-در مستدرک به طور مسند از رسول خدا(ص) آمده در خبر توصیف حضرت مهدی(عج) که فرمود: «و او است آنکه پیش از قیامش به طور آشکار نامش را نبرد مگر کسی که به او کافر باشد».(5)
- و در همان کتاب نیز از حسین بن علوان آمده که امام صادق(ع) در شماره امامان علیهم السلام فرمود: «آنان دوازده تن از آل محمد(ع) هستند: علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و هر کس که خدا خواسته.» راوی عرضه داشت: فدایت شوم همانا من از تو سوال می کنم تا به حق مرا فتوا دهی، فرمود: «من و این پسرم-» و به فرزندش موسی اشاره کرد و پنجمین از فرزندان او، شخص او غایب می شود و یاد کردنش با اسمش روا نباشد.»(6)
-توقیع شریف آن حضرت(عج) است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسی که در محفلی از مردم اسم مرا ببرد...». (7)
پی نوشت ها:
1.کمال الدین، 2/381 باب ذیل ح5
2.اصول کافی، 1/328 باب نص علی ابن محمد(ع)، ح 13
3.اصول کافی،1/333باب در نهی از اسم.ح 4
4.اصول کافی،1/333 ح 3
5.مستدرک الوسایل،2/380 ح 14
6.مستدرک الوسایل، 2/381 ح 17
7.بحارالانوار،53/184 ح 13