0

دانشگاه، تا کجا؟

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

دانشگاه، تا کجا؟

ماهنامه معیشت: برای تمام کسانی که در کشور ما زندگی می کنند یک دغدغه جدی و حیاتی ورود به دانشگاه است. این که چه بخوانیم، در مرحله بعد قرار دارد؛ اما این که تا کجا بخوانیم سوال مهم تری است که پاسخ به آن نیاز به تحلیل های دیگری دارد؟ اگر بخواهم این سوالات را کمی توصیف کنم، باید پرسید، چرا باید به دانشگاه برویم؟ حال که تصمیم گرفتیم به دانشگاه برویم، چه رشته ای باید بخوانیم؟ تا چه مقطع تحصیلی باید بخوانیم؟ در کشور ما رفتن به دانشگاه تا حدود زیادی تابع اختیار فرد نیست؛ به این معنا که اصلا پرسیدن این سوال از خانواده ها و افراد بسیار عجیب است.

 
معمولا ورود به دانشگاه و رشته تحصیلی ربط زیادی به علاقه افراد و شرایط بازار کار و... ندارد. بیشتر این مسائل وابسته به کنکور است و پس از اعلام رتبه های کنکور، و در آن چارچوب، افراد قادر به انتخاب اند. ادامه تحصیل نیز تابع عواملی است که زیاد مرتبط با ضرورت های اصلی ادامه تحصیل نیستند. طبیعتا باید بر اساس نیاز بازار و تخصص مورد علاقه به ادامه تحصیل روی آورد. اما در این عرضه و تقاضای موقعیت های شغلی ربط چندانی به تخصص افراد ندارد. اگر بخواهم با یک مثال توضیح بدهم باید به آگهی استخدام بانک ها اشاره کنم. بانک مورد اشاره بانک خصوصی معتبری است که برای استخدام بانکدار (در شعبه و پشت گیشه) فراخوان صادر کرده است و گفته است به دانش آموختگان کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته های زیر نیاز دارد:
 
 دانشگاه، تا کجا؟

با دقت در این آگهی، که تنها قسمت رشته های تحصیلی مورد نیاز را آوردم، مشاهده می کنید برای این شغل که شرح وظایف و مسئولیت های مشخص و روزمره ای دارد و ما بارها و بارها با آن برخورد داشته ایم، چه تنوع رشته ای گسترده ای و آن هم در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مورد فراخوان قرار گرفته است. تا سال های ابتدایی دهه هشتاد معمولا دیپلمه ها شغل بانکداری در شعب را انجام می دادند و هم اکنون هم در شعب زیادی مشاهده می شود که افراد با مدرک دیپلم رییس و معاون شعبه اند و کارمندان پشت گیشه با مدرک فوق لیسانس به امور دریافت و پرداخت و... مشغول اند.
 
 دانشگاه، تا کجا؟

برای شادشدن فضا عرض کنم، دوستی داشتم که در دوره دکتری اقتصاد مشغول به تحصیل بود ولی با مدرک دیپلم جذب بانک شده بود و در طی این سال ها در کنار کارپردازی در شعب و پشت گیشه ادامه تحصیل نیز داده بود. این دوست به شوخی می گفت تفاوت کار من این است که قبلا رییس شعبه می گفت پسرجان! لطفا حساب آقای فلانی را چک کن؛ اما الان می گوید آقای دکتر! لطفا حساب را چک کن. به عبارت دیگر این فشار در سمت عرضه نیروی کار و بالا رفتن مدرک تحصیلی افراد بوده است که موجب شده است در سمت تقاضای نیروی کار مدرک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد مورد نیاز باشد و نه تخصص این دانش آموختگان؛
 
بنابراین می توان گفت تحصیل تا مقطعی در ایران تقریبا هیچ ربطی به تخصص مورد نیاز نداشته است و به خاطر شرایط وخیم بازار کار و به نوعی به تعویق انداخته شدن بیکاری افراد بوده است. روزی به دوستان خود گفتم اگر مقطع پست دکتری هم به صورت رسمی به مقاطع تحصیلی دانشگاه در ایران اضافه شود، شاهد شکل گرفتن بازار کلاس های کنکور و رقابت شدید فارغ التحصیلان مقطع دکتری برای ورود به مقطع پست دکتری خواهیم بود، بدون این که توجهی به نیازهای بازار کار در آن وجود داشته باشد. به لحاظ تاریخی هم در بخش عمده ای از تاریخ ایران احراز شغل و مناسبت، حداقل در بخش دولتی ربطی به تحصیلات نداشته است، از جمله این نمونه ها:

مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) از رجال برجسته قاجار و پهلوی موضوع شرط تخصص و تحصیل در ارتقای شغلی را به شکلی زبیا توضیح می دهد: «در ایران تقلّد (به عهده گرفتن) امور و تکفل مهم جمهور (سرپرستی کار مردم) مبتنی بر مقدمات تحصیلیه نیست، بلکه متوقف (وابسته) به تصادف و اتفاق است؛ به قول ابوالفتح بُستی (متوفی 401 ق) "الدوله اتفاقات حسنه، یکی از دلائل دولت و مقام، اتفاق های نیکوست."».1 در تاریخ همچنین داریم که عباس میرزا، ولیعهد، اولین گروه دانشجویان را جهت تحصیل به اروپا فرستاد. شاهزاده عزالدوله پسر فتحعلی شاه در خاطرات خود درباره فرجام این گروه محصلان می گوید:

«شاگردانی چهل نفر، که به فرنگ فرستاد تا صنایع بیاموزند. امیر نظام گروسی هر یک را به کاری تعیین کرد؛ لیکن شاگردان نالایق و بیشتر از پست مردمی بودند. درست یاد نگرفتند و پس از برگشتن، شاگرد منجم را کنسول، شاگرد نقاش را موزیکانچی نمودند. صحاف را تاجر کردند، توپچی را معلم زبان کردند. همچنین هر یک را به کاری که نمی دانستند و نخوانده بودند گذاشتند؛ هیچ فایده نبردند...»2
 
این هم دو نمونه تاریخی که برای حسن ختام آوردم.

1. هدایت، مهدیقلی خان، سفرنامه مکه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، نشر تیراژه، 1368، صفحه 3.
2. سفرنامه عزالدوله، نشر نامک، به کوشش مسعود سالور، 1375، صفحه 24.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 13 بهمن 1396  6:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها