امامت »، رکن عظیم تشیع و محور وحدت امت و نگهبان جوهره ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است. «امت »، در سایه معرفت و محبت و اطاعت «ائمه هدی»، می بایست شایستگی خود را برای « پیروی » و« شیعه بودن » نشان دهند.
مقدمه:
«امامت »، رکن عظیم تشیع و محور وحدت امت و نگهبان جوهره ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است. «امت »، در سایه معرفت و محبت و اطاعت «اولی الامر»، می بایست شایستگی خود را برای « پیروی » و« شیعه بودن » نشان دهند. ابعادی از نقش تربیتی و اجتماعی و الگویی امامان معصوم علیهم السلام، در چند قسمت، تقدیم خوانندگان عزیز« کوثر» می شود، باشد که گامی در جهت « امام شناسی » و تعمیق اندیشه ها و باورهای «تشیع » باشد. ارزشهایی انسانی وجود دارد، که همه انسانها نسبت به آنها عشق می ورزند و به آنها گرایش دارند، همچون: خیر، کمال، سعادت، حق،عدالت، اخلاص، فداکاری، و خدمت به مردم. این ارزشها از آنجا که والا هستند، تعهد نسبت به آنها دشواراست. چنان کمیاب اند، که گاهی به عنوان ایده هایی ذهنی وآرمان هایی دست نیافتنی مطرح می شوند. گاهی پنداشته می شود تاوقتی که انسان، انسان است و دارای شهوت ها، تمایلات، هوس ها وتمنیات نفسانی، تجسم این ارزشها و تحقق خارجی آنها غیر ممکن است. اگر این ارزشها صرفا در حد ایده های ذهنی باشد، چه بسا سبب شورش انسان بر ضد آنها گردد، چرا که می پندارد پیاده کردن آنهاغیر عملی است و معلوم است که چنین تصوری برای جامعه تا چه اندازه خطرناک است. راه جلوگیری از این خطر، زدودن این اندیشه از ذهن ها است. باید مردم باور کنند که این ارزشها «واقعی » هستند، نه «ذهنی » و امکان تجسم و عینیت یافتن آنها نیز وجود دارد. برای این کار، راهی جز این نیست که مجموعه هایی از مردم باشند، تا نسبت به این ارزشها و تجسم خارجی بخشیدن به آنها درزندگی و روابط، متعهد باشند و در عین حال، بشری همچون دیگران باشند. وجود این گونه افراد که تجسم واقعی ارزشهایند، انگیزه وعامل مهمی است تا مردم را نیز به سوی آنها بکشد. خداوند نیز، از آنجا که از انسان در برابر این ارزشهابازخواست می کند، به ناچار برای اتمام حجت هم که شده باشد، بایدچنین افرادی را در قلمرو وجود و میان بندگان خود داشته باشد،که نقش «تطبیق خارجی » و «تجسم عینی » این ارزشهای متعالی انسانی را به خوبی ایفا کنند. پیامبران الهی و امامان معصوم به عنوان «حجتهای خدا»چنین اند و یکی از فلسفه های وجودی شان همین اتمام حجت است و ازهمین جاست که به امام، «حجت » نیز گفته می شود. نقش امامان(علیهم السلام)، مثل نقش پیامبران الهی در زندگی بشری، تجسم بخشیدن به ارزشهای خیر و صلاح و خوبی است و آنان که علی رغم همه مشکلات اجتماعی و وساوس نفسانی و تسویلات شیطانی درحیات بشری، «اخلاق خدایی » دارند، «اسوه » و الگوی دیگرانند. با این مقدمه، اینک به جاست که به چند نمونه از ارزشهایی که تحقق عینی آنها را در وجود و حیات و سیره رفتاری امامان(علیهم السلام)می بینیم، اشاره کنیم.
ارزشهای متعالی انسانی
حیات ائمه معصوم(علیهم السلام)، جلوه ای از ارزشهای متعالی انسانی است. به نمونه هایی از این تجلی ارزشها در حیاتشان توجه کنید:
الف: حق
همه مردم حقیقت دوست و حق طلبند. این در مرحله درونی انسانهاو سرشت آنان وجود دارد، هرچند در مقام عمل، همه آنان توانایی التزام به حق و عمل به آن را ندارند، خصوصا اگر با خواسته ها ومنافعشان در تعارض باشد. چه بسا انسانها موضع حق و حرف حق و کار حق را می شناسند، ولی به خاطر این که با منافع شخصی آنان برخورد پیدا می کند، تجاهل کرده و خود را به نفهمی می زنند، این حق پوشی را در تاریخ گذشته و حال، در زندگی حاکمان و قدرتمداران می بینیم. وقتی «حق » باخواسته ها و مصالح حکومتشان هماهنگ و موافق نیست، آن را زیر پامی گذارند، یا به دیوار می کوبند. اما علی بن ابی طالب(ع)را بنگرید، حتی خلافت گسترده و عظیم اسلامی را، وقتی که همراه با شرایط ناحقی بود(ماجرای شورای شش نفره پس از عمربن خطاب)، رد کرد و شانس خلافت خود را از دست داد، چرا که ی خواست برمحور و مدار «حق » ، حکومت و فرمانروایی کند.
ب: مقاومت و فداکاری
ثبات برسرعقیده و استواری بر مبنای اصول و معیارها و حرکت درراه «حق » ، به هرقیمت که تمام شود، ارزش بسیار بزرگی است که بسیار کمیاب است. به همین جهت، «تغییر مواضع » و «تبدیل معیارها» در زندگی سیاسی کاران و مصلحت اندیشان فراوان است.
سازش ناپذیری برسرحق و آمادگی برای فداکردن مال و فرزندان ویاران و خانواده و زندگی، همه در راه خدا، بسیار دشوار است والبته شاهد صدق انسان در ادعای دین داری و شریعت مداری است. کم نبوده و نیستند انسانهایی که حمایتشان از دین و دم زدنشان ازحق و عدل، تا وقتی بوده و هست که «منافع دنیوی » آنان در سایه این حمایت و جانبداری، تامین شود، یا حداقل آسیب نبیند. اماحسین بن علی(ع)را بنگرید که در نقش تعهد به ارزشها و مقاومت برسر اصول و سازش ناپذیری در راه آرمانهای دینی تا کجا پیش رفت؟ به گونه ای عمل کرد که نسلهای متوالی امت اسلامی به وی اقتداکردند و حماسه او را ستودند و از آن «الگو» گرفتند. امام حسین(ع)با بهای سنگین و گرانی که در راه این هدف پرداخت، حاضر نشد یک قدم از موضع حق عقب نشینی کند و با حکومت باطل یزید، بسازد و به «زندگی » و «عافیت » و آسایش وامتیازات مادی و اجتماعی روی آورد. آری... پایداری درراه حق،تا آخرین دم و تا واپسین توان. این گونه مقاومت را درحیات امامان دیگر نیز می یابیم. نمونه اش زندانی شدن طولانی امام کاظم(ع)و شهادت در حبس هارون، تنها به خاطر آنکه حاضر نبود دست از مواضع حق بردارد و آستان بوس حکومت باطل شود و از نقش خویش به عنوان «امام » و «حجت » برای اهل ایمان دست بکشد و کوتاه آید.
ج: اخلاص
یکدستی فکر و عمل و هماهنگی گفتار و کردار و قصد خدا داشتن درکارها، حتی در آنچه به خدمت مردم مربوط شود، جلوه ای از«اخلاص » است. برای خدا بودن و برای خدا زیستن و عمل کردن. چه زیباست خالص بودن برای مردم و هموطنان و خالصانه کوشیدن برای مستضعفان و محرومان و نیازمندان، بدون چشمداشت کمترین مقام واحترام و تشکری از مردم. و چه مشکل است تمرین دادن نفس، براین ارزش زیبای انسانی. امام علی(ع)وخانواده اش، به یتیم و مسکین و اسیر، کمک کردند،تنها برای خدا (نطعمکم لوجه الله)واز آنان که مورد اطعام قرارگرفتند، حتی انتظار تشکر و سپاس هم نداشتند.(لانرید منکم جزاءاو لا شکورا)و آن همه احسانهای پنهانی و خدمات خالصانه که امیرالمؤمنین(ع)داشت. امام سجاد(ع)در دل شب که تاریکی همه جا را فراگرفته و مردم همه در خواب عمیقی فرو رفته بودند. از خانه بیرون می آمد، باانبانی از غذا و مشکی آب بردوش، درب خانه های فقرا و بینوایان وناتوانان را می زد و در حالی که چهره خود را پوشانده بود تاشناخته نشود، کمک ها را می داد و با شتاب، سراغ خانه دیگر می رفت. و آن بینوا هرچه می کوشید تا بفهمد که این بزرگ مرد بخشنده وکریم کیست، تا سپاسش گوید، امام می فرمود: «بنده ای از بندگان خدایم که خواستار مغفرت و رحمت الهی ام.» نیز امام سجاد(ع)پسر عمویی داشت که از روی نادانی، امام رامی آزرد، ولی امام شبانه به طور ناشناس به خانه او کمک و طعام می رساند. چون امام به شهادت رسید و کمکها و مساعدتهای ناشناسانه او نسبت به نیازمندان و تهیدستان قطع شد، مردم دانستند آنکه این خدمات را به عهده داشت، جز «او» کسی دیگرنبود. با توجه به نمونه های یاد شده از حیات و سیره معصومین،می بینیم که امامان( علیهم السلام)طلایه داران انسانهایی بودند که نقش تطبیق عینی و تحقق خارجی این ارزشهای متعالی و بنیادهای زیبا را برعهده داشتند. از این رو، الگوی بشریت بالنده و اسوه انسانهای خوب و حق طلب گشته اند و به همین خاطر، حجت های الهی برمردم همه روزگاران.
د: بخشندگی
همیشه، دلها اسیر جود و کرم است. بخشندگان و سخاوتمندان نیزدر دلها جاداشته و دارند، چرا که فطرت انسان بر دوست داشتن وجود سخاوت، سرشته شده است.
کسی می تواند در قله جود بنشیند و دلها و دیده ها را به سوی خویش متوجه سازد که از وابستگی ها و تعلقات، رهاتر باشد. و چه کسانی رهاتر و آزاده تر از اولیای دین و ائمه معصوم(علیهم السلام)؟
گرفتاران و نیازمندان، برای رفع نیازشان این آستان رامی شناختند و اگر امامان، توان مالی و امکانات داشتند، هیچ سائلی را دست خالی برنمی گرداندند. سفره گسترده نعمت و سخاوت امام حسن مجتبی(ع)و مهمانخانه او که به روی غریبان و مسافران وتنگدستان باز بود، نشانه ای از این ارزش مجسم است. انگشتر بخشی امیرمومنان در نماز، شاهد دیگری است. این که حضرت زهرا(س)لباس عروسی خویش را به نیازمند می دهد، دلیل دیگر است. بزرگواری وبخشندگی و کرم، در امامان به عنوان یک «سجیه » بود، نه آنکه به صورت موردی و مقطعی، اهل بذل و بخشش باشند. همین بود که جانها شیفته این اخلاق والا می شد.
آنان، آنچه را می دادند، نه از دست رفته، بلکه ذخیره ای برای روز فقر و نیاز می دیدند و بخشندگی را به عنوان ادای حق مالی می دانستند که خداوند، به صورت امانت در اختیارشان نهاده بود.
وقتی یک نیازمند، در آستان کرم و بزرگواری حسین بن علی(ع)قرار می گیرد و سخاوت او را می ستاید، می سراید و می گوید:
لم یخب الان من رجاک و من حرک من دون بابک الحلقه
(امروز، هرکس که امید به تو بندد و هرکس که در خانه جود وکرم تو را بکوبد، هرگز ناامید و محروم برنخواهد گشت.) اشاره به همین خصلت ارزنده است.
به تعبیر فرزدق در مدح امام سجاد(ع):
هرگز «نه » نگفت، مگر در تشهدش که اگر تشهد نبود، «نه » اوبازهم «آری » بود.
این نیز ستایشی دیگر از دست کریمانه و روح سخاوتمند امامان است که بر نهان فرزدق جاری شده و در شعر او تجلی یافته است.
ه: عبادت و بندگی
انسان، هرچه هم قدرت، علم، شهرت و ثروت داشته باشد، بازهم «بنده » است و صاحبی دارد و سزاوار است که نزد «مولا» ی خویش، ادب بندگی و شرط عبودیت را بشناسد و به کار بندد. امامان، از جهت علم و قدرت و فضایل، در اوج بودند. خداوند،کلید گنجینه های علم و معادن ثروت را در اختیارشان نهاده بود،کارهای خدایی می توانستند بکنند. اما هرگز از یاد نبردند که «بنده خدا» یند و پیوسته برترین حالات خویش را در بندگی می دیدند. عبادتهای شگفت علی(ع)و زهرا(س)در نیمه شبها، سجده های طولانی امام زین العابدین(ع)، شب ناله های متهجدانه و قیام و صیام امام کاظم(ع)در زندان هارون الرشید و نمونه های دیگری که در سیره اولیای خدا فراوان است، گوشه ای از تجلی این ارزشها در زندگی ائمه است. کسی که سیره ائمه را مطالعه می کند، عبادت و نیایش و توجه به سوی خدا و شب زنده داری و نوافل و مناجات با خدا و تلاوت آیات اورا در لحظاتی که همه چشمها در خواب است، از نقاط مشترک درزندگی همه آنان می یابد. دعاهای مفصل، سجده های طولانی، قنوتهای پرمعنی و عظیم، همراه با اشک و آه و ناله و نجوا، در زندگی ائمه نقل شده است. امام محمدباقر(ع)باآن مقام علمی که به تعبیر حضرت رسول(ص)«شکافنده دانشها» بود، از عابدترین افراد زمان خویش بود و آن همه اشتغالات علمی و شاگردپروری و دانش گستری و مرجعیت دینی برای امت، تاثیری در کاهش «بعد عبادی » حیات او نداشت و نماز رابه عنوان مهمترین عامل ربط بین خود و خدا، ارج می نهاد. دعاهای ارزشمندی که در سجود و قنوت و پس از نمازها داشته است، در کتب حدیثی نقل شده است. حالات روحی و جسمی او در هنگام نماز نیز،شاهدی براین دلبستگی به عبادت است. درباره حضرت امام باقر(ع)مثل بقیه امامان(علیهم السلام)روایت شده است که وقتی به نماز می ایستاد، رنگ مبارکش زرد می شد و ازبیم خدا و خشیت پروردگار، رنگ از چهره اش می پرید، چرا که عظمت الهی را نیک می شناخت و خود را بنده ای نیازمند در آستان آفریدگار هستی و بخشنده حیات می دید. زمامداران حق و پیشوایان الهی، قدرت روحی خویش را پیوسته ازرهگذر اتصال به مبدا قدرتها یعنی ذات پروردگار داشته اند و چون «بنده » بوده اند، خداوند هم مقام «ولایت » به آنان عطا کرده بود. پیامبر اکرم(ص)نیز چون «بنده » بود، «رسالت » یافت و ازهمین رو در تشهدهای نماز، به عبودیت و رسالت او گواهی می دهیم وعبودیت و بندگی را پیش از رسالت و پیامبری می آوریم. «اشهد ان محمدا عبده و رسوله پیروان ائمه و اولیای دین هم می سزد که در عبادت، گام در جای پیشوایان خود بنهند و «امام گونه » باشند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه