0

زیارت انبیاء از کربلا

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

زیارت انبیاء از کربلا

حسین بن بنت ابى حمزه الثّمالى مى‏گوید: اواخر حکومت بنى مردان بود که من براى زیارت قبر حضرت حسین بن علىّ علیهما السّلام در حالى که از اهل شام پنهان مى‏داشتم از شهر کوفه خارج شده تا به کربلاء رسیدم.
پس در جایى مخفى شدم تا نیمى از شب گذشت سپس از مکان خود بیرون آمده و به طرف قبر رفتم و وقتى نزدیک شدم مردى بطرف من آمد و گفت:
برگرد که مأجور و مثاب مى‏باشى و تو به قبر دسترسى ندارى.

پس نالان و با فزع و جزع برگشته تا نزدیک طلوع صبح شد سپس به طرف قبر بازگشته تا نزدیک آن شدم باز همان شخص به طرف من آمد و گفت: اى شخص تو دسترسى به قبر ندارى.

به او گفتم: خدا سلامتت بدارد چرا من به قبر دست‏رسى ندارم؟ در حالى که من از کوفه به نیت زیارت آن حضرت آمده‏ام بنا بر این تقاضا دارم بین من و بین قبر حائل نشوى تا زیارت کرده و سریع برگردم زیرا هراس دارم صبح شود و اهل شام من را در اینجا دیده و اقدام به کشتنم کنند.
راوى مى‏گوید:

آن شخص به من گفت: کمى صبر کن زیرا حضرت موسى بن عمران(ع) از خداوند متعال درخواست نموده که به او اذن زیارت قبر حسین بن على علیهما السّلام را بدهد و حقتعالى به وى اذن داده لذا وى با هفتاد هزار فرشته از آسمان به زیر آمده و هم اکنون در محضر امام(ع) بوده و آن جناب را زیارت کرده و انتظار مى‏کشند صبح طلوع کرده تا به آسمان بروند.
راوى مى‏گوید: به آن شخص گفتم:
خدا سلامتت بدارد کیستى؟
گفت: من از فرشتگانى هستم که مأمور حفاظت و حراست قبر حسین بن علىّ علیهما السّلام و طلب آمرزش براى زوّار آن جناب مى‏باشند.
پس برگشتم و نزدیک بود بخاطر آنچه از او شنیده بودم عقلم بپرد.
وى مى‏گوید:
هنگامى که صبح طلوع کرد جلو رفته کسى حائل و مانع نشد پس نزدیک به قبر شده و سلام نمودم و کشنده‏گان آن حضرت را نفرین کرده و در همان جا نماز صبح را بجا آورده و بجهت خوف و هراسى که از اهل شام داشتم سریع برگشتم.

 
 
 
 
 
منبع: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات / ترجمه ذهنى تهرانى - تهران، چاپ: اول، 1377 ش. ص366-367.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 29 دی 1396  7:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها