کتاب «الهفت الشریف» که در سال 1978 میلادی به چاپ رسیده و توسط دکتر مصطفی غالب تصحیح شده است. این کتاب در واقع در مورد گفتگوی ابو عبد الله المفضل بن عمر با امام جعفر صادق(ع) درباره آغاز خلقت مخلوقات و امثال آن است. به وضوح در این کتاب عناصر ناسخیت و تناسخ را میبینیم. ولی به هر حال طبق تبیین امام(ع) نسبت به این عناصر در خلقت انسان، منطقی به نظر میآید. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتهام. در مورد این کتاب و جایگاه آن بیشتر توضیح دهید و همچنین نسبت به عناصر که به آن اشاره دارد و جایگاهی که خود مفضل به عنوان راوی از امام(ع) دارد.
پاسخ اجمالی
«الهفت الشریف»، کتابی است منسوب به مفضّل بن عمر که گفته میشود محتوای آنرا از امام صادق(ع) روایت کرده است. اما این کتاب از جهت سندی و محتوایی بسیار ضعیف است؛ زیرا مطالب غالیانه و نادرست عقیدتی بسیار در آن یافت میشود.
پاسخ تفصیلی
قبل از هر سخنی باید گفت؛ در طول تاریخ آثار بسیاری به امام صادق(ع) نسبت داده شده است. سید محسن امین دراین باره مینویسد تعداد 24 کتاب و رساله به آن امام(ع) منسوب است. وی میگوید: «دلیل موثّقی بر تألیف چنین آثاری از امام صادق(ع) وجود ندارد، و بیشتر آنها را شاگردان آنحضرت به نقل از امام(ع) تألیف نمودهاند، و یا اینکه برخی از شیعیان گفتارهای امام را جمعآوری نموده و به آنحضرت نسبت دادهاند».[1]
معرفی کتاب «الهفت الشریف»
1. «الهفت الشریف»، کتابی است منسوب به مفضّل بن عمر که گفته میشود محتوای آنرا از امام صادق(ع) روایت کرده است. نسخهای از این کتاب، نخستین بار به نام «الهفت و الاظلة» توسط عارف تامر یسوعی به سال 1960م منتشر شد. مصطفی غالب به نسخه دیگری با نام دست یافت و به سال 1964م و دیگر بار به سال 1977م منتشر ساخت و اشکالات تصحیح تامر را برطرف نمود.[2]
2. اين کتاب، مجموعهای از درسهای امام صادق(ع) به مفضّل در 67 باب است و نوعی شرح باطنگرايانه را از هستی و برخی از اصول دين ارائه میدهد.[3] با حمد و درود بر اهل بيت(ع) آغاز میشود، سپس به علم باطن و يکسانی باطن و ظاهر میپردازد. در هر مسئلهای مفضّل میپرسد و امام پاسخ میدهد. و بدینسان کتاب از نظر الگوی بیانی، قالب گفتوگوی میان امام و مفضل به خود میگیرد. باور به مسخ و ترکيبهای مسخشده از نکاتی است که فراوان در اين کتاب يافت میشود.
در این کتاب، بسیاری از آیات قرآن کریم به معنای باطنی تأویل برده شده است. و گاه با بهرهگیری از اشتقاق واژه معنای آن تفسیر شده است.[4]
3. کتاب نام برده، مورد احترام فرقه نُصَيریه است.[5]
4. دانشمندان علم رجال و حدیث، از اين کتاب نام نبردهاند و تا آنجا که به نظر میرسد، هيچ محدّثی نيز به صراحت از آن روايت نکرده است. برخی، اين کتاب را ساختگی و مکذوب و برای نشر، غلو شناسانده و اعتقاد به روايات آنرا روا ندانستهاند.[6]
5. برخی از نامها چون محمد بن سنان (که از وی با تعابیر سیدنا و خازن علم باطن) یاد شده و ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی سابری، یونس بن ظبیان، داود بن کثیر رقی، مفضل بن عمر(که از وی با تعبیر اصل هر روایت باطنی یاد شده)، ابو حمزه ثمالی و جابر جعفی نامهایی آشنا و شناخته شده در سنت حدیثی و رجالی امامیه هستند. اما نامهایی مانند ابو ربیع شامی، عبد الله بن حلیه کتانی، یونس بن موصلی، نامهایی ناشناساند.[7] احتمال میرود این افراد از رجال فرقهای غالی بودهاند که این اثر در میان ایشان متداول بوده است. درباره زمان تدوین کتاب نیز با استفاده از برخی اسانید کتاب میتوان احتمال داد که در اواخر سده سوم نگاشته شده باشد.[8]
6. از تعابیر متداول کتاب «قلت الی ...» بجای «قلت ل ...» و «منه السلام» بجای «علیه السلام» پس از نام امام، قابل توجه است که متفاوت با تعابیر بهکار رفته در متون حدیثی امامیه و قالب مرسوم آنها بوده و میتواند نشانه گونهای افراط گرایی باشد.
7. از مطالب غالیانه و نادرست کتاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. نزول رب به آسمان دوم.[9]
ب. تصریح بر اینکه تنها مؤمن موحدی که با امام حسین بود، ابو الخطاب بود و او همان جبرئیل است که با همه پیامبران و متکفل عذاب اقوام مورد عذاب بوده است.[10]
ج. کشته نشدن امام حسین(ع).[11] اندیشه کشته نشدن امام حسین(ع) دیدگاه برخی از فرق غلات بوده است که در احادیث امامیه نیز در قالب پرسش از امامان بازتاب یافته و ایشان به شهادت آنحضرت تصریح کردهاند.[12]
د. مذکر بودن مادران اوصیاء.[13]
هـ. ورود و خروج امام در ابدان گوناگون.[14]
8. با توجه به وجود برخی از احادیث این کتاب در متون حدیثی امامیه، -که نمونههایی از آن ذکر خواهد شد- این گمان تقویت میشود که پدید آورنده یا پدید آورندگان کتاب، مطالب مورد نظر خود را با شماری از احادیث واقعی خلط و دسّ کرده و این اثر را پدید آوردهاند. و این یکی از شیوههای غالیان در کتابهای معتبر حدیثی بوده است. برای نمونه؛ در احادیث به دسّ مغیرة بن سعید تصریح شده است.[15]
بخشی از مطالب این کتاب[16] به صورت فشرده در «الهدایة الکبری» از حسین بن حمدان خصیبی (متوفی 334ق) آمده است[17] که میتواند نشانه تعلق دو اثر به یک سنت فکری و حدیثی باشد.
9. برخی از احادیثی که در کتاب الهفت الشریف و کتابهای معتبر حدیثی امامیه آمده، میتوان به دو حدیث زیر اشاره کرد:
یک. «التَّقِيَّةَ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي...»؛[18] تقيه روش من و روش پدران من است.
دو. حدیثی درباره وجه الله و تفسیر آیه شریفه «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه»[19] که در منابع متعدد آمده است.[20]
10. خلاصه اینکه؛ کتاب «الهفت الشریف» که منسوب به یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام مفضّل است؛ اولاً در مورد صحت این انتساب جای تردید وجود دارد و ثانیاً بیشتر محتوای آن قابل پذیرش نیست.
[1]. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 668 – 669، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406ق.
[2]. در چاپ مصطفی غالب نام کتاب با اشاره به راوی آن اینگونه آمده است: «الهفت الشریف من فضائل مولانا جعفر الصادق علیه السّلام رواه مفضل بن عمر».
[3]. شفیعی، سعید، مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجری)، ص 293، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1389ش.
[4]. ر.ک: منسوب به امام صادق(ع)، الهفت و الاظله، تحقیق، تامر، عارف، ص 80، بیروت، دار الهلال.
[5]. مادلونگ، فرقههاى اسلامى، ترجمه: سرى، ابوالقاسم، ص 27، تهران، انتشارات اساطير، چاپ دوم، 1381ش. ر.ک: «اصول اعتقادی نصیریه»، سؤال 8672.
[6]. ر.ک: مکتب حديثی شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجری)، ص 293.
[7]. ر.ک: الهفت و الاظله، ص 12. با فرض اینکه ضبط نامها در نسخه منتشر شده درست باشد.
[8]. یکی از اسانید بلند کتاب این است: «عن علی بن یوسف عن ابراهیم بن هشام عن اسماعیل بن عبد العزیز قال قلت الی الصادق علیه السّلام ...»؛ الهفت و الاظله، ص 176. البته در فرضی که اسناد متصل بوده و انقطاعی نداشته باشد.
[9]. الهفت و الاظله، ص 19.
[10]. همان، ص 105 – 107.
[11]. ر.ک:همان، ص 98 – 101.
[12]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص: 241 – 242، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 203، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[13]. الهفت و الاظله، ص 93.
[14]. همان، ص 90 – 91.
[15]. ر.ک: کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 224، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[16]. ر.ک: الهفت و الاظله، ص 16 – 19.
[17]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 437 – 439، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[18]. الهفت و الاظله، ص 31؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 1، ص 255، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 210، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[19]. قصص، 88.
[20]. الهفت و الاظله، ص 176 – 177؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 147، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ المحاسن، ج 1، ص 218 – 219.