در 9 ژوئیه 2006 بازی فینال جام جهانی بین تیم های فرانسه و ایتالیا برگزار شد و زیدان هم به عنوان کاپیتان تیم فرانسه به میدان آمد. این آخرین بازی زندگی ورزشی اش بود و در همان بازی و در دقیقه 7 از روی نقطه پنالتی برای فرانسه گل زد و اقتدار خود را از همان اول، به رخ تیم مقابل کشید.
بعد از 90 دقیقه بازی 1-1 تمام شد و در وقت اضافه نزدیک بود زیدان با ضربه سر گل بزند که بوفون ضربه او را مهار کرد. بازی بر محور زیدان می چرخید و همه عوامل احتمال پیروزی فرانسه را قوی تر از ایتالیا نشان می داد.
در دقیقه 110 بازی و وقتی فقط 10 دقیقه مانده بود بازی تمام شود، یکی از جنجالی ترین صحنه های تاریخ فوتبال جهان اتفاق افتاد. در این صحنه زیدان از حرف نامربوطی که ماتراتزی بازیکن مطرح ایتالیا زد، به ناگهان عصبانی شد و با ضربه ای با سر به سینه او زد و داور مسابقه، چاره ای جز اخراج زیدان از زمین مسابقه ندید.
اخراج او باعث شد که شاکله تیم فرانسه به هم بریزد و در ضربات پنالتی و به خاطر حضور نداشتن زیدان از ایتالیا شکست بخورد و قهرمانی جام جهانی را واگذار کند.
از آن زمان سوالات زیادی مطرح شده که چرا زیدان این کار را کرد/ چرا جلوه ای از ناپختگی را نشان داد که از بازیکن مجربی مثل او که داشت آخرین بازی عمرش را انجام می داد، بعید می نمود؟
شاید این واکنش عجیب و غریب که باعث از دست رفتن قهرمانی جام جهانی شد، برای خود زیدان هم عجیب بوده باشد؛ همچنان که سال های بعد در مصاحبه هایی که انجام داد و جسته و گریخته به آن اتفاق پرداخت، این حیرت از واکنشش در آن لحظه به حرفی که ماتراتزی زد، در کلامش وجود داشت.
زیدان در آن واکنش، با چهره دیگری از وجود خودش روبرو شد که تا آن روز ندیده بود و برای خودش هم تازگی داشت. ستاره ای در سطح زیدان که افتخاری نبوده که درنوردیده باشد، ناگهان متوجه شد که خودش را آنچنان که باید نشناخته است و این را وقتی متوجه شد که قهرمانی جام جهانی را در آخرین بازی ملی اش از دست داد.
خودشناسی چه پیچیدگی ها و اثراتی در کامیابی ها و ناکامیابی های ما دارد که ستارگان بزرگ را هم به خاطر ناآشنایی با چند و چون آن، در سر بزنگاه گیر می اندازد و زمینگیر می کند؟
انسان را به عنوان موجودی می شناسیم که استعدادها و قابلیت های بسیار زیادی دارد. استعدادها و قابلیت هایی از جنس مادی – معنوی و جسمی – فیزیکی. حالا چه می شود که این استعدادها چندان که باید بروز پیدا نمی کنند و حتی در مورد ستارگان بزرگ، استعدادشان را اَبتر می کند.
جواب را باید در خودشناسی جست. خودشناسی یعنی شناخت استعدادها، گرایش ها و امکانات موجود و نهفته در ذات هر شخص و حتی امکانات و فرصت هایی که می تواند آنها را پرورش دهد و با آموزش مناسب تقویت کند.
انسان را در برخی زمینه های مهم، با مثال الماس نتراشیده می شناسند. الماس، زمانی با ارزش و گران قیمت می شود که به خوبی و بر اساس اصول و معیارها تراشیده شود و زوایای خوبی در آن به وجود آید.
شکل دهی الماس شخصیتی انسان راهی مناسب است برای شناخت و پرورش استعدادهای او در این مسیر و در وهله اول باید شخصیت درونی و توانمندی ها و استعدادهای پنهان مان را شناسایی کنیم و بعد با توجه به ابزارهای مختلف همچون آموزش به پرورش این استعدادها بپردازیم. در مرحله بعد و برای افزایش سطح شخصیتی باید به مسائل ظاهری و بیرونی پرداخت.
شناسایی استعدادها و ویژگی ها و شخصیت درونی شامل خشم، شادی، انگیزه، استعداد فیزیکی و ... است. ولی پرسش اصلی بعد از خواندن این جملات و پی بردن به اهمیت خودشناسی، می تواند این باشد که راه خودشناسی واقعی چیست و چه ویژگی هایی دارد.
در پاسخ می توانم چند راه را پیشنهاد دهم: دریافت اطلاعات از طریق بازخورد مستقیمی که از افراد و نزدیکان می گیریم و به آن بازخورد 360 درجه می گوییم. از این جهت نام آن را 360 درجه گذاشته ایم چون ما همه اطراف را نمی بینیم و از نحوه برخوردمان با دیگران و شرایط کاملا آگاه نیستیم؛ پس باید در این زمینه نیز از دیگران کمک بگیریم و در ضمن، نتایجی را که از برخوردها و تعاملات خود به دست آورده ایم بررسی کنیم.
از طریق انجام تست های روانشناختی و شخصیتی هم می توانیم به چگونگی شخصیتی که از آن برخورداریم و این که در کدام گروه از انسان ها قرار داریم، برسیم.
البته در نظر داشته باشید که تمام تست های شخصیتی و روانشناختی، قسمتی از اطلاعات و نوع شخصیت را در اختیار ما قرار می دهند و زمانی، این اطلاعات مفید خواهند بود که چند تست را با هم انجام دهیم. تنها وقتی نتیجه درست و کاربردی می گیریم که مجموع این اطلاعات را به اتفاق هم تلفیق و بررسی کنیم.
یکی از دلایلی که از مثال الماس استفاده کرده ایم، این است که الماس هم همچون شخصیت شما زوایای متعددی دارد و زمانی به اوج درخشندگی می رسد که تام زوایایش به یک میزان و در هماهنگی با هم، درخشش تمام عیار را تجربه کرده باشند.
ناگفته پیداست که شخصیت شما هم این ویژگی را دارد. زوایای متعددی در شخصیت شماست که اگر با هم دیده و تقویت نشوند، نتایجی ناامید کننده بر جای می گذارند؛ همچنان که زیدانِ قصه ما، جنبه ای از شخصیتش را ندید و در آخرین بازی عمرش دسته گلی به آب داد که هنوز هم سوژه بحث های مدیریت فردی و روانشناسی است.
به هر حال کنترل خشم و احساسات از مهم ترین مسائلی است که برای یک رهبر کسب و کار یا مدیر الزامی به نظر می رسد. داشتن قدرت و نفوذ زیاد بدون کنترل، هیچ ارزشی ندارد و اگر به آن وجه توجه نشود، در اوج استعداد و توانایی، تنها فاجعه است که نتیجه نهایی را رقم می زند.
راه سرراست خودشناسی
از وجوه شخصیتی هر فرد همچون وجوه الماس یاد کردیم و از اینجا می خواهیم به چرخ زندگی برسیم. چرخ زندگی همچنان که از نامش پیداست، وجوه مهم زندگی شما را در بر می گیرد و اگر در توازن با هم دیده و تقویت شود، اثر بی نظیری را که به دنبالش هستیم، بر جا می گذارد.
در ادامه به مواردی می پردازیم که چرخ زندگی را در بر می گیرد؛ چرخی که همان وجوه شخصیت الماس گونه شماست: خانه و خانواده – زندگی اجتماعی – روابط – رشد شخصی – حرفه – امور مالی – نگرش – سلامت جسمانی. نمودار این چرخ را در ادامه می بینید:
چرخ هشتگانه مجالی به شما می دهد که به بالاترین درجه خودشناسی برسید و این در خودش، ویژگی های مثبت بنیادینی دارد که تاثیر بی چون و چرا و تحول بخشی روی زندگی ما می گذارد و فرصتی برای تغییر خود و محیط اطراف برای ما به وجود می آورد و این عامل، ما را به راز اصلی پیروزی و چیرگی می رساند؛
کسی پیروز است که بداند چگونه خود، دیگران و کار خود را مدیریت کند. شناخت خود و محیط اطراف، زیرمجموعه بحث اصلی خودشناسی است و در ترسیم چرخ زندگی، فایده اصلی خودش را نشان خواهد داد. اهمیت این موضوع در درجه ای است که در تشریح لزوم آن می توان گفت:
اگر خود را بشناسید و اطرافیان را بشناسید، از نتیجه صدها اقدام، ترس به دل راه نمی دهید.
اگر خود را بشناسید و اطرافیان را نشناسید، به ازای هر موفقیت، طعم یک شکست را هم خواهید چشید.
اگر نه خود را بشناسید و نه اطرافیان را، در هر کاری، ناموفق هستید و شکست خواهید خورد.
فرماندهی را در میدان جنگ در نظر بگیرید که قرار است نیروهایش را در جهت پیروزی راهبری کند. این فرد باید شناختی جامع از توانایی های نیروهایش داشته باشد و در ضمن میدان جنگ و جغرافیای حاکم بر آن را بشناسد و بعد ویژگی ها و توانمندی های حریف را جمع بندی کند.
شناخت نیروهای خودی توسط این فرمانده را همان توانمندی درونی خودتان در نظر بگیرید، جغرافیای میدان نبرد را محیط اطرافی بدانید که قرار است در آن فعالیت کنید و حریف، همان اطرافیان تان هستند که در این مقیاس می توانند یاری گرتان برای تحقق اهداف تان باشند.
در چارچوب خودشناسی و چرخ زندگی که ترسیم کردیم، این نگاه را در زندگی خود جاری سازید و شاهراه موفقیت را بنا کنید. آن وقت عاملی را همیشه همراه خود دارید که اگر زیدان هم با خود داشت، در تاریخ جام جهانی، به احتمال بسیار زیاد قهرمان سال 2006 این جام، نام فرانسه درج می شد و نه ایتالیا.