امروز وقتی جایی از واژه «طنز» صحبت به میان میآید، ذهن مخاطب درگیر گستره وسیعی از معانی میشود. معانی ای که گاهی حتی با هم در تضادند. از عمر استفاده از این کلمه به جای همه کلمات و معانی شوخ طبعی مدت زیادی نمیگذرد. امروزه همه متون هجو، هزل، فکاهه و… را به نام طنز میشناسیم، در حالیکه هر کدام از این اصطلاحات گرچه ارزش و اعتبار خود را دارند اما نوعا با هم متفاوتند. همین سوءتفاهم در شناخت طنز باعث شده است برخی وجود طنز و رندانگی در متون دینی و زندگی معصومین (ع) را بهطور کلی کتمان کنند.
در حالی که ابن ابی الحدید در کتاب شرح نهجالبلاغه میگوید: «کان رسولالله یمزح و لایقول الالحق: پیامبر خدا مزاح میفرمود ولی جز حق و راستی نمیگفت.» یا در جای دیگری مینویسد: «لاخیر فیمن لا یطرب» در آن کسی که طربناک نمیشود خیری نیست. یا: «کل کریم طروب» «هر کریمی طربناک میشود.» باز هم پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد یکی از اصحاب خود (نعیمان) میفرمایند: «دخل نعیمان الجنه ضاحکاً لانّه کان یضحک … نعیمان به بهشت خندان درآید، زیرا که مرا میخندانید.»
یا اینکه حضرت علی(ع) را اهل ریا، به خاطر شوخ طبعی و خنده رو بودن «اهل دعابه» مینامیدند. ایشان در خطبه ۸۳ نهجالبلاغه میفرمایند: «عجبا لابن النابغه! یزعم لاهل الشام ان فی دعابه…عجب دارم از ابن نابغه! (عمروعاص) که نزد شامیان مرا به دعابه و کثرت شوخی میخواند…»
در تاریخ زندگانی بزرگان و معصومین بسیار میتوان به شوخ طبعی و خندهروییشان اشاره کرد. اما امروزه متاسفانه گاه مسخره بازیهای خنک و بیهوده در برخی رسانههای کم مایه «طنز» نامیده میشود و همین باعث میشود در بین عموم گاه تلقی بد و زشتی از طنازی و سخن ظریف گفتن بهوجود آید. در حالی که شیرین سخن گفتن، امر به معروف و نهی از منکر (انتقاد) را نیز سادهتر و دلهای بیشتری را به سوی حرف حق جلب خواهد کرد.
منبع احادیث : «تاریخ طنز و شوخ طبعی» تالیف دکتر علی اصغر حلبی، انتشارات بهبهانی ـ ۱۳۷۷