0

امام علی(ع) در نهج البلاغه چه ویژگی‌هایی برای «سالک الی الله» اعلام کرده و چه فرد و یا افرادی را مصد

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

امام علی(ع) در نهج البلاغه چه ویژگی‌هایی برای «سالک الی الله» اعلام کرده و چه فرد و یا افرادی را مصد

لطفاً خطبه 220 نهج البلاغه را توضیح دهید و بفرمایید مقصود امام علی(ع) از عنوان «السالک الی الله» چه کسی است؟

پاسخ اجمالی

امام علی(ع) در خطبه 220 با عباراتى کوتاه و گویا به معرفى افراد سالک و پویندگان راه خدا پرداخته و رمز موفقیّت آنان را در زنده‌کردن عقل و مهار هوا و هوس‌هاى سرکش نفسانى برمی‌شمرد. سپس به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى رفته و به ثمرات پرارزش آن‌ در چند بخش می‌پردازد.
درباره این‌که ویژگی‌های موجود در این خطبه، مربوط به شخص خاصی بوده و یا آن‌که - بدون اعلام مصدق - تنها اوصاف سالک الی الله بیان شده است؛ به نظر می‌رسد این سخن امام علی(ع) انحصار به شخص خاصی ندارد، بلکه ‌حضرتشان در مقام بیان ویژگی هر سالک و عارف الی الله است. اما برخی ترجمه‌ها و شرح‌های نهج البلاغه، این کلام حضرت علی(ع) را در توصیف پیامبر اسلام(ص) دانسته‌اند که البته هیچ شکی در تطبیق آن به پیامبر اسلام(ص) به عنوان کامل‌ترین فرد در سلوک الی الله نیست.
 

پاسخ تفصیلی

امام علی(ع) در ارتباط با ویژگی‌های سالکی که‏ به سوی پروردگارش ره می‌پیماید، چنین می‌فرماید: «همانا عقل خود را زنده کرد، و نفسش را میراند، به طورى که جسمش باریک، و دلش نرم شد، و نورى در نهایت فروزندگى برایش درخشید، که راه را براى او روشن کرد، و به آن نور راه را پیمود، ابواب سلوک، او را به در سلامت و خانه اقامت راندند، و قدم‌هایش همراه آرامش تن در جایگاه امن و راحت استوار شد؛ چرا که قلبش را به کار گرفت و پروردگارش را خشنود ساخت»‏.[1]
شرح اوصاف سالک الی الله
ابن میثم بحرانی در ابتدای شرح این کلام حضرت علی(ع) می‌گوید: «این سخن امام(ع) از والاترین سخنانى است که درباره بیان اوصاف سالک الى الله و عارف حقیقى و چگونگى سیر و سلوک او در این طریق آمده است. امام(ع) در این خطبه با این تعبیر که سالک راه حق عقل خود را زنده کرده، به این مطلب اشاره فرموده‌اند که عارف با ریاضت‌هاى عارفانه و کوشش‌هاى سالکانه خود براى به‌دست آوردن کمالات عقلى؛ از قبیل دانش‌ها و معارف و ویژگی‌هاى اخلاقى موفقیت‌هاى شایانى کسب می‌کند، و با دارا بودن خصیصه زهد و انجام دادن عبادات خالصانه، عقل نظرى و عقل عملى خویش را کامل و احیا می‌کند».[2]
الف. احیای عقل و میراندن نفس
امام(ع) در این گفتار پُرمعنا نخست به احیای عقل و میراندن شهوت می‌پردازد و می‌فرماید: «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُه‏».
احیاى عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ایمان و حُسن و قُبح عقلى براى تکامل فضایل اخلاقى است. به این ترتیب، واژه عقل در این‌ خطبه هم عقل نظرى را شامل می‌شود و هم عقل عملى را.[3]
امّا میراندن«نفس» به معناى از بین بردن غرایز نفسانى نیست، بلکه منظور مهار کردن آنها است به ‏گونه‌اى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.
واژه «جلیل» در عبارت «دقّ جلیله» اشاره به بدن‌هاى چاق و فربه است که بر اثر پُرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم می‌کند و سبک‌بار می‌شود.[4]
واژه «غلیظ» در «لطف غلیظه» اشاره به خلق و خوى خشن در رذایل اخلاقى است که در پرتو ریاضت نفسانى به لطافت می‌گراید و تصفیه می‌شود.
ب. آثار احیای عقل و میراندن نفس
سپس امام(ع) به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى می‌رود و ثمرات پرارزش آن‌را در چند بخش برمی‌شمارد:
1. در این زمان برقى پُرنور براى او می‌درخشد، راه را براى او روشن می‌سازد و او را به مسیر حق و سلوک الى الله می‌برد.
این همان نور معرفت و معنویّت است که بر اثر ریاضات عقلانى و نفسانى براى انسان می‌درخشد و مسیر را براى او کاملاً روشن می‌سازد.[5] همان‌گونه که قرآن مجید می‌فرماید: «اى کسانی ‏که ایمان آورده‌اید، تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن راه را بپیمایید».[6]
در حقیقت پویندگان راه خدا را به کسانى تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانى به راه افتاده‌اند؛ ولى عنایات ربّانى شامل حال آنها می‌شود، برقى از آسمان جستن می‌کند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان می‌دهد.
بعضى از عارفان اسلامى براى انوار هدایت الهى که به دنبال ریاضات نفسانى حاصل می‌شود سه مرحله قائل شده‌اند، مرحله اوّل را «لوائح» می‌نامند؛ نورى در درون جان آنها می‌درخشد؛ ولى چندان دوام نمی‌یابد. مرحله دوم آن‌را «لوامع» می‌نامند که با آن سرعت زائل نمی‌شود، ولى سرانجام خاموش می‌گردد. و مرحله سوم آن‌را «طوالع» گفته‌اند که بقا و دوام قابل ملاحظه‌اى دارد و پویندگان راه خدا را از هرگونه انحراف حفظ می‌کند.[7]
2. او در این مسیر پیوسته از درى به در دیگر منتقل می‌شود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد. همان‌گونه که قرآن مجید می‌فرماید: «براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولىّ و سرپرست آنها است به سبب اعمالى که انجام می‌دادند».[8]
نیز از قول بهشتیان می‌فرماید: «پروردگار ما آمرزنده و سپاس‌گزار و بخشنده است؛ همان کسى که با فضل خود ما را در سراى جاویدان جاى داد که نه در آن رنجى به ما می‌رسد و نه سستى و درماندگى».[9]
3. گام‌هاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت می‌گردد. گویا این همان است که قرآن می‌فرماید: «تو اى نفس مطمئن! به‌سوى پروردگارت بازگرد، در حالی‌که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگان خاص من در آى، و در بهشتم وارد شو!».[10]
انسان در مسیر قرب الى الله، هرزمان در معرض وسوسه‌هاى شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهى وجود او را می‌لرزاند، تا به جایى برسد که ابرهاى تیره و تار وساوس نفسانى و شیطانى از آسمان روح او کنار رود و برق معرفة الله تمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانى به او دست دهد و مفتخر به خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[11] شود.[12]
4. امام(ع) در پایان این سخن ‏بار دیگر بر این حقیقت تأکید می‌کند که: اینها همه براى آن است که عقلش را در راه حق به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است. این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد که؛ «به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهى بود و هم او از تو خشنود است».
هدف از این سیر و سلوک الى الله که با خودسازى و تهذیب نفس و توبه و انابه و ریاضات مشروع شروع می‌شود، همان عبور از نفس اماره به سوى نفس لوّامه و از آن‌جا به‌سوى نفس مطمئنّه و رسیدن به مقام پرافتخار «راضیة مرضیه» است. عبورى که در نهایت به مکاشفاتى منتهى می‌شود و پرده‌ها از برابر چشم انسان برداشته می‌شود. همان‌گونه که پیامبر اکرم(ص) درباره جوان سعادت‌مندى که صبح‌گاهان در صف نماز جماعت با آن‌حضرت ملاقات کرد و آثار عبادت‏ شبانه در او نمایان بود، فرمود: «این بنده‌اى است که خداوند قلبش را با ایمان روشن ساخت».[13]
گفتنی است؛ این سخن حضرت علی(ع) اشاره به حکمت حقیقی است؛ حکمت حقیقى، جاذبه‌اى عقلانى بر ضدّ کشش‌هاى نفسانى است که هر اندازه در جان انسان قوّت یابد، به همان اندازه، تمایلات نفسانى در او ضعیف می‌شوند، تا آن‌جا که کاملاً از بین می‌روند. در این حال است که عقل به‌طور کامل، زنده می‌گردد و زمام انسان را به دست می‌گیرد و از آن پس، زمینه‌اى براى انجام دادن کارهاى ناشایست، در وجود انسان، باقى نمی‌مانَد. در نتیجه، حکمت، با عصمت، همراه می‌گردد و در نهایت، همه ویژگی‌هاى حکیم و عالِم حقیقى، براى آدمى حاصل می‌گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت، به والاترین درجات خودشناسى، خداشناسى، امامت و رهبرى دست می‌یابد.[14]‏
تطبیق این سخن بر پیامبر اسلام(ص)
اینک باید دید که آیا این اوصاف و ویژگی‌ها مربوط به شخص خاصی است، یا این‌که شخص خاصی مورد نظر نیست، بلکه در این سخن امام علی(ع) به‌طور کلی اوصاف و ویژگی‌های سالک الی الله بیان شده است؟
به نظر می‌رسد این سخن امام علی(ع) در توصیف شخص خاصی نیست، بلکه آن‌حضرت در مقام بیان ویژگی هر سالک و عارف الی الله است.[15] اما در برخی از ترجمه‌ها و شرح‌های قدیمی و متأخر نهج البلاغه دیده می‌شود که این کلام حضرت علی(ع) را در توصیف پیامبر اسلام(ص) دانسته‌اند:
1. در ترجمه فارسی نهج البلاغه مربوط به قرن ششم - که مترجم آن نامعلوم است - چنین آمده است: «و من کلام له علیه السلام فی صفة النّبی صلّى اللّه علیه و آله».[16]
2. مرحوم نواب لاهیجی در ابتدای شرح این سخن امام علی(ع) می‌‌نویسد: «و من کلامه(ع) فى وصف النّبىّ (ص)».[17]
به هر حال؛ چه شخصیت خاصی در این خطبه مورد نظر باشد یا نه، بی‌گمان این اوصاف به پیامبر اسلام(ص) به عنوان کامل‌ترین فرد در سلوک الی الله تطبیق می‌کند.

 


[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 337، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ انصاریان، حسین‏، ترجمه نهج البلاغة، ص 479 – 480، تهران، پیام آزادى‏، چاپ دوم‏، 1386ش.

[2]. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 4، ص 53، بی‌جا، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1362ش؛ محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏میثم بحرانی)، ج 4، ص 100، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1375ش.

[3]. مکارم شیرازى، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏8، ص 298، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386ش.

[4]. پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ‏8، ص 298.

[5]. ر. ک: ابن میثم بحرانی، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 4، ص 53 – 54.

[6]. حدید، 28.

[7]. ر. ک: قشیرى‏، ابوالقاسم عبد الکریم، الرسالة القشیریة، ص 151 – 152، قم، بیدار، چاپ اول‏، 1374ش.

[8]. انعام، 127.

[9]. فاطر، 34 – 35.

[10]. فجر، 27 – 30.

[11]. فجر، 29 – 30.

[12]. پیام امام امیر المومنین(ع)، ج ‏8، ص 300.

[13]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏2، ص 53، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[14]. محمدى ری‌شهرى، محمد، غلامعلى، مهدى‏، آریانى، جعفر، حکمت نامه لقمان، ص 17 – 18، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث‏، چاپ چهارم، 1388ش.

[15]. ر. ک: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج ‏11، ص 127، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.

[16]. سید رضی، نهج البلاغه، مترجم: نامعلوم(با ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم)، مصحح: جوینی، عزیز الله، ج 2، ص 122، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.

[17]. نواب ‏لاهیجى، میرزا محمد باقر، شرح‏ نهج ‏البلاغه، ص 195، تهران، اخوان کتابچی، بی‌تا.

سه شنبه 12 دی 1396  10:30 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها