در گفتوگوی امام صادق(ع) با صوفیان؛ امام(ع)، ابوبکر نامی را میستاید و وصیت او را نقل میکند و او را زاهدترین افراد بعد از سلمان و ابوذر میداند. آیا این ابوبکر همان ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول است؟
پاسخ اجمالی
در کتاب «کافی» نوشته محمد بن یعقوب کلینی(م 329ق)؛ روایتی نسبتاً طولانی از گفتوگوی گروهی از صوفیان با امام صادق(ع) آمده است. صرف نظر از سند باید گفت که امام در این روایت و در پاسخ به نگرش افراطی آنان در زمینه ریاضت، زهد و دنیاگریزی به آیاتی از قرآن، روایاتی از پیامبر اسلام(ص)، رفتار پیامبرانی چون داود(ع) و یوسف(ع) و سیره آن دسته از صحابیان پیامبر(ص) که صوفیان آنان را به عنوان الگو پذیرفته بودند، استناد جسته و ضمن تأکید بر ناآشنایی صوفیان نسبت به مبانی فهم و تفسیر آیات و روایات، به آنان گوشزد مینماید که چنین تفکری افراطی راه را برای گریز از مسئولیتهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی هموار خواهد ساخت.
در قسمتی از این روایت چنین آمده است: «وَ قَالَ أَبُو بَکْرٍ عِنْدَ مَوْتِهِ حَیْثُ قِیلَ لَهُ أَوْصِ فَقَالَ أُوصِی بِالْخُمُسِ وَ الْخُمُسُ کَثِیرٌ فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى قَدْ رَضِیَ بِالْخُمُسِ فَأَوْصَى بِالْخُمُسِ وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الثُّلُثَ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الثُّلُثَ خَیْرٌ لَهُ أَوْصَى بِه ثُمَّ مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ بَعْدَهُ فِی فَضْلِهِ وَ زُهْدِهِ- سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا»؛ به هنگام مرگ ابوبکر به وى گفته شد: «[بخشى از مالت را براى انفاق] وصیّت کن!». وى گفت: «به یک پنجمِ مالم وصیّت میکنم؛ و یک پنجم هم زیاد است چون پروردگار، خوشنودی خود را از همین یک پنجم هم اعلام کرده است؛[1] پس ابوبکر با آنکه خدا به او اجازه داده بود تا یک سوم اموالش را وصیت کند،[2] به همان یک پنجم بسنده کرد؛ و اگر وى بر این باور بود که وصیت به یک سوم برایش پاداش بیشتری را به دنبال خواهد داشت، به یک سوم وصیّت میکرد. علاوه بر ابوبکر(که رفتارش کاملاً مورد پذیرش شماست)، سلمان و ابوذر - که خدا از آن دو خرسند باشد – را نیز میشناسید و به فضل و زهد آنان اقرار دارید. آنان نیز ...
با توجه به اینکه وصیت ابوبکر به یک پنجم اموالش در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛[3] و نیز با توجه به دیگر قرائن پیرامونی واضح است که مراد امام از «ابوبکر»، همان ابوبکر بن ابی قحافه و یا خلیفه اول است؛ اما با دقت در متن روایت چند نکته قابل توجه است:
1. امام صادق(ع) در این روایت نظر شخصی خود را اعلام نکرده، بلکه ابتدا به رفتار ابوبکر – که برترین زاهد در نظر صوفیان بود – استناد جسته و سپس به رویکرد افرادی پرداخته که هم صوفیان آنان را از نظر زهد و فضل و تقوا، همطراز خلیفه اول و یا حداکثر یک مرحله پایینتر از او میدانستند و هم شخصیت برخی از آنها مورد پذیرش شیعیان بود.
نکتهای که این برداشت را تأیید میکند آن است که امام صادق(ع) در این روایت، تنها برای سلمان و ابوذر، با عبارت «رضی الله عنهما» رضوان پروردگار را خواستار شد.
2. هر چند که در مقام گفتوگو با صوفیان، این رفتار ابوبکر در ماجرای وصیت، مورد پذیرش امام(ع) قرار گرفته است، اما این نشانگر آن نیست که امام، ایشان را در تمام رفتارهایش تأیید کرده و تمام کردارهایش را الگویی برای دیگران اعلام میکند؛ چون مسلّم است که در مکتب شیعی، سیره صحابه را به دلیل فقدان عصمت، نمیتوان به صورت مطلق دارای حجیت دانسته و برای درک موازین شرعی بدان استناد جست، اما از آنجا که صوفیان برای سنت و سیره صحابه ارزش فراوانی قایل بوده و در همین راستا در آغاز سخنشان به آیهای در ستایش از صحابه استناد کرده بودند،[4] امام صادق(ع) نیز در پاسخ به آنان، افزون بر بیان آیات و روایات نبوی و رویکرد پیامبران به سیره عملی صحابیانی چون ابوبکر، سلمان و ابوذر نیز پرداخته و فرمود: ابوبکر با آنکه میتوانست تا یکسوم اموال خود را مورد وصیت قرار دهد، اما تنها به یک پنجم بسنده کرد و سلمان برغم شهرتی که در زهدورزی و ریاضت داشت، مخارج سالانه خود را ذخیره کرده و در پاسخ به معترضان میگفت که وقتی انسان نسبت به تأمین معاش سالانه خود اطمینان داشته باشد، آرامش بیشتری خواهد داشت و ابوذر هم از دنیا بیبهره نبود، بلکه برای خانواده، مهمانان و نیز همسایگان فقیر خود گوسفندان و شترانی قربانی کرده و گوشت آنها را میانشان تقسیم مینمود.
پس زاهدانی که زندگی آنان را الگو قرار میدهند نباید در گریز از دنیا افراط نموده و از مسیر تعادل خارج شوند.
[1]. یعنی؛ خداوند تبارک و تعالى چون حق خود را از مال توانگران معیّن فرمود به خمس آن راضى شد و ابوبکر چهار پنجم را براى مصرف خود و خانوادهشان باقى گذاشت که گرفتار تنگدستى و سختى در معاش نشوند.
[2]. وصیّت در ثلث دارایى جایز است و ما زاد بر ثلث نافذ نیست چون موجب اضرار و تضییع حقوق ورّاث خواهد شد.
[3]. ر. ک: ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 143 - 144، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، ج 4، ص 128، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»«... و آنها را بر خود مقدّم میدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند کسانى که از بُخل و حرص نفس خویش باز داشته شدهاند رستگارانند!»؛ حشر، 9.