ازدواج با یک پسر نظامی
تصور کنید یک ارتشی یا سپاهی، پلیس انتظامی یا دفاعی زنگ خانه شما را برای خواستگاری از دخترتان فشار دهد. آیا حاضر هستید او را به عنوان غلامی بپذیرید یا نه؟
دختران ممکن است خواستگارهای مختلفی از دکتر و مهندس تا بقال و قصاب داشته باشند. اما به همان دلیل سابق که قصد ازدواج نداریم و می خواهیم ادامه تحصیل بدهیم، هر کدام را به بهانه ای قبول نمی کنند. وقتی دکتر آن هم در موارد نادر و کمیاب قرار باشند رد کنند به بهانه آن که از آمپول و خون می ترسد. و خواستگار قصاب خود هم به این دلیل که نمی تواند بوی گوشت و سبیل های تاب داده اش را تحمل کند، قید او را هم می زند.
جواب مکانیک، راننده، دانشجو و هر کسی را که فکر کنید به یک بهانه ای رد می کند. قطعا آن شاهزاده سوار بر اسب که قرار است تا منزل پدری اش بتازد و دست او را بگیریدو به روی اسب بکشاند و تا دور دست ها با هم یورتمه بروند هنوز زاده نشده است و فقط در سرزمین خیالی به او فکر می کند.
همه آدم ها در هر شغلی باید و نبایدهای کاری خود را دارند. یک پزشک باید شب ها شیفت باشد، یک کسی که شغل آزاد دارد باید در عید و غیر عید مغازه اش باز باشد، یک تاجر باید سفرهای بدون خانواده برود، یک نظامی هم به طبع موقعیت اش باید و نباید های کاری خود را دارد.
در این رفت و آمدهای خواستگاران و پاشنه در را درآوردن قطعا یک پسر که در یکی از مشاغل نظامی مشغول به کار باشد نیز دیده می شود. اما این خواستگاران بیچاره به محض آنکه در پاسخ سوال پدر دختر خانم که می پرسند، شغل آقا داماد چیست؟ می گویند نظامی است، بایک نه قاطع روبرو می شوند. نه کوبنده ای که تا مدت ها فقط به شغلش فکر می کند که چه موردی داشته که اینگونه با او برخورد شده است.
گرچه در این بین نباید خانواده ها و دختر خانم هایی را که آرزوی همسر و دامادی که مشغول به کار در نیرویها نظامی باشد نادیده گرفت . اما از این بخش کم از جامعه که بگذریم، چرا خانواده ها و دختر خانم ها ازدواج با یک فرد نظامی را یک کار سخت و دشوار و غیر ممکن می بینند.
یکی از کاربران شبکه مجازی در ارتباط با عدم ازدواج با یک خواستگار نظامی نوشته است: چون فاز و سبک زندگی و فکریشون متفاوت با خیلی هاست. باید ها و نباید های خاص خودشون رو دارن که خیلی ها با اون بایدها و نباید ها جور نیستن و کلا خط فکری این افراد یا بهتره بگم این خانواده ها جوری هست که اگر با مثل خودشون وصلت کنن خیلی راحت ترن. یعنی شما اگه بری سراغ دختری که پدرش نظامی هست(در صورتی که خود دختر با پدرش مشکلی نداشته باشه) خیلی راحت تر با هم کنار میاید.
مشاغل نظامی در کشور ما به چند دسته تقسیم می شود، ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، وزارت دفاع و... هر فردی متناسب با علاقه و توانایی هایی که دارد در یک یاز زیر مجموعه های این بخش ها مشغول به کار می شود. گاهی هم فرد از اینکه نمی تواند در جایی استخدام شود و شغلی ندارد به اجبار وارد این مشاغل به واسطه استخدامی داشتن آن می شود.
نظامی ها هم خواستگارند
همه آدم ها در هر شغلی باید و نبایدهای کاری خود را دارند. یک پزشک باید شب ها شیفت باشد، یک کسی که شغل آزاد دارد باید در عید و غیر عید مغازه اش باز باشد، یک تاجر باید سفرهای بدون خانواده برود، یک نظامی هم به طبع موقعیت اش باید و نباید های کاری خود را دارد.
یکی دیگر از دوستان در شبکه مجازی گفته است: چون نظامیا خودشون زن دولتن. یعنی یه جورایی خودشون شوهر دارن. نوکر و آقای خودشون نیستن.
البته غیر از مسائل گزینش و اعتقادات نظامی ها مسائل دیگری مثل اینکه نمی توانند در یک شهر ساکن باشند و هر لحظه ممکن است به شهرهای دیگری اعزام شوند، ماموریت های بدون خانواده، ترس از وقوع جنگ و... دلایلی از این دست موجب شده تا پسران مجرد نظامی در امر خواستگاری و پیدا کردن خانواده و دختری که شغل آنها را بپذیرند، دچار مسئله و مشکل شوند.
یکی از فعالان در شبکه مجازی نوشته است: نظامیا مثل همه گروهای دیگه شغلی همه جور ادم توشون پیدا میشه، مذهبی، غیرمذهبی، شوخ، جدی، خوش اخلاق، بداخلاق و ... . کلا از من به شما نصیحت، هرجا دیدی یه صفت کلی داره به کل یک جمعیت زیاد داده میشه، بدون درصد خیلی بالایی خطا توشه. مردم این شهر همه اینجورن، بچه های این دانشگاه اونجورن، اون قومیت این مدل، مردا همه فلان و زنا همه بهمان و معلما این شکلی و نظامیا اون شکلی و ... . اینا همه چرنده، اشتراک در یک موضوع نمیتونه باعث بشه عده زیادی آدم در مابقی صفات هم مشابه باشند. نظامی ها شرایط و جوشون تا حد زیادی متفاوته و هر کدوم قانون خودشون رو دارن. به لحاظ انتقالی به جز در موارد خاص، تقریبا همه نظامیا دو بار در طول دوره خدمتشون باید به صورت اجباری جابجا بشن تا مناطقی که نیرو کمه و کار سخته خالی نمونه. قوانینش تو این ارگانا از لحاظ مدت و محلای خدمت با هم متفاوته اما کلیت قضیه اینه که به جز نیروهایی که کار خاصی در یک محل خاص انجام میدن، مابقی همه باید این جابجایی رو داشته باشن، پس اگه میخواید با یه نظامی ازدواج کنید، آمادگی این موضوع رو داشته باشید. در واقع مشکل اصلی همون موارد انتقالیه و احیانا مثلا اگه تو نیرو انتظامی یا سپاه باشن، مواردی که در معرض خطر هستن. ارتشیا معمولا تا جنگ نباشه خیلی درگیر نیستن، مگر اینکه به مناطق مرزی تحت کنترل ارتش منتقل بشند و بشن مرزبان. به لحاظ مزیت هم شغل شریفیه، اما خب مثلا اگه دنبال درآمد خیلی بالا و رفاه آنچنانی و اینا هستید تو این مشاغل نیست، به خصوص توی درجات پایین که اصلا خبری نیست. اما خب اگه خودی نشون بدن یا به مرور درجشون بره بالا به لحاظ درآمد هم آبرومند و متوسطه.
آن پادگانی که در ذهن بسیاری از افراد بویژه دختران و خانواده های امروزی نقش بسته این است که یک نظامی وقتی همسر می گیرد د واقع همسر دوم اوست و قبلا از ازدواج، با کارش ازدواج کرده و باید مطیع شغلش باشد. اما این سهل انگاری است چرا که یک پزشک هم با شغلش ازدواج کرده و تعهد کرده در هر ساعت شبانه روز برای نجات انسان ها زندگی اش را وقف کند. یک بوتیک دار هم باید هر روز مخصوصا در زمان هایی که همه اعضای خانواده در گردش و تفریح هستند مغازه خودشان را برای فروش باز بگذارند. همه شغل ها باید و نباید های خاص خود را دارد. هر کدام برای خود دشواری و آسایشی دارد که زندگی با آن را به گونه ای لذت بخش می کند. مهاجرت و زندگی کردن در شهرهایی غیر از شهر سکونت فعلی خودش به تنهایی می تواند یک تجربه بزرگ در زندگی باشد. شاید شغل اگر شغل همسر شما غیر از مشاغل نظامی باشد هرگز برای رفتن به شهرهای مختلف وقت نگذارید ولی به بهانه شغل همسر ممکن است در طول عمر کاری اش چند باری که بسته به نوع خدمت و درجه و فعالیت اش متفاوت باشد در شهرهای مختلفی زندگی کنید. نظامی ها هم مثل همه آدم های دیگر زندگی می کنند پس با بی اطلاعی فقط از روی یک واژه نظامی بودن، زندگی تان را به سربازخانه تشبیه نکنید و به همانند دیگر پسرانی که با مشاغل مختلف به خواستگاری شما می آیند با آنها صحبت کنید تا بفهمید که به علت گزینش های که روی این افراد صورت گرفته یک پله جلوتر از بقیه هستند.
منابع: خانواده برتر، همدردی