آیا حدیث فی صفة علماء السوء: «هم أضر على ضعفاء شیعتنا من جیش یزید على الحسین بن علی علیهما السلام و أصحابه، فإنهم یسلبونهم الأرواح و الأموال، و هؤلاء علماء السوء الناصبون المتشبهون بأنهم لنا موالون، و لأعدائنا معادون، یدخلون الشک و الشبهة على ضعفاء شیعتنا فیضلونهم ویمنعونهم عن قصد الحق المصیب...»؛ از نظر سندی درست است؟
پاسخ اجمالی
در روایتی نقل شده است که امام عسکرى(ع) در توصیف دانشمندان بدکردار میفرماید: «آنان براى شیعیان ناتوان ما از سپاه یزید بر امام حسین(ع) و یارانش زیانبارترند؛ چون آنان تنها جان و مال ایشان را رُبودند؛ امّا دانشمندان بدکردارى که با ما دشمناند، ولى خود را دوستان ما و دشمنِ دشمنان ما نشان میدهند، شک و شبهه را بر شیعیانی وارد میآورند که از نظر فکری در رده پایینتری قرار دارند و ایشان را گمراه کرده، از پیجویى حق و حقیقت، بازشان میدارند».[1]
اولین منبع قابل دسترس این حدیث، تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) است که اعتبار یا عدم اعتبار سند روایات آن بستگی به این دارد که چه نظری نسبت به این کتاب تفسیری داشته باشیم؛ زیرا برخی از اندیشمندان دینی، گرچه معتقد نیستند که محتوای تمام احادیث این تفسیر نادرست است، اما انتساب آنرا به امام یازدهم(ع) نمیپذیرند.[2]
اما در مورد محتوای روایت یاد شده میتوان گفت؛ این روایت قابل پذیرش است؛ زیرا همانطور که در حدیث آمده، مقصود از این دانشمندان بدتر از یزید و سپاهش، گروهی از آنان هستند که در اندرون خود دشمن ائمه اطهار(ع) بوده ولی در ظاهر خود را دوست نشان میدهند؛ این دانشمندان نوعی نفاق دارند؛ لذا شک و شبهه بین شیعیان میافکنند. پیامبر خدا(ص) درباره این افراد میفرماید:
«من تنها از منافق دانا بر شما میترسم که به حکمت، سخن میگوید و به ستم، عمل میکند».[3]
«بیشترین ترس من براى شما بعد از مرگم، از منافقان دانا است».[4]
بنابراین، طبق حدیث مزبور، عالمی که به علم خود عمل نکند، ضررش برای متدینان عادی بیشتر از یزیدیان است؛ زیرا مهمترین وظیفه عالم، عمل به علم خویش و جذب دیگران به دین الهی است و اگر عالمی در این راستا حرکت نکند، باعث فساد در بنیانهای فکری و عقیدتی افرادی میشود که او را الگو و اسوه خود میدانند و این فساد عقیدتی که برای متدینان به وجود میآید، آسیبش بیشتر از نابود کردن فیزیکی آنان میباشد. اینگونه است که امام علی(ع) میفرمایند: «هیچ لغزشی بدتر از لغزش عالم نیست»،[5] «لغزش عالم جهانیان را تباه میکند».[6]
[1]. التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری(ع)، ص 301، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 458، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، 1403ق.
[2]. نک: علوی مهر، حسین، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، ص 191 – 198، قم، مرکزجهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1384ش.
[3]. ابن نصر کسّی، ابومحمد عبدالحمید بن حمید، المنتخب من مسند عبد بن حمید، ج 1، ص 62، بیجا، دار بلنسیة للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1423ق؛ أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، ج 3، ص 273، ریاض، مکتبة الرشد للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1423ق.
[4]. شهید ثانى، زین الدین بن على، منیة المرید، ص 137، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[5]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق، حسنى بیرجندى، حسین، ص 538، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[6]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، رجائى، سید مهدى، ص 391، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.