«عکست را بر روی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن ...» این چند کلمه بخشی از جملاتی است که سردار سلیمانی بعد از خواندن کتاب «وقتی مهتاب گم شد» در دل نوشته ای خطاب به علی خوش لفظ نوشت. خوش لفظ بعد از تحمل سال ها رنج جانبازی امروز به شهادت رسید.

علی خوش لفظ در عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر ۵، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشت و نهایتاً در عملیات کربلای ۵ تیر به نخاع او خورده و به شدت مجروح می شود که پس از این واقعه، از این مجروحیت رنج می برد. «وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتاب خاطرات این شهید است که پیشتر مورد عنایت رهبری انقلاب هم قرار گرفته و سردار قاسم سلیمانی نیز درباره آن دل نوشته ای دارد که در آن از شوقش برای شهادت می گوید. راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» صبح امروز در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بر اثر عوارض شیمیایی ناشی از ۸ سال دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوست.
حقیقتی از جنس حماسه
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوشلفظ باشد، روایتی عینی از واقعهای تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوشلفظ، که نامش را به دلیل نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته بودند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند. علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام میشود و آنجاست که درمییابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود به دست میآید، اما گویی قرار است علی خوشلفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند؛ تا سالها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند.
«وقتی مهتاب گم شد» روایتی عینی از یک واقعه تاریخی است که سبب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردم ایران تغییر کند و در آن به عملیاتی شدن فرهنگ اهل بیت(ع) در دفاع مقدس اشاره شده است.
علی خوش لفظ دوباره پیدا شد
خوش لفظ، در زمان رونمایی کتاب گفتگویی با خبرگزاری مهر انجام داده بود. او در این گفتگو دفاع مقدس را دانشگاه خودسازی و انسان سازی معرفی می کند و می گوید: «دوران هشت سال دفاع مقدس دانشگاه خودسازی و انسانسازی بود که فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در آن عملیاتی شد. هر کس به اندازه توان خود این تکلیف بر گردن اوست که در خاکریز دفاع از ارزش ها بجنگد.
راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» با استناد به کلام مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه رزمندگان رزمشان تمام نمی شود مگر اینکه خاطرات دفاع مقدس را روایت کنند و بنویسند، گفته بود: «این کلام رهبری من را مجاب کرد تا خاطرات آن روزها را روایت کنم. فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در جبهه ها عملیاتی شد. اگر فرهنگ جهاد و دوران دفاع مقدس در جامعه توسعه یابد همه گمشده های جامعه امروز پیدا خواهد شد.»
سردار حمید حسام در این برنامه با اشاره به دیدارش با مقام معظم رهبری می گوید: «من از آن روز احساس میکنم که علی خوش لفظ که بعد از جنگ هر روز با درد و رنج شهید میشد، دوباره پیدا شده است. به برکت اخلاص، ایمان و روایت صادقانه علی خوش لفظ امروز شاهد آن هستیم که جلوه ای از خورشید معنویت جبهه ها که رنگین کمانی از موضوعات است، بیان شد.»
راوی خود یک شهید زنده است
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد»:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
بچّههای همدان؛ بچّههای صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بیادّعا؛ یاران حسین(علیهالسّلام)؛ یاوران دین خدا .. و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور .. و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دلهای روشن، همّتها و عزمهای راسخ؛ بصیرتها و دیدهای ماورائی .. اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکشتر میسازد. راوی خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربهدیدگان است. بر او و بر همه آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ انشاءالله. درباره نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینها است. مقدّمه کتاب یک غزل به تمام معنی است. 95/10/18
دل نوشته سردار سلیمانی برای خوش لفظ
بسمهتعالی
عزیز برادرم علی عزیز
همه شهدا و حقایق آن دوران را در چهرهی تو دیدم یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همین گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ۱۰ روز قبل بهترین آنها را مراد و حیدر را از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم. عکست را بر روی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیدهام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
برادر جاماندهات
قاسم سلیمانی
۹۶/۰۱/۳۰
* بعدالتحریر: این نوشته در مقابل آن دستخط مخلص عارف حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.
منابع:
مهر/ سوره مهر/ تسنیم