برخی میگویند که انسانها برای انجام کارهای خود هدف دارند و آن رفع نقص یا نیاز آنهاست و اگر خداوند این جهان را هدفمند خلق کرده باشد؛ بیانگر نقص و احتیاج او است. در پاسخ باید گفت که اهداف همیشه برای رفع نیاز نیست. گاهی فعلی صورت میگیرد و آن فعل بر طرف کننده نقصی نبوده و از آن کار نفعی به فاعل آن نمیرسد. در اصل فاعل برای دستیابی به هدف، حرکت را آغاز نکرده و هدف در ذات فاعل نهفته بوده و فاعل را به حرکت درآورده است.
در مورد خداوند نیز اینچنین است؛ زیرا خدا ذاتش حکمت است و تنها کارهای حکیمانه از او سر میزند. ما این ظهور حکمت ذاتی خدا را به صورت هدفدار بودن خلقت میبینیم. اگر خداوند در کارهایش هدف و غرض نداشته باشد، موجب میشود که کارهای خدا، عبث و بیهوده باشد و کار بیهوده و عبث، از خداوند حکیم، سر نمیزند؛ پس هدفمندی خلقت بر اثر قدرت نمایی حکمت الهی است. در حدیثی قدسی نیز داریم که خداوند فرموده: «كنتُ كنزاً مَخفيّاً، فأحببتُ أن اعْرف، فخلقتُ الخَلْقَ لِكَيْ أُعْرف؛ گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.»[بحار الانوار، ج۸۴، ص۱۹۲]
پس ریشه این شبهه را باید در مقایسه کارهای انسان با افعال الهی بدانیم. کارها و اهداف انسانی که تماماً فقر و نیاز است چگونه با کارهای خداوند قابل مقایسه است؟
پینوشت:
بحارالانوار، علامه مجلسی، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۰۳ ق، ج۸۴، ص۱۹۲.