0

نکات ارزشمند از معارف قرآن

 
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

نکات ارزشمند از معارف قرآن

با سلام و احترام

خدمت دوستان عزیز انجمن در این تایپیک برانیم تا نکاتی ارزشمند از معارف قرآن را گرد آوری و منتشر کنیم دوستان نیز می توانند ما را در این مسیر همراهی کنند.

التماس دعا

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:30 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

حکمت نسخ آیات

 

قرآن کریم

سوال: علمای اسلام معتقدند که برخی از آیات قرآن منسوخ هستند. چگونه چنین چیزی می تواند ممکن باشد؟ آیا خدا می تواند حرفش را پس بگیرد و یا روی حرف خود حرف بزند؟

 پاسخ: نسخ در لغت به معنی از بین بردن است، و در اصطلاح شرعی، تغيير دادن حكمي و اعلام پايان مدت آن و جانشين ساختن حكم ديگر به‌ جاي آن است.[1] بنابراین آیه ای که منسوخ می‌شود؛ اصل آن پا برجا، ولی حکمش تغییر می‌کند، و علت آن هم شرایط و اقتضائات زمان است و تعبیر اینکه؛ خداوند حرف خود را عوض می‌کند و از این قبیل سخنان، درست نیست؛ زیرا چنانکه گفتیم خداوند بنا به شرایط زمان، دستور به نسخ حکم قدیم می‌دهد؛ مثلا مسلمانان بعد از هجرت به مدينه به مدت شانزده ماه به سوى بيت المقدس نماز مى‏‌خواندند، پس از آن به علت ایراد یهود، دستور تغيير قبله صادر شد، و موظف شدند هنگام نماز رو به سوى كعبه بایستند.[2] و یا مثلا نسخ  آیه 12 مجادله: «یا أَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَينْ‏ يَدَىْ نجَوَئكمُ‏ صَدَقَةً[مجادله/12] اى مؤمنان! زمانى كه مى‏‌خواهيد با پيامبر گفتگوى محرمانه كنيد، پيش از گفتگوى محرمانه خود صدقه دهيد.» با آیه بعد همین سوره[3] نسخ شد، به خاطر اینکه کسی بجز حضرت علی(علیه السلام) برای گفتگو با پیامبر صدقه نپرداخت.[4]
بنابراین نسخ آیات قرآن کریم دلایل زیادی دارد که شبهه افکن از آن غفلت ورزیده است. شبهه انداز، بعد از اشاره به این آیه، ادعا می کند که(فعل نسی)برگرفته از آیه: «ما نَنْسَخْ‏ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها[بقره/106] [حكم‏] هر آيه ‏اى را كه [بر اساس مصالح مردم و مقتضاى زمان‏] از ميان برداريم يا به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا مانندش را مى‌‏آوريم»‏به معنای فراموشی آمده است، و سپس  شبهه می کند که مسلمانان می گویند منظور این است که اگر آیه ای توسط مردم فراموش شد، ما بهترش را می آوریم، اما مگر قرار نبود پیامبر اسلام، همه آیات را به ذهن بسپارد و نگذارد چیزی فراموش شود؟
در پاسخ باید گفت که پیامبر به نص قرآن دچار فراموشی نمی‌شود. «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏[اعلی/6] ما بزودى (قرآن را) بر تو مى‏‌خوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد.»
شبهه انداز به زعم باطل خود گمان کرده که اگر پیامبر، آیات خدا را فراموش نکند، مشکلی به اسم نسخ نخواهیم داشت، در حالی که بحث چیز دیگریست و چنانکه قبلا نیز گفتیم؛ اصلا بحث فراموشی و از بین رفتن آیه منسوخ نیست؛ بلکه آیه منسوخ  در جای خود محفوظ است، ولی حکم آن تغییر می کند.
برای آگاهی بیشتر در مورد نسخ آیات قرآن کریم به این آدرس مراجعه کنید

http://www.welayatnet.com/fa/news/51620

پی نوشت
[1]. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، محمد،  دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1406هـ ، ص 49 .
[2]. تفسير نمونه‏، مكارم شيرازى، ناصر، ناشر: دار الكتب الإسلامية، سال چاپ: 1374 ش‏، ج1، ص390.
[3]. «ءَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُواْ بَينْ‏ يَدَىْ نجَوَئكمُ‏ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُواْ وَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ[مجادله/13] آيا ترسيديد از اينكه پيش از گفتگوى محرمانه خود صدقاتى بپردازيد؟ پس چون نپرداختيد و خدا هم توبه شما را پذيرفت‏.»
[4] تفسیر نمونه، ج23، ص449.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:34 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

یک سفارش مهم خدا به انسان

 

مرعشی نجفی

مقدمه: با اندک دقت و تأملی در آیات روح افزا و انسان ساز قرآن با زیبایی های از معارف قرآنی آشنا می شویم که تحسین و تأیید همگان را بر می انگیزد، این زیبایی ها و نکات ناب از چنان مقبولیت و گیرایی برخور دارند که نه تنها نظر مسلمانان بلکه تحسین غیر مسلمانان را نیز بر می انگیزد، در این نوشتار به یکی از این زیبای های قرآنی اشاره می کنیم.

«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً؛[اسراء/23و 24] و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‏] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى، و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنان كه مرا در خُردى پروردند.»

در این آیات چند نکته بسیار زیبا وجود دارد که به آن اشاره می کنیم

1-خدای متعال بعد از فرمان و امر به تعبد و بندگی، سفارش به نیکی و احترام به والدین می کند، اهمیت و توجه قرآن به موضوع احترام به والدین تا حدی است که بعد از سفارش به توحید آن را ذکر می کند: «وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
2-باری تعالی برای برانگیختن احساسات و قوه تعقل و اندیشه انسان او را متوجه ایامی می کند که والدینش در حق او احسان می کردند و او را پرورش می دادند: «كَما رَبَّياني‏ صَغيراً»
3-نسبت به والدین کوچک ترین لفظی که بوی بی احترامی می دهد به کار نبرید:«فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»
4-در ارتباط با والدین همواره از بهترین و زیباترین سخنان و رفتارهای کریمانه و نیکو استفاده کنید کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً»
5-هیچ گاه والدین را با بی احترامی از خود مرنجان و آنها را از خود دور نکن،«لا تَنْهَرْهُما»
6-در مسیر خدمتگزاری به والدین با تمام خضوع و فروتنی با آنها برخورد داشته باش، بالهای مهرورزی و عطوفت خود را برای آنها بگستران. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ»
سخن آخر: این نوع برخورد کریمانه و زیبا با والدین مختص به والدین مسلمان نیست، حتی اگر آیین والدین آیینی غیر از اسلام باشد، باد با آنان این چنین برخورد کرد.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:39 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

نکاتی در مورد وصیت دروغین کوروش

 

کوروش

برخی افراد مغرض با مقایسه کردن کسانی مثل کوروش با پیامبر اسلام با عناوینی مضحک مثل مقایسه فرهنگ پارس و عرب، کینه و عداوت خود را با اسلام نشان می‌دهند؛ مثلا شبهه انداز می‌گوید؛ کوروش وصیت کرده که او را بدون مومیایی دفن کنند تا ذرات بدنش جزء خاک ایران گردد. در حالی که پیامبر اسلام فرموده تا بجز علی(علیه السلام)، کسی بدنش را بعد از مرگ نبیند. به عبارت دیگر، شبهه افکن سعی کرده اینگونه القاء کند که پیامبر اسلام، چندان با مردم نبوده و (نعوذبالله) انسان تافته جدا بافته ای بوده است؛ بطوری که اجازه نداده، حتی تدفین ایشان را غیر از یک نفر(مولی الموحدین) بر عهده گیرد، در حالی که کوروش، خود را متعلق به مردم و میهن خود می‌دانسته است. برای پاسخ به این سوال بی پایه و اساس، ذکر نکاتی لازم است.
نکته اول: شبهه انداز باید بداند که برخی از محققان در اصل وجود کوروش تشکیک کرده اند،[1] تا ما بخواهیم در مورد وصیت او  بحث کنیم، علاوه بر این، در مورد اینکه آیا کوروش با مومیایی دفن شده یا بدون مومیایی، بحث و اختلاف هست.[2]
نکته دوم: بر فرض صحت این موضوع، محو شدن ذرات بدن کوروش در خاک ایران، هیچ گونه ارزشی برای ایران ندارد. اما ظاهرا طرفداران کوروش کاری به این حرفها ندارند و فقط می خواهند که خوب بودن کوروش را ثابت کنند و صفات خوب نداشته را به کوروش منسوب کنند. قرآن می‌فرماید: «دوست دارند به آنچه انجام نداده‌ ‏اند ستايش شوند[از عذاب خدا در امانند،][آل عمران/188] طرفداران کوروش می‌خواهند با ساختن صفات خوب دروغین برای کوروش، از او چهره موجهی بسازند.
نکته سوم: شبهه افکن با تمسک به شبهه فوق، به زعم باطل خود خواسته که مردمداری کوروش را در مقابل مردمداری پیامبر نشان دهد؛ در حالی که زندگی کورش، این نکته را نشان نمی‌دهد.[3] شبهه انداز کج فهم و معلول الحال باید بداند که پیامبر اسلام چنان در فکر هدایت مردم بود که خدا خطاب به او فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏[طه/2] ما قرآن را از آن بر تو نازل نكرديم كه (از كثرت عبادت خدا و جهد و كوشش در هدايت خلق) خويشتن را به رنج افكنى.»  در زمینه وصیت پیامبر به حضرت علی(علیه السلام) جهت غسل دادن او باید گفت که طبق شریعت اسلام، معصوم را کسی نباید جز معصوم، غسل دهد[4] البته کسان دیگری در غسل دادن پیامبر(آب ریختن بر بدن مطهر پیامبر)، ایشان را یاری می‌دادند و حضرت علی(علیه السلام)، پیامبر را از زیر پیراهن غسل می‌دادند.[5] در مورد نگاه نکردن کسی به بدن پیامبر، باید گفت که وقتی طبق شریعت اسلام، نگاه به عورت دیگران در حال غسل، حرام است[6] نگاه به بدن پیامبر، به طریق اولی باید حرام باشد.

پی  نوشت
[1]. انصاف نیوز، پاسخ سلیمی نمین به مهاجرانی درباره‌ی مقبره کوروش، کد خبر:44013.
[2]. باشگاه خبرنگاران جوان، امپراطور هخامنشی وصیت نامه نداشت / کوروش پرستان وصیت نامه جعلی نوشتند، کد خبر: ۴۸۲۶۰۵۳.
[3]. مشرق، کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟، کد خبر 496631.
[4]. بحار الأنوار( ط- بيروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، سال چاپ: 1403 ق‏، ج45، ص169.
[5]. تاريخ طبري، طبرسي، محمد بن جرير،  بيروت، موسسه الاعلمي، بي تا، ج2، ص452, ,و الطبقات الکبري ابن سعد، محمّد،  بيروت، دارالکتب العلمية، 1410ق، ج2، ص202.
[6]. به رساله های علمیه مراجعه شود.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:46 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

نکاتی در مورد نماینده شدن اقلیتهای دینی در شورای شهر

سپنتا نیکنام نماینده شورای شهر یزد

طرح مساله: در روزهای اخیر موضوع نماینده شدن اقلیتهای دینی غیر مسلمان در شورای شهر یکی از استانها، سبب واکنش هایی در جامعه، و در مجلس شورای اسلامی شد و برخی موافق و برخی مخالف این کار بودند.[1] در این میان بعضی افراد، آیه نفی سبیل: «خداوند هيچ گاه براى كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط باز نخواهد کرد.» [نساء/141] را شامل این مورد ندانسته و نماینده شدن اقلیتهای دینی را به لحاظ شرعی، بلامانع دانستند. برای پاسخ به این مساله، باید به نکاتی اشاره کرد.

نکته اول: ظاهرا کسانی که از حقوق اقلیتهای دینی حمایت می‌کنند، آنها را کافر حقیقی نمی‌دانند؛ زیرا که آنها را افرادی موحد و صلح طلب می‌دانند؛ در حالی که صلح طلب بودن و غیر حربی بودن و احترام گذاشتن اقلیتهای دینی غیر مسلمان به اسلام، سبب نمی‌شود که آنها را کافر ندانیم؛ زیرا کافر کسی است که خدا و پیامبر را قبول ندارد[2]  و این نکته در باره اقلیتهای دینی در کشور ما صدق می‌کند. هر چند به خاطر غیر حربی و صلح طلب بودن، باید با عدالت با آنها رفتار کرد. «خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزیدن نسبت به كسانى كه دركار دين با شما نجنگيدند و شما را از ديارتان بيرون نكردند باز نمى‌‏دارد؛ زيرا خدا عدالت پيشگان را دوست دارد.»[ممتحنه/8]

نکته دوم: گر چه اقلیتهای دینی غیر مسلمان در کشور ما رفتار مسالمت آمیزی دارند و بر همین اساس نیز در مجلس شورای اسلامی، نماینده دارند؛ اما در حال کلی باید بدانیم که رفتار مسالمت آمیز  اقلیتهای دینی به معنی این نیست که آنها تحت هر شرایطی، به کشور ما وفادار مانده و به هیچ وجه سلطه ای نخواهند داشت؛ زیرا که سلطه کافران، فقط سلطه نظامی و فیزیکی نیست؛ چه بسا در زمانی، بخاطر اشتراکات مابین خود و کافران حربی، جاسوس و کارگماشته آنها حربی شوند؛ چنانکه هر از چند گاهی از این موارد دیده می‌شود.[3]
نکته سوم: موضوع نماینده شدن اقلیتهای دینی غیر مسلمان در شورای شهر، موضوعی بود که به خاطر سابقه نداشتن، علاوه بر بحثهای شرعی، بحثهای قانونی نیز داشت، و باید مراحل قانونی آن طی می‌شد.[4]

پی نوشت
[1]. خبرگزاری مهر، تفاوت نظر شورای نگهبان و مجلس در موضوع سپنتا نیکنام، کد خبر: 4128494.
[2]. طباطبایى یزدى، سید محمد کاظم، العروة الوثقى فیما تعم به البلوى(المحشّٰى)، ج‌1، ص 139‌، دفتر انتشارات اسلامى، قم‌، 141.
[3]. خبرگزاری ایسنا، ششمين جلسه محاكمه 13 يهودي متهم به جاسوسي امروز برگزار شد، کد خبر: 7902-01949
[4]. تسنیم، پاسخ رئیس قوه‌قضاییه به انتقادات اخیر از شورای نگهبان درباره سپنتا نیکنام،  

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:47 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

راه نجات و موفقیت

 

تکیه گاهی به نام خدا

عقل سالم و سلیم به انسان توصیه می کند که در هنگام سرمایه گذاری اموال خود را به کسی واگذار کند یا در موسسه ای سرمایه گذاری کند که سودزا و ریسک کمتری داشته باشد و تکیه بر آنها برای انسان ایجاد امیدواری کند نه اینکه برای انسان شک و شبهه و ترس ایجاد کند لذا آنچه برای انسان مهم جلوه می کند اعتماد به طرف مقابل است.
نکته‌ی قابل توجه در زندگی انسانها به این صورت است که اولا در کارها بسیار عجول هستند می خواهند ره صد ساله را یک شبه طی کنند و ثانیاً به اسباب و وسایل بیشتر از عامل اصلی اعتماد و تکیه دارند. لذا انسان باید در زندگی خود هرچه می تواند ضریب اطمینان در انجام کارها را بالا ببرد تا بتواند با آرامش بهتری زندگی کند.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در توصیه به ابوذر غفاری می فرماید: اگر مردم به آیه دو و سه، سوره طلاق عمل می کردند، همین دو آیه آنها را در زندگی کفایت می کرد.[1]
خداوند در قرآن می فرماید: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً [طلاق/2، 3] و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می کند خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!»
لذا انسان باید اولا اعتقاد و اعتماد به پشتیبانی خداوند پیدا کند و بداند همه کاره اوست همانطور که خود خداوند در قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ [فاطر/15] اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى ‏نياز ستوده است.» یعنی شما از خودتان چیزی ندارید. ثانیا اگر اعتماد به خداوند پیدا کردیم همانطور که فرد بازاری و موسسه مالی اعتباری برای خود شرایطی دارد شرط خداوند در کمک به انسان و دستگیری از او تقوا پیشه کردن است و تقوا چیزی جز عمل به واجبات و ترک منهیات نیست. به عنوان نمونه وقتی حضرت یوسف(علیه السلام) با اعتماد به خدا و عمل به شرایط و تقوای الهی، انجام گناه را ترک کرد، خداوند نیز در قبال این کار دوکار برای او انجام داد 1ـ هفت در بسته را که زلیخا از قبل قفل کرده بود، برای یوسف باز کرد 2ـ کودک در گهواره را برای شهادت دادن به نفع یوسف به حرف آورد.[2] و این می‌شود مصداق بارز یرزقنی من حیث لایحتسب.
«قرآن مجيد نجات يوسف را از اين گرداب خطرناك كه همسر عزيز بر سر راه او ايجاد كرده بود به خدا نسبت مى‏‌دهد و مى‏‌گويد ما سوء و فحشاء را از يوسف بر طرف ساختيم. ولى با توجه به جمله بعد كه مى‏‌گويد او از بندگان مخلص ما بود اين حقيقت روشن مى‏‌شود كه خداوند بندگان مخلص خود را هرگز در اين لحظات بحرانى تنها نمى‏‌گذارد، و كمكهاى معنوى خود را از آنان دريغ نمى‏‌دارد، بلكه با الطاف خفيه خود و مددهاى غيبى كه توصيف آن با هيچ بيانى ممكن نيست، بندگان خود را حفظ مى‏‌كند و اين در واقع پاداشى است كه خداى بزرگ به اين گونه بندگان مى‏‌بخشد، پاداش پاكى و تقوا و اخلاص.» [3]

پی نوشت:
[1]. «يا أباذر لو أن الناس كلهم أخذوا بهذه الآية لكفتهم‏ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ‏»، فيض كاشانى، محمد محسن، الوافي، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ اول، 1406 ق، ج26، ص196.
[2]. آیات24 تا 29 سوره یوسف.
[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، چاپ اول،  1374 ش، ج9، ص377.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:49 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

ادعای عظمت قرآن از طرف خداوند واهی نیست

 

قرآن

از جمله صفاتی که خداوند در قرآن برای عظمت این کتاب الهی بیان می فرماید، متقن بودن و راه نداشتن شک و شبهه در آن است. با این توصیفات چطور خداوند در قرآن می گوید که این کتاب«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ [بقره/2] آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد.» و این نوع بین خداوند  را نمی توان از جمله امور تعریف از خود دانست؟
در پاسخ باید گفت که اولا اگر کسی مورد اتهام واقع شود اولین کسی که باید پاسخگو باشد خودش است بر این اساس خداوند در مقام دفاع از کتابی که برای مردم فرستاده است، خودش دست به کار شده و در مقام دفاع برمی خیزد. وقتی قرآن كريم، در معرض «ريب» و شبهه قرار گرفت و به اساطير الاوّلين. متهم گشت، وارد ميدان دفاع شد و از خود رفع اتّهام و دفاع كرد و در كنار دفاع نيز از خود تعريف كرد و حقانيت خود را بيان نمود. حقّ تبارك و تعالی با بيان «لاريب فيه»، می‌رساند كه قرآن كريم چه قدر از استواری و استحكام برخوردار است.
ثانیا خداوند تنها ادعا نکرده بلکه در جای جای قرآن دلیل برای این امر بیان می دارد. مانند طلب تحدی و اینکه آیه ای مانند آیات قرآن بیاورند و دعوت به مبارزه طلبی می کند. «وَ إِنْ کُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ[بقره/ 23] و اگر در باره آنچه بر بنده خود [ پیامبر ] نازل کرده ایم شک و تردید دارید،( دست کم ) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- برای این کار، فرا خوانید اگر راست می گویید!» اسناد تاریخی بسیاری شاهد بر این است که بسیاری خواستند حتی یک آیه مانند آیات قرآن آورند ولی موفق نشدند که حتی غیرمسلمانان نیز بر این امر تاکید دارند که کسی نمی تواند مانند قرآن بیاورد.
ویل دورانت در این مورد می نویسد: «ظاهراً هیچ کس در این فکر نبود که وی [رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)] را نوشتن و خواندن آموزد. در آن موقع هنر نوشتن و خواندن به نظر عربها اهمیتی‏ نداشت‏، به همین جهت در قبیله قریش بیش از هفده تن خواندن و نوشتن نمی‏‌دانستند . معلوم نیست که محمد[صلی الله علیه و آله] شخصا چیزی‏ نوشته باشد. از پس پیمبری کاتب مخصوص داشت. معذلک معروف‏ترین و بلیغ‏ترین کتاب زبان عربی به زبان وی جاری شد و دقایق امور را بهتر از مردم تعلیم داده شناخت.»[2]
ثالثا: بیان اعجازات و کشف هایی که دنیای امروز به این امر بعد از1400 سال پی می برند مانند اعجازاتی که در مورد آسمان و زمین و همچنین در مورد تولد نوزاد و رشد و نمو آن بیان می کند. حركت انتقالی زمين  که در سوره‌ی [نمل آیه88]، حركت ستارگان که در[انبیاء33]، زوجیت گیاهان، در بيش از ده آيه از زوجيت گياهان مانند[شعرا/ 7]و [لقمان/10]بحث كرده است.

پی نوشت:
[1]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغه (للصبحي صالح)، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، ص37.
[2]. سید سعید روحانی، تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری (ره)، انتشارات دفتر نشر معارف، 1378، ج1، ص160.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:50 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

نکاتی در مورد وظایف اقلیتهای دینی غیر مسلمان

رابطه با اقلیت دینی غیر مسلمان

برخی شبهه سازان، اجبار غیر مسلمانان به رعایت قوانین اسلامی را، به زعم اشتباه خود، استبداد تلقی کرده و دلیل آن را نیز نفی اجبار در اسلام می‌دانند. برای پاسخ به این شبهه به چهار نکته باید توجه داشت.
نکته اول: مراد از آیه «لا إِكْراهَ‏ فِي الدِّين‏[بقره/256] در دين هيچ اجبارى نيست‏.» تحمیل اعتقادات دینی بر دیگران است؛ چنانکه تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى از ناآگاهان از پيامبر اسلام مى‌‏خواستند كه او همچون حكام جبار با زور و فشار اقدام به تغيير عقيده مردم كند، آيه فوق صريحا به آنها پاسخ داد كه دين و آيين چيزى نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ شود.»[1]
نکته دوم: گر چه کسی نمی‌تواند غیر مسلمین را به اجبار مسلمان کند؛ اما این بدان معنا نیست که آنها آزادند هر گونه رفتاری داشته باشند و قوانین و مقررات کشور اسلامی را رعایت نکنند؛ مثلا غیر مسلمانان آزاد نیستند که علنا شراب بخورند و یا علنا دین خود را تبلیغ کرده، و یا بر ضد کشور اسلامی جاسوسی کنند، و  به گونه ای باشند که خداوند در قرآن فرموده است. «و گروهى از[عالمان‏] اهل كتاب به پيروان خود گفتند: اول روز به آنچه [از آيات قرآن‏] بر مؤمنان نازل شده [به مكر و حيله‏] ايمان آوريد، و در پايان روز كفر ورزيد، شايد[مؤمنان با اين ايمان و انكار شما به ترديد افتند و] از دينشان بازگردند.»[آل عمران/72]
نکته سوم: اقلیتهای دینی غیر مسلمان در کشور اسلامی ایران، در صلح و صفا و به سر می‌برند، و در مجلس شورای اسلامی، نماینده دارند. «اسلام قانون ضمان را در برابر تجاوز به اموال اهل ذمه وضع کرده است، پس هرکس چیزی از اموال آنان را تلف کند ضامن است اگرچه آن چیز از نظر مسلمانان، ارزشی نداشته باشد یا اصلا مال محسوب نشود، بنابراین اگر کسی شراب یا آلت لهو آنان را از بین تلف کند، اگرچه مسلمان باشد ضامن است؛ البته در صورتی که ذمی، پنهان سازی را رعایت می‌کرده است.»[2] امام خمینی در باره حقوق اقلیتهای دینی می‌فرماید: «پای بندی به همه احکام خرید و فروش و تجارت در برابر غیر مسلمانان واجب است وآنان حق فسخ معامله را به اشکال مختلف آن دارند.» و ایشان اجازه داده تا از زکات به غیرمسلمانان پرداخت شود و بر مسلمانان واجب کرده تا برخویشاوندان خویش از اهل ذمه انفاق کنند.[3] بنابراین هنگامی که از طرف حکومت اسلامی، در حق اقلیتهای دینی غیر مسلمان، این همه احسان می‌شود، آنها هم باید به قوانین کشور اسلامی، احترام بگذارند. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ‏ إِلاَّ الْإِحْسانُ‏[رحمن/60] آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟»
نکته چهارم: ای کاش شبهه افکنان، همانگونه که حقوق اقلیتهای غیر مسلمان را در کشورهای اسلامی مورد نقد قرار می‌دهند، حقوق مسلمانان را که در بسیاری از کشورها به صورت اقلیت هستند، مد نظر قرار دهند.

پی نوشت
[1]. تفسير نمونه‏، مكارم شيرازى، ناصر، ناشر: دار الكتب الإسلامية، سال چاپ: 1374 ش‏، ج2، ص279.
[2]. شرایع الاسلام، نجم الدين، جعفر بن حسن‌(محقق حلی)، انشارات اسماعیلیان، 1408ق، ج 4، ص 286.
[3]. تحریر الوسیله، موسوی خمینی، سید روح الله، انتشارات اسماعیلیان قم، 1410ق، ج 1، ص 552 و557.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:53 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

باور ادیان ابراهیمی به معادِ دیده نشده

دنیای قیامت

-گاهی برخی از افراد شبهه انداز، سخنان سست خود را از زبان دانشمندان غربی بیان می‌کنند؛ مثلا شبهه اندازی در فضای مجازی از زبان برتراند راسل آورده است که مضمونش چنین است؛ دعوت روحانیت به آخرت گرایی، یک نوع تجارت برای آنان حساب می‌شود؛ زیرا که کالایی آنها(عالم پس از مرگ) را کسی ندیده، و زمان دیدن آن بعد از مرگ است. سه نکته را در جواب این شبهه انداز باید گفت.
نکته اول: سخنان برتراند راسل، سخنان بی اساسی است؛ زیرا که بیشترین جمعیت جهان را ادیان ابراهیمی تشکیل می‌دهند، و این جمعیت بسیار، به معاد ایمان دارند. بنابراین وقتی که یک تفکری در میان آحاد جامعه بشری وجود دارد، و مبنای عقلی و فطری نیز دارد[1]، تخریب کردن آن، معنایی بجز لجاجت و عناد ندارد.
نکته دوم: چون برتراند راسل، فردی اروپایی بوده، طبعا سخنان او بیشتر متوجه روحانیت مسیحی کشورهای اروپایی بوده است، آنها که از مردم برای گناهان خود، اعتراف گرفته و از آنها برای بخشیدن گناهانشان فدیه و کفاره می‌گرفتند.[2] و هنوز هم این کار را انجام می‌دهند. البته مسلمین و روحانیت شیعه ، با این کار مخالف هستند و این آیه قرآن را در وصف کشیشانی می دانند که در پی منحرف کردن دین خود هستند. «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِم‏[بقره/79] پس واى بر كسانى كه با دست‏های خود نوشته‏ اى را مى‏‌نويسند، سپس مى‌‏گويند: اين[نوشته‏] از سوى خداست. تا با اين[كار زشت و خائنانه‏] بهايى ناچيز به دست آورند.» البته باید تاکید کرد که تشویق کشیشان به توبه، امری پسندیده و مورد تایید اسلام نیز هست،؛ ولی اعتراف گرفتن از مردم[3] و فدیه گرفتن از آنان، مورد تایید نیست. اما در عین حال شبهه اندازان باید به یاد داشته باشند که؛ نباید به بهانه سوءاستفاده کشیشان از اعتراف مردم به  گناهان خود، برای مقاصد شخصی و غیره، دنیای قیامت را زیر سوال ببرنند.
نکته سوم: معلوم نبودن چیزی، از جمله عالم پس از مرگ، دلیل بر نبودن آن نیست. یکی از حکمتهای نامعلوم بودن عالم پس از مرگ، امتحان شدن افراد است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا[انسان/3] به راستى ما او را به اين راه راست هدايت كرده‏‌ ايم، چه شاكر باشد، چه ناسپاس‏.» پیام آیه این است خدا آنچه را که لازم بوده، از طریق پیامبران به انسان ها گوشزد کرده(مثل قیامت) حالا باید افراد انتخاب کنند؛ یک دسته افراد حرف پیامبران را گوش کرده و به سعادت حقیقی می‌رسند و کسانی هم با درست کردن شبهاتی مثل شبهه برتراند راسل، بی اعتنا به عالم پس از مرگ هستند، و روزی به خود می‌آیند که شاید دیگر دیر شده باشد. «لَقَدْ كُنْتَ في‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ‏ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ[ق/22] [به او گويند:] مسلما تو از اين امر در غفلت بودى، ولى ما امروز پرده‏ را از [جلو چشم‏] تو برطرف كرديم و امروز چشمت تيزبين است.»

پی نوشت
[1]. اثبات معاد از دیدگاه عقل و قرآن، مصباح یزدى، محمدتقى، سازمان تبلیغات اسلامى، ج 3، ص 35 - 51 و 59 - 67.
[2]. آیین کاتولیک، برنتل، جرج، ترجمه، قنبری، حسن، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ص134.
[3] در دین اسلام، بر فاش نشدن گناه تاکید شده است. پیامبر اسلام می‌فرماید: «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه[3] نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش ‏كننده گناه مخذول است و نهان‏ كننده آن آمرزيده است.»اصول کافی، کلینی، انتشارات اسلامیه، 1407 ق، ج2 ، ص 428.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:55 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

مقایسه ای پوچ بین کوروش و پیامبر اسلام

کوروش

این روزها در فضای مجازی شبهه افکنانی به خیال خام خود به مقایسه بین پیامبر اسلام و کورش می‌پردازند. در این مقاله ابتدا به دلایل پوچ طرفداران کورش پرداخته و سپس دلایل برتری پیامبر را خواهیم آورد.

1ـــ تنها کتابی که از کورش تمجید کرده است و همین کتاب نیز مبنای اظهار نظر طرفداران کورش قرار گرفته، کتاب کورش نامه گزنفون یونانی است، که مورخان، کتاب او را نا معتبر می‌دانند.[1] علاوه بر این، کتابهای زیادی در مورد جنگ و خونریزی کورش وجود دارد.[2] که البته به این موارد کم و بیش در کورش نامه اشاره شده است. چنانکه در باره قتل عام لشکریان کورش در نینوا می‌نویسد: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند.»[3] بنابراین وقتی که خونریز بودن کورش در منابع مختلف آمده است، نباید به گفته خود کورش که در لوح گِلی او آمده، اعتنا کرد؛ چون امکان دارد که این گفته ها، تبلیغات دروغین کورش، و یا اقدامات ناچیز مثبت او بوده باشد. معمولا حاکمان که به جایی لشکرکشی می‌کنند، برای جلب توجه مردمان سرزمین تصرف شده، امتیازاتی به آنان می‌دهند تا شورش نکنند.
2ــ در مورد احترام کورش به ادیان باید گفت که، این چه احترامی است که ابتدا کورش به شهرهای مختلف حمله کرده و بعد از کشت و کشتارها و مطیع ساختن آنها، آنها را در دین خود آزاد بگذارد؟
3ـــ شبهه افکنان ظاهرا در پی اینند که کورش را تک همسر معرفی کنند، در حالی که موضوع تک همسری کورش دروغی بیش نیست[4] علاوه بر این، کورش در یکی از جنگها شوهر زنی را کشت تا زنش را تصاحب کند[5]

اینک بعد از اینکه کورش را شناختیم، چند سطر در مورد انسان دوستی نبی مکرم اسلام سخن بگوییم.
1ــ در مورد جنگهای پیامبر، باید گفت که ایشان، هیچگاه آغاز کننده جنگی نبود، مگر در مواردی که خبردار می‌شد مشرکان قصد حمله دارند[6] و یا در موارد نقض عهد از سوی مشرکان؛ مثلا در فتح مکه[7] و یا از طرف اهل کتاب[8] زیرا که او برای جهانیان مایه رحمت بود. «وَ ما أَرْسَلْناكَ‏ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ[انبیاء/107] و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»
2ــ  در مورد احترام پیامبر اسلام به ادیان، باید گفت که، پیامبر به ادیان خداپرست احترام می‌گذاشت و اگر کسانی مثل اهل کتاب، بنای مسالمت با مسلمانان داشتند، کسی متعرض آنها نمی‌شد. هر چند بخاطر زندگی در مملکت اسلامی، از آنها جزیه می‌گرفت.[9]
3ــ اگر پیامبر، زن اسیر را به ازدواج خودش در آورده است، عیبی بر آن جناب نیست، زیرا که پیامبر، زنان اسیر شده را آزاد می‌کرد و سپس آنان با میل و اختیار خود و با مهریه ی شرعی، همسری پیامبر را می‌پذیرفتند.[10]

پی نوشت
[1]. «کورش هخامنشی در منابع یونانی، زرینکوب، روزبه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1390، ص38 .
[2]. تاریخ ایران دوره ماد، گرشویچ، ایلیا، ترجمه بهرام شالگونی انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱ و تاریخ امپراتوری هخامنشیان، بریان، پی یر، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷.
[3]. کورش‌نامه، گزنفون، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶.
[4]. تاریخ هردوت، ترجمه هادی هدایتی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1382. کتاب سوم، بند ، ج3، ص110.
[5]. ایران دوره ماد، گرشویچ، ایلیا، همان.
[6]. فروغ ابديت، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1370ش، ج2، ص 487.
[7]. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج ۲، ص۲۳۹-۲۴۴.
[8]. زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام / ترجمه إعلام الورى‏،طبرسى، فضل بن حسن- عطاردى قوچانى، عزيز الله‏، ناشر: اسلاميه‏، سال چاپ: 1390 ق‏، ص282.
[9]. 29 توبه.
[10]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 8، ص 95 – 96، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ کاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 8، ص 124، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374ش.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:57 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

تاملی در پیشینه و آسیب‌های عزاداری سیدشهدا(ع)

 

عزاداری

برخی افراد شبهه افکن، مخالفت آیت الله محسن عاملی جبلی با برخی از شیوه های عزاداری ناصحیح در دوره صفوی را بزرگنمایی کرده و آن را به مخالفت ایشان با اصل عزاداری بر سالار شهیدان تعبیر می‌کنند، و دلیل آن را نیز رایج شدن عزاداری از زمان صفویه می‌دانند.

پاسخ: شکی نیست که عزاداری بر سالار شهیدان ریشه در تاریخ شیعه دارد. شهادت سید و سالار شهیدان مصیبتی بزرگ است که اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و اله)، شیعیان را به گریستن بر آن، سفارش کرده اند؛ چنانکه امام رضا(علیه السلام) در ایام عزای حسینی به دعبل فرمودند: «يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَلَى مُصَابِنَا وَ لَوْ وَاحِداً كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ[1] ای دعبل کسی که برای مصائب ما گریه کند یا یک نفر را بگریاند، پیش خدا ماجور است.» بر طبق این حدیث و احادیث مشابه دیگر، شیعیان ترغیب می‌شدند که بر امام مظلوم خویش گریه کرده و عزاداری کنند؛ چنانکه ابن قولویه می‌نویسد که در زمان امام صادق(علیه السلام) مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) و یارانش به کربلا می رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه گری و مرثیه سرایی می پرداختند.[2] اما گسترش عزای حسینی را باید در زمان حاکمان شیعی آل بویه(قرن چهار و پنج قمری) دانست. آنها که بر ایران و عراق تسلط داشتد، به عزاداری حسینی اهتمام می‌ورزیدند؛ چنانکه در سال353 ق، با اعلام عزای عمومی از طرف معزالدوله، مردم لباس سیاه بر تن کردند و با حالت حزن و اندوه به گریه بر سالار شهیدان پرداختند[3] به احترام این روز، خرید و فروش ممنوع شد، قصّابان ذبح نکردند و صنف آشپز، غذا نپختند و سقّاها از کار بازداشته شدند.[4] بعد از آل بویه نیز عزاداری بر سالار شهیدان در کشور ایران ادامه داشت. در دوره تیموریان که مرکزشان در شرق ایران بود، عزای حسینی به مراتب گسترده تر از قبل برگزار می‌شد؛ و حتی شاهزادگان و امرا نیز به برگزاری مجالس عزا همت می گماشتند[5] اما در این دوره و کمی قبل تر از پیدایش دولت صفویه، انتشار کتاب نامعتبری به اسم روضة الشهداء کاشفی(متوفی 910) سبب ورود نقل قولهای نامعتبر در عزای حسینی شد.

نکته دوم: گفتیم که کتاب نا معتبر روضه الشهدا، قبل از صفویه نوشته شد. این کتاب در زمان صفویه مورد استقبال قرار گرفت[7]، و البته در کنار این کتاب نامعتبر، آدابی چون تیغ زنی، قفل زنی، سنگ زنی و قمه زنی، در این زمان رواج پیدا کرد.[8] هر چند در پیدایش قمه زنی در زمان صفویه یا بعد از آن تردید وجود دارد.[9] بنابراین اگر شخص بزرگواری مثل آیت الله محسن عاملی جبلی، در مقابل عزاداری زمان صفویه موضع می‌گیرد، بخاطر آسیهایی از این دست است، نه چیز دیگر. متاسفانه شبهه افکنان که در پی رسیدن به اهداف شوم خود هستند، راست و دروغ را با هم مخلوط کرده، و غافل از سخن خدای متعال هستند که می‌فرماید: «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَق‏[بقره/42] و حق را به باطل مپوشانيد و حقيقت را پنهان نکنید.»

برای اطلاع در مورد پیدایش قمه زنی که آسیبی جدی در عرصه عزاداری است، به این آدرس مراجعه شود

https://www.tebyan.net/NEWINDEX.ASPX?PID=934&ARTICLEID=657916

پی نوشت
[1]. بحار الأنوار( ط- بيروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، سال چاپ: 1403 ق‏، ج45، ص257.
[2]. 16 محدّث نوری، لؤلؤ و مرجان، چاپ دوم: انتشارات فراهانی، بهار 1364ش، ص 4.
[3]. تَکْمِلة تاریخ الطبری، محمد بن عبدالملک الهمدانی، بیروت، مطبعه الکاتولیکیة، 1961م، ج 1، ص 183.
[4]. تاریخ الملوک و الأمم، ابن الجوزی، ابی الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی المنتظم، حیدر آباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1358 ق، ج 7، ص 15.
[5]. روضات الجنّات فی اوصاف مدینه هرات،معین الدین محمّد اسفزاری، به کوشش محمّد اسحاق، مطبعه زرپاسری، بی تا، ج 1، ص 269.
[6]. طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 11، ص 294، تهران، نشر اسماعیلیان و کتابخانه اسلامیه، 1408ق.
[7]. تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، پترچلكووسكي، ترجمه، داود حاتمي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، سال 1367، ص165.
[8]. رسانه ی شیعه، مروری بر تاریخ تکوین مجالس و آیین های عزاداری در ایران ، مظاهری، محسن حسام، ناشر: اخبار ادیان، فروردین و اردیبهشت 1385.
[9]. قمه زنی، سنت با بدعت؟ ، مسائلی، مهدی، نشر: گلبن، سال انتشار: 1386ش، ، ص 19.

چهارشنبه 29 آذر 1396  8:58 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

چهار نکته در مورد دستور اخلاقی قرآن

 

 

برخی شبهه افکنان، در مورد قرآن، می‌گویند که: در قرآن هيچ دستور اخلاقي جديد و برجسته اي نسبت به آنچه قبل از اسلام مطرح بوده است ارائه نشده است. قرآن اخلاق انساني را به اخلاق طبقاتي تبديل كرده است يعني اخلاق بر حسب ارزش متفاوت انسانها، متفاوت مي شود و اصول اخلاقي را از كليت و جهان شمول بودن انداخته است. مهمترين بخش اين انحراف مربوط به نابود كردن اخلاق در مورد غيرمسلمانان، بردگان و زنان است.

نکته اول: باید بدانیم که قرآن، ملاک برتری را تقوای الهی بیان کرده است.[حجرات/13] بر همین اساس، اذان گوی مسلمانان یک سیاه پوست به اسم بلال حبشی می‌شود؛ فارغ از ملیت و نژاد و رنگ پوست؛ زیرا که قرآن با برادر خواندن مسلمین با هم[حجرات/10] آنها را به همگرایی دعوت می‌کند؛ این رویکرد جدید قرآنی، باعث همگرایی ساکنان حجاز و دست برداشتن از جنگهای خونین شد.[1] بنابراین دلیل کسانی که قرآن را فاقد دستور اخلاقی جدید می‌دانند، رد می‌شود.
نکته دوم: در مورد دستوراخلاقی قرآن در حق زنان، باید دانست که در قبل از اسلام و قبل از نزول اسلام، زنان در شبه جزیره عربستان از کمترین حقوق برخوردار بوده و حتی دختران را زنده بگور می‌کردند.[نحل/59] در مناطق دیگر غیر از حجاز نیز زنان از حقوق مناسبی برخوردار نبودند و حتی به عنوان کالایی، خرید و فروش می‌شدند[2] در حالی که قرآن با برابر دانستن زن و مرد[3] و تکریم آنان به عنوان همسر[4] و تکریم آنان به عنوان مادر[5] جایگاه زن را بالا برد.
نکته سوم: در مورد دستور اخلاقی قرآن نسبت به بردگان باید گفت که برده داری در پیش از اسلام نیز رواج داشت و قرآن برای ریشه کردن کردن آن، راهکارهایی مثل مصرف زکات در راه آزادی بردگان را ارائه کرد. «زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى(جمع آورى) آن زحمت مى‏‌كشند، و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مى‌‏شود، و براى (آزادى) بردگان‏.»[توبه/60]
نکته چهارم: در مورد رفتار اسلام با غیر مسلمین، باید گفت که همه غیر مسلمین اینگونه نیستند، و قرآن رعایت انصاف و اعتدلال را نسبت به کافران غیر معاند و صلح جو، به مسلمانان یادآور می‌شود[6] اما در زمینه کافران محارب، طبعا آنها به خاطر روش خصمانه ای که با مسلمین دارند، نباید انتظار رفتاری نرم و منفعلانه از سوی مسلمانان داشته باشند. «وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً[توبه/123] بايد در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس كنند.» و این یک امر عقلی است. این مقابله به مثل کردن، صفت غیر اخلاقی و یا تعدی به غیر اهل ایمان نیست؛ با این وجود، رویه قرآن این است که مسلمین حتی با دشمنان معاند نیز از مسیر اعتدلال خارج نشوند. «و دشمنى گروهى كه شما را از[ورود به‏] مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نكند كه [به آنان‏]ظلم كنيد.»[مائده/2]

پی نوشت
[1].  الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر جزری، دار الصادر بیروت، 1385ق ، ج 1، 680.
[2]. سیر تمدن، لینتون، رالف، ناشر: دانش – فرانکلین، سال انتشار: 1337، . ص 295.
[3]. إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْقَنِتَتِ وَ الصَّدِقِينَ وَ الصَّدِقَتِ وَ الصَّبرِينَ وَ الصَّبرَاتِ وَ الْخَشِعِينَ وَ الْخَشِعَتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَتِ وَ الصَّئمِينَ وَ الصَّئمَتِ وَ الحَفِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَفِظَتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَ الذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لهَم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا[احزاب/35] به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى‏كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است‏.»
[4]. «مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا[روم/21] و از نشانه‏ هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد.»
[5]. «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً[احقاف/15] ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند، مادرش او را با ناراحتي حمل مي‌کند و با ناراحتي بر زمين مي‌گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سي ماه است.»
[6]. لا يَنْهاكُمُ‏ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ[ممتحنه/8] خدا شما را از آنان كه با شما در دين قتال و دشمنى نكرده و شما را از ديارتان بيرون ننمودند نهى نمى‏‌كند كه با آنان نيكى كنيد و به عدالت و انصاف رفتار نماييد، كه خدا مردم با عدل و داد را بسيار دوست مى‌‏دارد.»

چهارشنبه 29 آذر 1396  9:01 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

مرجعیت و آموزه‌های دینی مشوق علم آموزی

 

علم در ایران

برخی افراد با غرض ورزی خاصی، دین و را عامل «اسارت اندیشه» دانسته و سلطه مرجعیت دینی را در تضاد با اندیشه و علم می‌دانند.
پاسخ: در دین اسلام بر علم آموزی بسیار تاکید شده است. به عنوان نمونه حضرت علی (علیه السلام) در حدیثی می‌فرماید: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ؛ علم بیاموزید حتی اگر در چین باشد(آنزمان چین در دورترین نقطه از مملکت اسلامی قرار داشته است).»[1] هنگامی که دین اسلام بر علم و دانایی تاکید دارد، به تبع آن، عالمان دینی نیز بر علم آموزی تاکید دارند.
نکته دوم: اعمال نظر دین و عالمان دینی در مورد کیفیت اندیشه، نه تنها بد نیست؛ بلکه سبب شکوفایی علم و دانش هم می‌شود. زمانی بود که بواسطه تشویق و ترغیب دین اسلام، دانشمندان ایرانی مسلمانی مثل ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و دیگران رشد کردند که دنیا را مسخر علم خود کردند. بنابراین دین و عالمان دینی، مانعی برای گسترش علم نیستند.
نکته سوم: دین و عالمان دینی، بر اندیشه و علمی تاکید دارند که در برگیرنده فضایل اخلاقی و انسانی باشد. مولی الموحدین می‌فرماید:  «رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛[2] بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب اخلاق ناپسند است.» بنابراین وقتی که اندیشه و علم و دانش، اینگونه رویکردی را تقویت نکند، طبعا نگرانی عالمان و مرجعیت دینی را در پی دارد. مثلا نگرانی مراجع دینی از بابت علوم انسانی رایج در دانشگاهها، بخاطر محتوای سکولاری  و ضد دینی و ضد اخلاقی آن است، نه بخاطر مخالفت آنها با اصل علم و اندیشه.
نکته چهار: با وجود شبهه پراکنی افراد معاند، در این سالها، ایران اسلامی از لحاظ رشد علمی، جایگاه مطلوبی دارد؛ بطوری که در سال 2016 ایران بیشترین رشد تولید علم در دنیا را داشت.[3]

پی نوشتها
[1] مصباح الشريعة ، منسوب به امام ششم (عیه السلام)، چاپ اول بیروت 1400 ق، ص13.
[2]. غرر الحكم و درر الكلم‏،تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، ناشر: دار الكتاب الإسلامي‏، ص378.
[3]. تسنیم، ایران در سرعت رشد علمی در سال ۲۰۱۶ رتبه نخست را کسب کرد، شناسه خبر: 1349820.

چهارشنبه 29 آذر 1396  9:02 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

نداشتن حرم، مانع عنایت نیست

حضرت سکینه(سلام الله علیها)

در سالیان اخیر تکفیری های بی رحم، برخی از حرم های دختران امام حسین(علیه السلام) در سوریه را تخریب کرده اند. در این بین نیز برخی شبهه افکنان، شبهه کرده اند که مثلا حضرت سکینه (سلام الله علیها) وقتی نمی تواند از حرم خودش دفاع کند، چگونه می‌تواند حامی کسی باشد و حاجت او را روا کند؟
برای پاسخ به این شبهه، به دو نکته اشاره خواهیم کرد:
نکته اول: اگر قصد شبهه انداز، این است که بگوید: اگر این حرم، آنقدر احترام و جایگاه دارد، پس چرا خدا جلوی تخریب این حرم را نگرفته است؟ باید گفت خدا با آنکه قادر بر جلوگیری از اعمال بد بندگان است، ولی بنا بر حکمت خود(مهلت دادن و آزمایش بندگان)، این کار را انجام نمی‌دهد: « وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ[آل عمران/178] و کسانی که کفر ورزیدند گمان نکنند که آنچه به آنها مهلت می‌دهیم به خیر آنهاست، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا( متذکر شوند لکن نتیجه این می‌شود که) بر گناه( خویش) بیفزایند، و برای آنها عذابی خوارکننده است.»

نکته دوم: اگر قصد شبهه انداز، این است که بگوید: او حرم ندارد پس (نعوذبالله) از تقدس و عنایت او کاسته شده است؛ باید گفت چنین شخصی غافل است از این که هیچ ملازمه ای بین این دو نیست و داشتن و یا نداشتن حرم، مانع از عنایت کردن شخصیت هایی چون حضرت سکینه(سلام الله علیها) نمی‌شود؛ و همانگونه که برخی از اهلبیت(علیهم السلام)، گنبد و بارگاه ظاهری ندارند، ولی شیعیان خود را مورد عنایت قرار می‌دهند و حوائج آنان را برآورده می کنند، حضرت سکینه(سلام الله علیها) نیز ارادتمندان خود را بی جواب نمی‌گذارد. ایشان دارای مقامی بزرگ می‌باشد. ایشان در نزد یزید(لعنة الله علیه) به خوابی اشاره می‌کند که طی آن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده است و از شهادت جانسوز پدرش به ایشان شکایت کرده است، و با گفتن این خواب، یزید ملعون را بیش از پیش رسوا ساخت.[1] بنابراین، هر انسان با معرفتی، عنایت چنین بزرگواری را طلب می‌کند و عنایت ایشان، نیز در وقتی که گنبد و بارگاه او تخریب شده، با وقتی که تخریب نشده بود، فرقی ندارد.

پی نوشت:
[1]. زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام( ترجمه‏[ جلد 45 بحار الأنوار)،مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى- نجفي، محمد جواد، ناشر: اسلاميه‏، سال چاپ: 1364 ش‏، ص236.

چهارشنبه 29 آذر 1396  9:03 AM
تشکرات از این پست
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

مدت زمان حمل و شیردهی در قرآن

 

مدت زمان حمل و شیردهی در قرآن

طرح مسأله:با توجه به آیه 15 سوره احقاف و آیه 14 سوره لقمان این نتیجه بدست می آید که مدت حمل فرزند در شکم مادر 6 ماه است. آیا این امر با مطالب علمی روز در تضاد نیست؟
برای رسیدن به پاسخ این سوال چند نکته را ذکر می کنیم:
در قرآن کریم خبر از حداقل مدت بارداری به میزان شش ماه داده است:
1. و ما انسان را سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، (خاصه مادر) زيرا مادرش (بار وجود) او را به سختى حمل كرده و به سختى فرو نهاده و (دوران) باردارى و (شيرخوارى تا) از شير گرفتن او سى ماه است (كه مجموع كمترين مدت زمان حمل شش ماه، و بيشترين مدت زمان شير دادن دو سال است، يا بيشترين زمان حمل يك سال، و كمترين زمان شير دادن هجده ماه)... .[ احقاف/15]
2. و مادران بايد فرزندان خود را دو سال كامل شير دهند اين (دستور) براى كسى است كه مى‏ خواهد دوران شيرخوارگى (طفل) را تكميل كند.[ بقره/233]
3. ... و ( شير دادن و) از شير جدا كردنش در دو سال بود.[ لقمان/14]
خبر دادن قرآن از حد اقل مدت بارداري (شش ماه)، مورد توجه فقهاء، مفسران و پزشكان واقع شده است. برخي از پزشكان مي‌نويسند:«پيش از آن كه دانش پزشكي اثبات كند كه حداقل زمان لازم براي بارداري شش ماه است، قرآن اين مطلب را به روشني بيان كرده است و سپس به آيات فوق استشهاد نموده‌اند و مي‌نويسند: طب نوين نيز به همين نتيجه رسيده است؛ يعني جنين اگر شش ماه تمام در رحم مادر باشد، پس از تولد زنده خواهد ماند. تولد جنين كمتر از شش ماهه را سقط مي‌نامند، زيرا زنده نخواهد ماند و تولد جنين در فاصله شش تا نه ماهگي را زايمان زودرس مي‌نامند. نوزاداني كه به صورت زودرس متولد مي‌شوند، با مراقبت‌هاي ويژه پزشكي زنده مي‌مانند. حداقل مدت قانوني بارداري در اكثر كشورها همان شش ماه منظور شده است.»[1]
دكتر شهيد پاك‌نژاد نيز همين محاسبه را در مورد حداقل زمان بارداري مي‌پذيرد و سپس مي‌نويسد:
«ولادت همان گونه كه حضرت علي (علیه السلام) فرمود :« لَا تَلِدُ الْمَرْأَةُ لِأَقَلَّ مِنْ سِتَّةِ أَشْهُر؛ زن کمتر از شش ماه بچه بدنیا نمی آورد.»[2] تا شش ماهگي است و هر چه بيشتر بماند رشد بهتري يافته، از دوران شيردادنش كه مجموعا سي ماه است كاسته مي‌گردد. ولي بچه ناتوان شش ماه افتاده حتما بايد 24 ماه شير بخورد. (30 6+ 24)»[3]
تذكر: همان طور كه گذشت مطلب اول (حداقل مدت بارداري شش ماه است) مورد قبول مفسران و فقهاء واقع شده، و مطلب دوم (كم و زياد شدن مدت شير خواري بر اساس مدت حمل) نيز مورد قبول برخي مفسران قرار گرفته و از ابن عباس نيز نقل شده است.[4]
پی‌نوشت:
1. دیاب، عبدالحمید و قرقوز، احمد، طب در قرآن، ترجمه علی چراغی، تهران، حفظی، 1404ق ، ص 22- 23.
2.کلینی، محمد ابن یعقوب، الکافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407ق، ج5، ص563.
3. رضا پاک نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1360 ج 11، ص 109.
4. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، تهران، 1374ش، ج 21، ص 327.
منبع: http://www.askquran.ir/showthread.php?t=44614

چهارشنبه 29 آذر 1396  9:05 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها