بنبست فکری در واقع به مرحلهای از فکر و اندیشه بر میگردد مکه بیشتر از آن را جایز ندانسته و تفکر و اندیشه تا یک جای بخصوص، محدود نگه داشته شود. قبل از بیان مطلب به عنوان پیش زمینه باید یادآور شد که بن بست فکری با تعیین حدودی که خداوند در جایی معین نموده کاملا متمایز است. به عنوان مثال اگر خداوند چیزی را حرام دانست دیگر راه برای برداشتن و تعویض این حکم کاملا مسدود میشود و این با بن بست فکری که انسان خود را از کشف و به دست آوردن اموری که میتوان به آن دست یافت فرق اساسی دارد.
به عنوان مثال در توثیق یک شخص و یا یک روایت اگر فقط و فقط با نظر و گفته دیگران و یا با تحقیق ناقص بخواهیم وثاقت و یا عدم آن را بپذیریم و هر گونه اظهار نظر در آن مورد را جایز نداریم در واقع به نمونهای از بن بست فکری رسیدهایم که با پویایی علم منافات دارد. شاهد مثال ما اندیشه افکار وهابیت در مورد «صحیح بخاری و صحیح مسلم» است که آن را بدون در نظر گرفتن متون و محتوی مورد قبول و پذیرش قرار داده و از پذیرفتن هرگونه تحقیق در مورد صحت و سقم آن إباء میورزند. به عنوان مثال نظر عسقلانی را مرور میکنیم: «هر راوی که در کتاب بخاری و مسلم از او روایت نقل شود از پل وثوق و اعتبار عبور کرده است» [1]
جالب اینجاست که بعد از بیان چنین مطالبی دیگر هیچکس از اهل نظر در آن فرقه نسبت به روات و احادیث این کتاب خدشهای وارد نکرده و این در حالی است که در این کتب (صحیحین)
مطالبی نسبت به جسمانیت خداوند و غیره وجود دارد که قابل مناقشه و دقت نظر است.
پینوشت:
[1]. ابن حجر عسقلانی، هدی الساری مقدمه فتح الباری، دار المعرفه، بیروت1379، ج1، ص