0

زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

عشق و علاقه در یک زندگی مشترک به هیچ عنوان اتفاقی رخ نمی دهد بلکه برای ایجاد آن باید تلاش جدی داشت. یک زن و یک مرد زمانی می‏ توانند به خود، همسر و فرزندان کمک کنند که مهارت و آگاهی‏ های خود را در زمینه ‏ی همسرداری به درستی بالا ببرند تا بتوانند با برقراری ارتباط موثر، وظایف و مسئولیت خود را به خوبی و به بهترین نحو انجام دهند.

 

زندگی با همسری که علاقه ای به او ندارم

چند سال است که ازدواج کرده ام و به همسرم علاقه ندارم ابتدا فکر می کردم با گذشت زمان به هم علاقمند می شویم ولی این اتفاق نیفتاد و چند بار هم تصمیم به جدایی گرفتیم ولی به خاطر فرزندم در حال حاضر صرفه نظر کرده ام. حالا من مانده ام و یک زندگی بی روح و بدون عشق لطفا راهنمایی ام کنید که چه کار کنم؟

پاسخ: عشق و علاقه در یک زندگی مشترک به هیچ عنوان اتفاقی رخ نمی دهد بلکه برای ایجاد آن باید تلاش جدی داشت.
یک زن و یک مرد زمانی می‏ توانند به خود، همسر و فرزندان کمک کنند که مهارت و آگاهی‏ های خود را در زمینه ‏ی همسرداری به درستی بالا ببرند تا بتوانند با برقراری ارتباط موثر، وظایف و مسئولیت خود را به خوبی و به بهترین نحو انجام دهند. اگر همسران از فقر یا کمبود دانش همسرداری و فرزند‏ پروری، در رنج باشند و به جای رفع علت ‏ها، دچار بازی با معلول ‏ها شوند، دیر یا زود در انجام وظایف مربوطه با مشکلات حادی رو به رو خواهند شد و دچار انواع بیماری‏ ها، افسردگی، اضطراب، خستگی، ناتوانی و بی ‏تفاوتی شده و هیجان و صمیمیت زندگی مشترکشان، به آرامی از دست خواهد رفت.

اما بسیاری از زنان و مردان به علت ناآگاهی و باورهای غلط، تصور می‏ کنند در زندگی مشترک، حق و قدرت انتخاب ندارند و نمی‏ توانند بر اندیشه و نگرش خویش مدیریت کنند و به‏ طور معمول می ‏گویند: «من نمی ‏توانم... من اراده ندارم... می‏ خواهم ولی قدرت اجرا ندارم... من در رضایتمندی زندگی مشترک، نقشی ندارم... اگر همسرم یا دیگران تغییر کنند، زندگی ‏ام بهتر می‏ شود و...»

اگر همسران از فقر یا کمبود دانش همسرداری و فرزند‏ پروری، در رنج باشند و به جای رفع علت ‏ها، دچار بازی با معلول ‏ها شوند، دیر یا زود در انجام وظایف مربوطه با مشکلات حادی رو به رو خواهند شد و دچار انواع بیماری‏ ها، افسردگی، اضطراب، خستگی، ناتوانی و بی ‏تفاوتی شده و هیجان و صمیمیت زندگی مشترکشان، به آرامی از دست خواهد رفت.


در نتیجه خود را در مدیریت ذهن و کنترل احساس و رفتارشان ناتوان و درمانده می‏ بیند و در نهایت، اسیر اندیشه ‏های منفی شده و در ساختن زندگی مشترک، نقشی غیرمسئولانه، منفعلانه و منفی بر عهده می گیرند و مدام با برچسب زدن، به سرزنش و انتقاد آشکار یا پنهان از خود، همسر و دیگران می ‏پردازند، کارهای اشتباه خود را توجیه می‏ کنند و در هر زمینه ‏ای به داوری و پیش ‏داوری می ‏پردازند، انرژی خود را بیشتر در مسیر منفی و تخریب به کار می‏ گیرند و بیشتر روی کمبودها و نقاط منفی خود، همسر و فرزندان تمرکز می‏ کنند. در نتیجه خود و زندگی مشترک را در مسیر تلخی و بدبختی بیشتر قرار می ‏دهند.

اگر هر زن و مردی عمیقاً بخواهد زندگی مشترک خود را در جهت مثبت‏ تغییر دهد، آن‏ وقت مساله ‏ی توافق پیش می ‏آید و در واقع زوج با خواستن و انگیزه ‏ی قوی، در مسیر توانستن قرار می ‏گیرد.

اگر به گذشته ‏ی خود توجه کنیم، همه ‏ی ما در طول زندگی، موفقیت ‏هایی داشته ‏ایم. اگر موفقیت‏ های به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمان‏ ها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزه ‏ی قوی می‏ خواستیم، رسیده ‏ایم، بنابراین با انگیزه‏ ی قوی و کافی، باید دست به کار شد و پذیرفت که زندگی مشترک مطلوب، با خود من شروع می‏ شود و می‏ بایست از هر فرصتی، برای رشد در جهت مثبت و سازنده استفاده کرد.

پس:

 - به جنبه های مثبت همسرتان بیشتر توجه کنید.
- خاطرات شاد و با هم بودن را دایم در زندگی تان رقم بزنید.
- مسافرت های تفریحی بروید.
- ببینید روز اول به چه دلیلی ایشان را انتخاب کردید همان نکات را مورد توجه جدی قرار دهید.

تنظیم: گل محمدی - مرکز مشاوره

پنج شنبه 23 آذر 1396  8:55 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon borkhar shayesteh2000 nezarat_ravabet zahra_53 emamedavazdah rezahossiny mamadbayat mansoor67 farshon
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

سوال این هست اصلا ازاول  علاقه ای وجود داشته یا نه ؟؟

ایا این ازدواج بخاطر عاطف و احساس نبوده که به اینجا کشیده شده است؟؟

 

پنج شنبه 23 آذر 1396  9:21 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon borkhar shayesteh2000 nezarat_ravabet emamedavazdah
borkhar
borkhar
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 19319
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

آخه فکر نکنم ....اگه از اول عشق و علاقه ایی و یا چیزی  .....وجود نداشته بشه بعدش هم بشه درستش کرد.....آخه میشه پوچ و بی هدف.....

نمیدونم............!!!

خدایا دلم به سان قبله نماست...وقتی عقربه اش به سمت "تو"می ایستد آرام می شود

"ان الله مع الصابرین ...همانا خداوند با صابرین است"

پنج شنبه 23 آذر 1396  11:13 AM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 nezarat_ravabet emamedavazdah
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

سلام و احترام ..ممنون از مطلبی که قرار دادید....

اینطورکه گفته شده .گویا از اول علاقه ای نبوده و بعد یه مدت تلاش کرده و موفق نشده که این علاقه رو در دل خودش ایجاد کنه .....

به نظرم اول ازدواج،برای انتخاب ، فهم و دل باهم نیازه .چه بسا علاقه داشته ولی فهم وشناخت نداشته و بعد از ممدتی علاقه اش رفته ..گاهی فهم داشته وفکر کرده کار عاقلانه ای داره میکنه و بعد بهتر میشه ،ولی دیده که دلش هیچگاه نتونسته باهاش همراه بشه  ...

 

 

  یاطبیب القلوب heart

پنج شنبه 23 آذر 1396  12:47 PM
تشکرات از این پست
emamedavazdah ravabet_rasekhoon
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

زن و مردی که با عقل و علاقه همدیگر رو مناسب برای ازدواج میدونستن  ...و بعد از ازدواج متوجه یک سری خلقیات در طرف شده و باعث دلسردی شده اند .به نظرتون اشکال کار کجا بوده ؟

مگه میشه ذات انسانها و رفتارهاشونو در آینده حدس زد و فهمید ؟

  یاطبیب القلوب heart

پنج شنبه 23 آذر 1396  2:01 PM
تشکرات از این پست
emamedavazdah
emamedavazdah
emamedavazdah
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 6316
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

سلام

باید ببینیم از ابتدا چرا و به چه دلیلی اصلا ازدواج کرده اند ؟

جایی که طرف اختیار داشته مگه میشه بگه ازدواج کنم ببینم بعد با گذشت زمان علاقه پیش میاد یا نه !

من از این موارد دیدم . ممکنه ازدواج تحت این شرایط صورت گرفته باشه :

-فرد یا بخاطر عدم وجود خواستگار و بالا رفتن سن دست به ازدواج از این نوع میزنه .

-یا برای نشنیدن سرکوفت اطرافیان ممکنه دست به این ازدواج ها بزنه.

-برای عقب نموندن از قافله متأهل ها ازدواج کرده .

-یا بعلت اینکه میخواد از یه مخمصه فرار کنه و یک سری حرف و حدیث ها رو از بین ببره .

-یا فرد مزاحمی که قدرت ایجاد خطر داره ، از خودش دور کنه ( مثلا سوء استفاده از گذشته فرد یا آبرو ریزی و ... ) .

در این شرایط یا باز هم یه سری شرایط دیگه ممکنه تن به ازدواج هایی از این قبیل بده .

خب حالا که فرد ازدواج کرده چطور بایستی مدیریت کنه ؟

ابتدا : فرد باید در طی زمان نامزدی یا عقد سعی در شناخت بیشتر همدیگه داشته باشند تا حداقل از چاله به چاه نیافتند .

دوم : اینکه حالا که ازدواج کرده اند نباید دست روی دست بگذارند تا علاقه بوجود بیاد . بلکه علاقه رو باید بوجود آورد .

سوم : ممکنه فرد مورد نظر سوای از مسائلی که طرح کرده در گذشته خودش علقه ای به کسی داشته که به هم نرسیده اند و هنوز در خیال این هست که ممکنه با جدایی به خواسته قبلی و قلبی خود برسد ، که اگر اینطور باشد ریسک بالایی را باید قبول کند که اکثرا هم جواب نمی گیرند .

چهارم : بنظر من بودن با همسری بدون عشق و داشتن فرزندی از تن و خون خود بهتر است تا جدایی . چرذا که در آینده امید به بهتر شدن شرایط هست ولی در صورت جدایی قطعا حسرت به دنبال خواهد داشت .

پنجم : ایشون اظهار دارند که زندگی بدون روح و عشق . بابا ما با همکلاسی دوران دبستانمون میتونیم بعد خیلی سال خاطره داشته باشیم . بعد با یه نفر که همسرمونه نمیتونیم خاطره و علاقه بسازیم ؟ ربات که نیستیم . قطعا کم کاری از خود ایشون هم بوده . حالا باز خوبه گفتند بدون عشق ، اگه میگفتند همسرشون بد اخلاق و خلاف کار و از راه بدر و .... که شرایط خیلی بدتر میشد .

ششم : وجود نقطه مشترک یعنی فرزند خودش یه اهرم خیلی قوی میتونه باشه برای ایجاد علاقه . که بایستی روانشناسی بشه چرا باروری نتونسته ایجاد علاقه کنه .

شاید در این مورد بخصوص دیگه کمی دیر شده باشه (چون ظاهرا خودش بی میله به این زندگی!!!)، ولی در کل در این صورت بایستی به این مسئله فکر کنه روزی که طرف مقابل رو انتخاب کرده بلآخره یکسری خصوصیات مورد پسندش بوده ، خب همونها رو باید ملاک قرار بده برای خودش .

و گریز بزنه به این چند سال مشترک که ببینه طرف مقابل هم قطعا یه سری خواسته ها داشته که ایشون برآورده اش نکرده و همین باعث بوجود نیومدن علاقه شده . قطعا مواردی رو پیدا میکنه .

خب همین موارد رو پیدا کنه و حذف کنه ، خودش باعث بهتر شدن روابط و علاقه میشه دیگه .

یادمون باشه « قرار نیست همه لیلی و مجنون باشند و از صبح تا غروب قربون صدقه همدیگه برن که .»

تازه لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد هم آخرش به همدیگه نرسیدند .

 

 او خواهد آمد چه ما آماده باشیم چه نباشیم ، پس طوری باشیم که وقتی آمد شرمنده نشویم  
اللهم عجل لولیک الفرج
پنج شنبه 23 آذر 1396  3:20 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 ravabet_rasekhoon
emamedavazdah
emamedavazdah
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 6316
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

دوستان اگه زیاد شد و یا با زبان محاوره ای نوشتم می بخشید .

 او خواهد آمد چه ما آماده باشیم چه نباشیم ، پس طوری باشیم که وقتی آمد شرمنده نشویم  
اللهم عجل لولیک الفرج
پنج شنبه 23 آذر 1396  3:21 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

نقل قول emamedavazdah

سلام

باید ببینیم از ابتدا چرا و به چه دلیلی اصلا ازدواج کرده اند ؟

جایی که طرف اختیار داشته مگه میشه بگه ازدواج کنم ببینم بعد با گذشت زمان علاقه پیش میاد یا نه !

من از این موارد دیدم . ممکنه ازدواج تحت این شرایط صورت گرفته باشه :

-فرد یا بخاطر عدم وجود خواستگار و بالا رفتن سن دست به ازدواج از این نوع میزنه .

-یا برای نشنیدن سرکوفت اطرافیان ممکنه دست به این ازدواج ها بزنه.

-برای عقب نموندن از قافله متأهل ها ازدواج کرده .

-یا بعلت اینکه میخواد از یه مخمصه فرار کنه و یک سری حرف و حدیث ها رو از بین ببره .

-یا فرد مزاحمی که قدرت ایجاد خطر داره ، از خودش دور کنه ( مثلا سوء استفاده از گذشته فرد یا آبرو ریزی و ... ) .

در این شرایط یا باز هم یه سری شرایط دیگه ممکنه تن به ازدواج هایی از این قبیل بده .

خب حالا که فرد ازدواج کرده چطور بایستی مدیریت کنه ؟

ابتدا : فرد باید در طی زمان نامزدی یا عقد سعی در شناخت بیشتر همدیگه داشته باشند تا حداقل از چاله به چاه نیافتند .

دوم : اینکه حالا که ازدواج کرده اند نباید دست روی دست بگذارند تا علاقه بوجود بیاد . بلکه علاقه رو باید بوجود آورد .

سوم : ممکنه فرد مورد نظر سوای از مسائلی که طرح کرده در گذشته خودش علقه ای به کسی داشته که به هم نرسیده اند و هنوز در خیال این هست که ممکنه با جدایی به خواسته قبلی و قلبی خود برسد ، که اگر اینطور باشد ریسک بالایی را باید قبول کند که اکثرا هم جواب نمی گیرند .

چهارم : بنظر من بودن با همسری بدون عشق و داشتن فرزندی از تن و خون خود بهتر است تا جدایی . چرذا که در آینده امید به بهتر شدن شرایط هست ولی در صورت جدایی قطعا حسرت به دنبال خواهد داشت .

پنجم : ایشون اظهار دارند که زندگی بدون روح و عشق . بابا ما با همکلاسی دوران دبستانمون میتونیم بعد خیلی سال خاطره داشته باشیم . بعد با یه نفر که همسرمونه نمیتونیم خاطره و علاقه بسازیم ؟ ربات که نیستیم . قطعا کم کاری از خود ایشون هم بوده . حالا باز خوبه گفتند بدون عشق ، اگه میگفتند همسرشون بد اخلاق و خلاف کار و از راه بدر و .... که شرایط خیلی بدتر میشد .

ششم : وجود نقطه مشترک یعنی فرزند خودش یه اهرم خیلی قوی میتونه باشه برای ایجاد علاقه . که بایستی روانشناسی بشه چرا باروری نتونسته ایجاد علاقه کنه .

شاید در این مورد بخصوص دیگه کمی دیر شده باشه (چون ظاهرا خودش بی میله به این زندگی!!!)، ولی در کل در این صورت بایستی به این مسئله فکر کنه روزی که طرف مقابل رو انتخاب کرده بلآخره یکسری خصوصیات مورد پسندش بوده ، خب همونها رو باید ملاک قرار بده برای خودش .

و گریز بزنه به این چند سال مشترک که ببینه طرف مقابل هم قطعا یه سری خواسته ها داشته که ایشون برآورده اش نکرده و همین باعث بوجود نیومدن علاقه شده . قطعا مواردی رو پیدا میکنه .

خب همین موارد رو پیدا کنه و حذف کنه ، خودش باعث بهتر شدن روابط و علاقه میشه دیگه .

یادمون باشه « قرار نیست همه لیلی و مجنون باشند و از صبح تا غروب قربون صدقه همدیگه برن که .»

تازه لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد هم آخرش به همدیگه نرسیدند .

 

سلام .با اجازتون بعضی حرفاتون رو قبول دارم بعضی شو نه...

1.اینکه میگین بچه اهرمی برای علاقه مشترکه .معلومه که تجربه فرزند نداشتین smileyچون علاقه ای که میاره محدوده و اگر اختلاف بین زن و شوهر باشه بعد یه مدت خوب که نمیشه هیچ تازه باعث اختلافاا ت جدید تو زمینه ی های دیگه میشه ...

2.یه نکته دیگه هم هست،خانما چون احساسی تر و جزیی ترن به این راحتیا که میگین و به راحتی آقایون نمیتونن اوضاع رو درست کنند  و نیاز به بهبود و ترمیم ناراحتی داره و زمان بره ...

3.علت دیگه ای هم هست و اون تفاوت مزاج و اخلاق ذاتیه فرد هست که  شاید اول ازدواج تا بعد از مدتی تغییر کرده (هم در زن و هم در مرد )  و این علت بی علاقگی شده باشه ....

4.گاهی اوقات سن ازدواج فرد پایین بوده ..در حد خودش علاقه و فهمش رو به کار گرفته و بعد که اطلاعاتش افزایش پیدا میکنه و یا شاید به خودش بهتر پی میبره، میفهمه که اشتباه کرده (که خیلی دیره )

  یاطبیب القلوب heart

پنج شنبه 23 آذر 1396  4:11 PM
تشکرات از این پست
emamedavazdah nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
emamedavazdah
emamedavazdah
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 6316
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

نقل قول shayesteh2000
نقل قول emamedavazdah

سلام

 .

 

سلام .با اجازتون بعضی حرفاتون رو قبول دارم بعضی شو نه...

1.اینکه میگین بچه اهرمی برای علاقه مشترکه .معلومه که تجربه فرزند نداشتین smileyچون علاقه ای که میاره محدوده و اگر اختلاف بین زن و شوهر باشه بعد یه مدت خوب که نمیشه هیچ تازه باعث اختلافاا ت جدید تو زمینه ی های دیگه میشه ...

2.یه نکته دیگه هم هست،خانما چون احساسی تر و جزیی ترن به این راحتیا که میگین و به راحتی آقایون نمیتونن اوضاع رو درست کنند  و نیاز به بهبود و ترمیم ناراحتی داره و زمان بره ...

3.علت دیگه ای هم هست و اون تفاوت مزاج و اخلاق ذاتیه فرد هست که  شاید اول ازدواج تا بعد از مدتی تغییر کرده (هم در زن و هم در مرد )  و این علت بی علاقگی شده باشه ....

4.گاهی اوقات سن ازدواج فرد پایین بوده ..در حد خودش علاقه و فهمش رو به کار گرفته و بعد که اطلاعاتش افزایش پیدا میکنه و یا شاید به خودش بهتر پی میبره، میفهمه که اشتباه کرده (که خیلی دیره )

سلام ممنون از نظراتتون .

بچه رو از بابت این عرض کردم یه وجه مشترک بین زوجین میشه و میتونه مفید باشه .

از بابت احساسی بودن خانما هم که 10000 در صد درست می فرمائید .

بقول بزرگی ، « زندگی » دو نقطه داره ، « من » یه نقطه رو هم به زور نگه میدارم ، « تو » چطور میخوای دو نقطه رو نگه داری ؟

خُب برای یه زندگی باید دو نفر سعی و تلاش کنند یک سر قضیه هم خانمای حساس پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم هستند دیگه .

اخلاق هم درسته پرورش یافته از دوران طفولیت افراد هست ولی باید برای زندگی مشترک طرفین کوتاه بیان دیگه .

سن ازدواج هم قبول دارم با پائین بودن مشکلات خودش رو ایجاد میکنه . ولی کم بودن سن یه مزیت هم میتونه باشه که میشه طرف مقابل رو کمی پرورش داد ، البته در این اختلاف سن اگه مرد مسن تر باشه امیدی هست ولی اگه زن مسن تر باشه خودش عامل ایجاد مشکل جدیدتری میشه .

 او خواهد آمد چه ما آماده باشیم چه نباشیم ، پس طوری باشیم که وقتی آمد شرمنده نشویم  
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه 24 آذر 1396  7:42 AM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon
shayesteh2000
shayesteh2000
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 6168
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

نقل قول emamedavazdah
نقل قول shayesteh2000
نقل قول emamedavazdah

  سلام ممنون از نظراتتون .

بچه رو از بابت این عرض کردم یه وجه مشترک بین زوجین میشه و میتونه مفید باشه .

از بابت احساسی بودن خانما هم که 10000 در صد درست می فرمائید .

بقول بزرگی ، « زندگی » دو نقطه داره ، « من » یه نقطه رو هم به زور نگه میدارم ، « تو » چطور میخوای دو نقطه رو نگه داری ؟

خُب برای یه زندگی باید دو نفر سعی و تلاش کنند یک سر قضیه هم خانمای حساس پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم هستند دیگه .

اخلاق هم درسته پرورش یافته از دوران طفولیت افراد هست ولی باید برای زندگی مشترک طرفین کوتاه بیان دیگه .

سن ازدواج هم قبول دارم با پائین بودن مشکلات خودش رو ایجاد میکنه . ولی کم بودن سن یه مزیت هم میتونه باشه که میشه طرف مقابل رو کمی پرورش داد ، البته در این اختلاف سن اگه مرد مسن تر باشه امیدی هست ولی اگه زن مسن تر باشه خودش عامل ایجاد مشکل جدیدتری میشه .

وقتی خیلی آدم دقت میکنه ..ازدواج خیلی عوامل گسترده برای اختلاف و تفاهم درش هست ....

ولی خیلی خانواده ها به خاطر ایمان و صبر زن یامرد دارن زندگی رو نگه میدارن ...وسعی در  تغییر رفتاراشتباهشون دارند که بازم به شخصیتشون برمیگرده ...

ماها آموزش ندیدیم قناعت رو ،آموزش ندیدیم گذشت چیه و چه طعمی داره ،آموزش ندیدیم ابراز محبت رو ....

فقط تو زندگی خودمون رو میبینیم و خودمون برا خودمون مهمیم ...

  یاطبیب القلوب heart

جمعه 24 آذر 1396  11:49 AM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon emamedavazdah
rezahossiny
rezahossiny
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1677
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

علاقه شرط اول برای زندگی است

جمعه 24 آذر 1396  10:44 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 nezarat_ravabet ravabet_rasekhoon emamedavazdah
mansoor67
mansoor67
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 3583
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

فکراول بِه بود ازبهــر همسـربی گمان

هــر دو هم کفـــو باشــنــد یکـــدل بیان

چشم بسته زندگی آغـاز،سازد درد سر

چشم دل بگشا نشوآسوده مغلوب زبان

فی البداهه:منصور مقدم  25/9/1396

شنبه 25 آذر 1396  4:39 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 emamedavazdah
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:زندگی با همسری که به او علاقه ندارم

نقل قول aftabm

سوال این هست اصلا ازاول  علاقه ای وجود داشته یا نه ؟؟

ایا این ازدواج بخاطر عاطف و احساس نبوده که به اینجا کشیده شده است؟؟

خیلی ازازدواج هابدون آشنایی هستندوبعدا"علاقه بوجودمی آید

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 11 دی 1396  7:30 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها