درشب یلدا که در دوران قدیم به شب چله معروف بود همه ی خانواده در خانه ی مادربزرگ به دور یک کرسی جمع میشدیم .
در دوران ما خبری از بخاری نبود و وسیله ای که ما را گرم می کرد کرسی بود. کرسی از یک چهارپایه چوبی تشکیل می شد که روی آن را یک لحاف بزرگ می کشیدند . زیر این چهارپایه یک منقل بود و در وسط این منقل آتش ،
دور این آتش را خاکستر می گذاشتند و هر چند وقت یکبار آتش را با انبر زیرورو می کردند تا از خاموش شدن آن جلوگیری کنند. برای اینکه آتش برای مدت بیشتری روشن بماند از سرگین شتر استفاده می کردند چون سوخت خوبی بود و به آتش دوام بیشتری می داد .
به خاطر دارم که مادربزرگم پِهِن گاو یا شتر را روی دیوار توی آفتاب پَهَن می کرد و هنگامی که خشک میشد آنها را به عنوان سوخت برای روشن کردن آتش استفاده می کرد .
در آن زمان ها پهن کردن پتو دور اتاق چندان مرسوم نبود و به جای از پوشت بزغاله اسفاده می کردند یعنی هنگامی که بزغاله ایی را می کشتند به پوشت آن نمک و خاکستر میزدند و آن را در آفتاب پهن می کردند تا خشک شود و بعدن به عنوان زیرانداز یا روفرشی در کنار کرسی از آن استفاده می کردند.
پوست خشک شده ی بزغاله استفاده های دیگری هم داشت برای مثال زیر کودکان خردسال می انداختند تا چنانچه خودشان را خیس کردند به جاهای دیگری سرایت نکند همچنین از پشم گوسفند برای پرکردن بالشتهای اطراف دیوار استفاده می کردند
روی میز کرسی میوه های خشکی مثل توت خشک ، انجیر خشک، زردآلوی خشک شده بود . انارهای دانه شده و هندوانه نیز بود.
هندوانه ای که از تابستان در زیرزمین خانه نگهداری شده بود و از دست موش های گرسنه ی آنزمان درامان مانده بود که به هرکسی تنها یک برش نازک و کوچک می رسید . در آن شب زردک هم استفاده می شده است که میوه ای به شکل هویج بود و شلغم هم در آن شب جای خودش را داشت.
در آخر شب شام آش جو و نان لتیر (برنیامده) که بدون مایه خمیر بود و در آن شب پخته می شد را می خوردیم.
آن زمان ها خونواده ها توی روز یک وعده خوراکی دور هم می خوردند که اون هم شب هنگام بود ، چون تمام افراد خانواده بعد از یک روز کاری به دور هم جمع می شدند . غذاهای قدیمی هرچند کم بود ولی همه سالم بودند و مثل امروز خبری از روغن نباتی و روغن مایع نبود . روغن ما از گوسفند گرفته می شد . روغنی که با دست خود درست می کردیم و نانی که گندم آن بدست خودمان کشت می شد و حاصل دست رنج خودمان بود .
در آن شب پدربزرگ کاسه های پر از جو و گندم را به خانواده های فقیر می داد . ..
قدیم ها به صبح زود و دم دم های سحر به خاطر اینکه زن ها فعالیت چرخ ریسی را خیلی زود آغاز می کردند به صبح چرخ ریسان هم معروف بوده مثل صبح خروس خوان . به گفته ی سالمندان خانه ی بی بی کوچیک شب یلدا 5 یا 6 روز به عقب بر می گشت یعنی تقریبن 24 یا 25 آذر بود 0چون 2نوع برج داشتیم یکی برج رعیتی و دیگری برج دولتیبود که برج های رعیتی 30 روزه و برج های دولتی 31 روزه بودهبه همین دلیل در آخر سال 5 روز آخر سال هم مراسمی مخصوص به خود داشت .