مصاحبه > عمليات خيبر و بدر،جهشي براي مهندسي جنگ بود
سردار احمدي ميانجي:
در عمليات خيبر و بدر ما مجبور به خلاقيت و نو آوري هاي زيادي شديم تا با شرايط آبي-خاكي هماهنگ شويم و همين ما را خيلي جلو برد.بنابراين در عمليات خيبر و بدر مهندسي جنگ شكل و جهش خاصي گرفت و پرونده هاي بزرگي شروع شد.
بعد از اينكه بني صدر از فرماندهي كل قوا عزل شد و از ايران فرار كرد، نيروهاي انقلاب كار را به دست گرفتند، ابتدا محاصرة آبادان شكسته و بعد بُستان آزاد شد سپس طي عمليات فتح المبين، سال 60 درمنطقة دزفول و شوش، رزمندگان منطقة بزرگي از سرزمين هاي ما را در قسمت شمالي آزاد كردند. يك ماه بعد در عمليات بيت المقدس از اهواز تا خرمشهر نيز آزاد شد.
سپس عمليات رمضان در ايستگاه حسينيه رخ داد اما با موفقيت مواجه نشد زيرا دشمن با پشتيباني استكبار جهاني، طرح مثلثي ها را با كمك اسرائيل و كارشناسان مختلف آمريكائي و روسي به اجرا در مي آورد.
تا اينجا نقش مهندسي جنگ ما در حد سنگر زدن بود، حتي زدن خاكريزبه مرورمعنا پيدا كرد. قبل از انقلاب در آئين نامه هاي ارتش، مهندسي چيزي فرعي بود و الان هم مهندسي بخشي از پشتيباني و لُجستيك مي باشد، البته بعد از جنگ در نيروي زميني تحولاتي به وجود آمد و به تبع اتفاقاتي كه رخ داد سازماني را به نام "تحول مهندسي " راه اندازي نمودند.
اگر اكنون هم به نيروي دريايي يا هوايي ارتش برويد مي بنيد كه در حد نگهداري است و كارهاي جزئي پشتيباني وجود دارد لذا در ابتداي جنگ مهندسي معناي به آن صورت نداشت و كم كم از سنگرسازي و خاكريز زدن و... شروع شد تا در بحث عمليات وارد شد و گروه تخريب و... به وجود آمدند.
در عمليات فتح المبين كار جديدي در مهندسي صورت گرفت و آن اين بود كه براي حمله و غافلگيري دشمن حدود 10 لشكر نياز بود اما ما 7 لشكر بيشتر نداشتيم براي همين از نقش مهندسي استفاده كرديم.
دکتر محسن رضائي می گوید:
به آقاي غلامعلي رشيد (مسئول اطلاعات دزفول) گفتم كه زنداني هاي قاچاقچي داريم يا نه؟ گفت: بله، گفتم: چند نفر از اين قاچاقچي ها را بياوريد، قاچاقچي ها را به منطقه آورديم و از آنها پرسيديم: شما براي قاچاق چگونه به عراق مي رفتيد؟ آنها تنگة دليجان را نشان دادند و ما توسط قاچاقچي ها به شناسايي پرداختيم و به جاي 10 لشكر با 7 لشكر دشمن را غافلگير كرديم و در نتيجه عمليات فتح المبين با موفقيت انجام شد.
نقش مهندسي به ساخت سنگر و خاكريز و تخريب ارتباط مي يابد و به تاكتيك هم نياز دارد. بعد از اين، نقش مهندسي روزبه روز بيشتر مي شد خصوصاً بعد ازآنكه در عمليات رمضان دشمن طرح مثلثي ها و موانع را ايجاد نمود، مهندسي نقش خود را پيدا كرد. بعد از عمليات رمضان، عمليات هاي پراكنده اي انجام گرفت؛ عمليات والفجر مقدماتي را در فكه داشتيم. در بهمن و فروردين سال 61 عمليات هاي والفجر 1 را داشتيم كه عمدتاً به اندازه رمضان است اما باز هم موفقيت هاي بزرگي در اندازه فتح المبين و بيت المقدس نداشتيم. بايد از نقاط قوت و ضعف دشمن استفاده مي كرديم، نقاط قوت دشمن زرهي و تجهيزات و نيروي هوايي بود، نقاط ضعف دشمن هم بايد شناسايي مي شد تا بتوان برنامه ريزي نمود.
حدود 30 در 90 كيلومتر از طلائيه تا چذابه باتلاق و نيزار است، عمق آب از نقطه صفر شروع مي شد و حداكثر تا 2 متر مي رسيد، بعد هم نيزار شروع مي شد كه 6 كيلومتر آب و 6 كيلومتر نيزار بود.
ارتفاع نيزارها را تا 6 متربود؛ بعد از مطالعاتي كه كرديم، فهميديم ني ها جزايري در حدود يك كيلومتر يا 2 كيلومتر را تشكيل داده اند. به لحاظ مهندسي به اندازه گيري پرداختيم و مقاومت ني ها را براي خم كردن به هنگام عبور بررسي كرديم اما دشمن به لحاظ ويژگي هايي كه اين منطقه داشت، فكر نمي كرد كه كسي بتواند از اينجا عمليات كند، در جنگ هاي دنيا و دانشگاه هاي جنگ دنيا اين گونه تدريس مي شد كه در جايي كه مثل اروند يا هورالهويزه، آب است نمي توان عمليات كرد و اگر صورت بگيرد، يا شكست مي خورد و يا اگر كاري هم بكند بعد از مدتي كوتاه مجبور به عقب نشيني مي شود.
به همين علت براي عمليات خيبر اين منطقه انتخاب شد و كار اطلاعات آن و مخفي انجام مي شد. فقط چند نفر به اندازة تعداد انگشتان دست از اين عمليات خبر داشتند، خود آقاي رضائي روي اين لجن زارها مي رفتند و به بررسي مي پرداختند.
مهندسي جنگ از چگونه سنگر زدن و خاكريز زدن و ميادين مين و موانع شروع شد و به تاكتيك تبديل گرديد تا به اين عمليات ها رسيد. در اين عمليات رشد مهندسي را مي بينيد از نيزارها تا جزاير مجنون 13 كيلومتر بود كه بايد پل زده مي شد.
در برابر دشمني كه ماهواره و جاسوس و... داشت و از نظر اطلاعاتي پيشرفته بود بايد چه مي كرديم كه كسي متوجه نشود؟ اولاً افراد كمي از اين عمليات باخبر بودند و ما هم در عمليات والفجر 4 در مريوان وكرمانشاه بوديم و همزمان اين نقشه ها در پايين دنبال مي شد. در اينجا با رعايت مسائل حفاظتي بايد 13كيلومتر پل مي زديم كه در 2 جزيرة مجنون جنوبي حاجهمت و مهدي باكري شهيد شدند و قبل از آن هم حميد باكري در جزيرة جنوبي مقاومت كرد و شهيد شد.
عمليات از چند محور شروع مي شد؛ يكي از محور بالا و محوري كه به جزيرة مجنون جنوبي و شمالي وصل مي شد، يكي هم محور طلائيه كه اينها بايد نهايتاً به هم ملحق مي شدند.
رزمندگان از داخل كانال آب پيش مي رفتند و در خاك عراق پياده شدند، در آن جايي كه خشكي، تمام نقطة قوت و زرهي دشمن بود، عمليات بسيار سخت مي شد، دشمن پيش بيني كرده بود و حدود 400 تانك آنجا چيده بود، از طرف ديگر رزمندگان نتوانستند مسير را باز كنند و مجبور به بازگشت شدند. حضرت امام فرمود: جزاير مجنون بايد حفظ گردد.
جزاير مجنون، جزيره نيست بلكه منطقه اي داخل آب و نيزار است كه چاه هاي نفت عراق در آن وجود دارد كه اكنون شركت هاي خارجي درچاه هاي نفت آن كار مي كنند، آن موقع فرانسوي ها روي چاه هاي نفت آنجا كار مي كردند و در آب جاده هايي هم زده بودند.
لشكر عاشورا، شهيد باكري و لشكر 8 نجف اصفهان، شهيد كاظمي در اينجا مقاومت كردند كه پاتك دشمن شديداً شروع شد. نوك جزيرة جنوبي مورد هجوم تانك ها قرار گرفته بو د به طوري كه عراقي ها اين جاده ها را شكستند و فشار بسيار زيادي وارد كردند؛ ما بايد بولدوزر فراهم مي كرديم تا جلوي آب را بگيرد. حميد باكري و همت دراينجا شهيد شدند و رزمندگاني هم از 2 لشكري كه مقاومت مي كردند شهيد و اسير شدند. بالاخره جزيرة مجنون بعد از سه ماه مقاومت رزمندگان و پاتك هرشب دشمن تثبيت و حفظ گرديد.
اما در مهندسي اين عمليات تحول عجيبي به وجود آمد: اول اينكه در عمليات با تمام مشكلات كه كسي نبايد مي فهميد، كارخانجات اراك و تهران تصميم گرفتند اين پل 13 كيلومتري را بسازند كه معروف به پل خيبر شد كه 13 كيلومتر طول داشت. ما تا آن موقع پل معروف "پي. ام. پي " مي زديم كه ساخت روسيه است و بعداً خودمان در جنگ ساختيم بنابراين جنگ و مهندسي نقش متقابل ارائه كردند به طوريكه هم مهندسي به جنگ كمك بزرگي كرد، هم جنگ به رشد مهندسي چه از لحاظ نظامي و چه غيرنظاميكمك بسيار كرد.
هر قطعه از اين پل 7 متر با 7 تن وزن و 8 متر عرض مي باشد كه در عرض 2 ساعت مي شد روي رودخانه كارون زد و كاميون و تريلي و... با وزن 70-60 تن مي توانستند از آن عبور كند. اين پل ها براي كارون كه عرض رودخانه 200 متر مي باشد، مناسب است اما در اروند كه عرضش حدود يك كيلومتر مي باشد و سرعت آب 2 متر بر ثانيه است جواب نمي دهد. از قبل از انقلاب در ارتش پل هاي مذكور وجود داشت ولي ما نمي توانستيم آن ها را در منطقة هورالهويزه به كار ببريم چرا كه پل 13 كيلومتري مورد نياز بود.
پلي طراحي شد و كنار آن گوشواره مانندي بود كه قابليت باز و بسته شدن داشت. توليد اين پل هم براي دشمن و هم خودي سؤال بود و حدود بيست روز طول كشيد تا نصب شود زيرا شش كيلومتر اول كه آب بود راحت بود اما شش كيلومتر دوم چون نيزار بود ابتدا بايد با دستگاه هاي مختلف ني ها را مي بريدند سپس پل را نصب مي كردند.
سنگر ما ابتداي پل بود كه به آن سه راه شهداء مي گفتند و زيرآتش توپخانه بود. روزها نمي گذاشتيم كسي از روي پل عبور كند چون هواپيماها شديداً بمباران مي كردند، يكي از برادران باوجود منع ما به نزديك جزيره رفت اما هواپيماها بمباران كردند، او هم فكر كرد شيميايي است و روي آب پريد اما راكت واقعي بود كه نيروي انفجار در آن مانند تير عمل مي كند و خود آب پاهايش را قطع كرد اما از اول شب تا صبح (حدود چهارصد تويوتا در هر شب) براي پشتيباني يگان ها سلاح و مهمات به جزاير مجنون مي بردند.
اولين دستگاه سنگين سي و شش ساعت طول كشيد تا از اين پل عبور كند و به جزيرة مجنون برسد. ساخت پل خيبر در دنيا مانند يبازتاب گسترده اي داشت كه اين پل چگونه ساخته شده است؟
برادران جهادسازندگي كه نقش بسيار عالي در مهندسي جنگ داشتند حدود سه ماه جاده اي، كنار پل زدند هواپيماهاي عراقي مستقيماً روي دستگاه هاي مهندسي شليك مي كردند تا اين جاده ساخته نشود هر شب در نوك جزيرة جنوبي پاتك و حمله بود تا جزيره را پس بگيرند و از طرف ديگر هلي كوپترهاي عراقي دستگاه هاي مهندسي را مي زدند تا جاده زده نشود اما وقتي جاده به همت بچه ها ساخته شد عراق دست از پاتك زدن برداشت و جزاير مجنون حفظ شد.
وقتي بچه ها آن جاده را زدند و به اهواز برگشتند نزديك عيد بود؛ مردم به راحتي زندگي مي كردند و در پي خريد عيد بودند اما به ما حالتي مانند اصحاب كهف كه بعد از 300 سال وارد شهر شدند دست داد.
بعد از نصب جاده و پل امروزه جاده هاي بسياري در جادة مجنون زده اند و عملاً آن را خشك كرده اند اما هنوز طرف عراق مانند زمان جنگ ني زار وآب است.
اولين بحث براي ما در مهندسي اين بود كه چگونه در آب بجنگيم؟ بحث تحقيقات و مهندسي در جنگ به شدت شكل گرفت و بولدرزهايي ساخته شد كه مي توانند در آب حركت كند براي عبور دادن دستگاه ها از باتلاق در دنيا روش هاي زيادي وجود دارد و ما به بچه ها گفتيم فكر كنيد تا فرشي ارزان و سبك پيدا كنيم و از آن براي عبور از باتلاق استفاده كنيم. يكي از بچه ها گفت: كركره هاي مغازه ها براي اين كار مناسب است، برادران جهاد قطعات 30 سانتي آماده كردند كه آنها را داخل هم مي كردند تا در جاهاي باتلاقي مورد استفاده قرار دهند. بعد فكر كرديم كه چه كنيم.
روزي آقاي رضائي در قرارگاه، بچه هاي جهاد دانشگاهي، جهادسازندگي و وزارت خانه ها را صدا زد و گفت: اين قايق هاي موتوري كه از خارج مي خريم، پول هر كدام 10 هزار دلار است در گل گير مي كند و يا ني ها در پروانه قايق مي رود و موتورها مي سوزد، كاري كنيد كه بتوانيم از موتور پيكان استفاده كنيم.
ما قايق هايي از قاچاقچي ها گرفته بوديم به نام "ماترجت " كه عين موتور جت بود و به جاي اينكه سوخت و انرژي وارد آن شود و تبديل به حركت شود با موتور ديگري مي چرخيد و آب را از كف قايق مي مكيد و از انتهاي قايق بيرون مي داد يعني در آب نه ني به آن گير مي كرد و نه گِل. كم كم آن را آزمايش كرديم و شروع به ساخت آن كرديم (با موتورهاي قوي تر).
علاوه بر اين كار، در آن سال60 چرخ تويوتا را شني كرديم (كه تازه سال گذشته شنيدم در تركيه اين كار را انجام داده اند)كه باعث مي شود راحت از هر محلي عبور كند چه در رمل و چه در آب.
بنابراين در عمليات خيبر و بدر مهندسي جنگ شكل و جهش خاصي گرفت و پرونده هاي بزرگي شروع شد.
پل هاي PMP را ساختيم كه 3-2 تانك و يك بولدرز روي آن مي گذاشتيم. موتورهاي جت روي آن نصب كرديم و به راحتي از ني زارها عبور مي داديم. در سال 64 كه ما "هاوركرافت " را آماده كرديم، حدود 30 سال از ساخت آن در دنيا مي گذشت و هنوز هم جزء مسائل مهم نظامي و غيرنظامي است كه مي تواند تناژهاي بسيار بالا را تحمل كند .
اين كار كه در دنيا جزء پيشرفته ترين صنايع است در حال حاضر دركشور خودمان هم طراحي و هم ساخته آن را مي شود، نمونه هاي توليد شدة آن وجود دارد و معمولاً در نمايشگاه شيراز به نمايش در مي آيد. اين كارها ادامه يافت و اكنون پروژه هاي ديدني بسيار زياد ديگري نيز وجود دارد، از ساخت هواپيما تا صنايع نظامي.
بعد از جنگ نيز نقش مهندسي در سازندگي كشور حائز اهميت است. همين حركت ها و همين افراد كه در جنگ از ساده ترين كارهايي شروع كردند (جاده زدن) امروزه بزرگترين بندرهاي كشور را مي سازند و طولاني ترين ومهم ترين خطوط انتقال آب، نفت، گاز و بزرگترين سدها و تونل ها را مي سازند.
بچه هاي جنگ در حال ساخت تونلي به طول 30 كيلومتر از ميدان آزادي تا سد اميركبير هستند كه سال 70 از بالاي شهر لواسانات شروع شد و همچنين براي چند شهر مثل خمين و گلپايگان و قم 40 كيلومتر از بالاي رودخانة دز تونل زده مي شود به گلپايگان. سد كارون و كرخه را نيز آنها ساخته اند و يا در حال ساخت بزرگترين بندرها در بندرعباس و عسلويه هستند و آخرين كاري كه توسط برادران رزمنده و برادران جنگ در حال انجام آن هستند ساخت 2 پالايشگاه به قيمت 2 ميليارد است (فاز 15و16) است.