0

ماجرای سیلی خوردن مدرس درمجلس شورای ملی

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

ماجرای سیلی خوردن مدرس درمجلس شورای ملی

ماجرای سیلی خوردن مدرس درمجلس شورای ملی

 

ماجرای سیلی خوردن مدرس درمجلس شورای ملی

  هم‌زمان با مجلس پنجم، جریان طرفدار سردار سپه، لزوم وجود یك رئیس دولت مقتدر را تبلیغ می‌كرد كه با وجود عدم رضایت مدرس و تردید احمدشاه، فرمان ریاست وزرا در تاریخ سوم آبان 1302 به نام سردار سپه صادر گردید.   

  
رضاخان به این هم قانع نبود و فكر تغییر سلطنت بود و دست خارجیان به ویژه انگلیس هم ریشه این خیال خام را آبیاری می‌كردند. سردار سپه ضمن آنكه خود را به عنوان خدمتگزار مردم معرفی می‌كرد، در باطن می‌كوشید نفوذ ایلات و عشایر را كم كند و با مرعوب كردن و سركوبی مخالفین، زمینه را برای ایجاد جمهوری فراهم نماید. جراید طرفدار رضاخان در این مورد به تبلیغات زیادی پرداختند.
در مجلس، فراكسیون تجدد به رهبری «سید محمد تدین» و فراكسیون سوسیالیست به رهبری «سلیمان میرزا» در قضیه جمهوری با سردار سپه تبانی داشتند و قبلاً به او قول داده بودند كه وی را به ریاست جمهوری برسانند. اكثریت نمایندگان مجلس با دخالت نظامیان از طرفداران رضاخان انتخاب شده‌اند و جلسات خصوصی خود را به طور مرتب تشكیل می‌دهند و برنامه این است كه جمهوری رضاخانی را هر چه سریع‌تر به تصویب برسانند. پیشنهادی با امضای عده‌ای از نمایندگان در مجلس مطرح می‌شود و از ولایت، تلگراف‌های فرمایشی به نفع جمهوری واصل می‌گردد. برای رسیدن به این منظور مجلس شروع به گذراندن اعتبارنامه‌ها نمود تا صلاحیت طرح این توطئه را داشته باشد. اما از سوی دیگر عده‌ای از نمایندگان واقعی ملت و در رأس آنها آیت‌الله سید حسن مدرس كه از جریان خطرناك پس پرده و نقشه‌های عجیبی كه در حال ظهور بود، كاملاً آگاه بودند برای خنثی كردن این نقشه‌ها در مقابل طرفداران جمهوری صف‌آرایی كرده، علم مخالفت شدید را برافراشتند.


برای مقاومت در مقابل سردار سپه، مدرس و همفكرانش كوشیدند از تصویب اعتبارنامه‌های وكلای فرمایشی یا نمایندگانی كه با رضاخان تبانی كرده بودند ممانعت به عمل آورند. همچنین هنگام مطرح شدن اعتبارنامه‌های نمایندگان معمول كه از سوی مردم برگزیده شده بودند، سعی كردند به طوری وقت مجلس را اشغال كنند كه جلسات متعددی صرف بحث شود و در نتیجه برای روز موعود ـ یعنی اول فروردین 1303 ـ مجلس صورت رسمی و قانونی پیدا نكند.


همانطوری كه مدرس و رفقایش كوشش می‌كردند از تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان تحمیلی ممانعت به عمل آورند، تدین و رفقایش به مقابله به مثل پرداختند و به مخالفت با نمایندگان حامی مدرس اقدام نمودند.

در جریان اعتبارنامه حاج میرزا هاشم آشتیانی از علما و روحانیون متنفذ و مورد توجه تهران و از دوستان مدرس، تدین به مخالفت پرداخت، مدرس برای دفاع در پشت میز خطابه رفت و به ایراد سخنانی پرداخت، در حین بیانات مدرس، به تحریك تدین جلسه به هم خورد و تدین به همراه عده‌ای از طرفداران خود، جلسه را ترك كردند.

تدین وبهرامی-مدرس
با این حال در خارج جلسه بحث و جدل ادامه یافت و مدرس در اطاق تنفس بیانات خود را پی گرفت، در این موقع دكتر حسین بهرامی (احیاء السلطنه) به تحریك تدین سیلی محكمی به صورت مدرس نواخت به طوری كه عمامه مدرس از سرش افتاد (متقابلاً سیلی محكم‌تری از جانب سید محی الدین مزراعی وكیل شیراز به ضارب زده شد)

صدای سیلی خوردن مدرس از درهای مجلس به بیرون پیچید و ابتدا در تهران و سپس در همه كشور به گوش مردم رسید.
مردم خشمگین تهران كه دیدند به مجتهد و پیشوای مذهبی و نماینده واقعی آنها اهانت شده با خروش به راه افتادند و علیه رضاخان و جمهوری و اعوان و انصار وی به اعتراض برخاستند، بازارها بسته شد، طبقات مختلف مردم در مساجد و اجتماعات گوناگون به تظاهرات وسیعی پرداختند، به قول ملك الشعرای بهار در جمهوری‌نامه خود:
از آن سیلی ولایت پر صدا شد * دكاكین بسته و غوغا به پاشد
به روز شنبه مجلس كربلا شد * به دولت روی اهل شهر وا شد

مردم نسبت به این عمل قبیح خشم و نفرت خود را بروز دادند و همین امر زمینه را برای مخالفت با جمهوری فراهم ساخت و طبقات مختلف مردم تهران برای بر هم زدن اساس این حركت تحمیلی به منزل علمای تهران رفته، بنای مخالفت را گذاشتند.

احمدرضاپهلوی"فرزندرضاشاه"در سال ۱۳۲۵ با سیمین تاج بهرامی دختر دکتر حسین احیاءالسلطنه بهرامی  ازدواج کرد که8سال بعدمنجربه طلاق شد.بهرامی"ضارب" پس از انقلاب اسلامی در سال 1357به اتفاق خانواده اش ایران را ترک کرد و در 1361 با بیماری سرطان خون در فرانسه درگذشت./مرکزاسنادانقلاب اسلامی

                                                      ***

گاهی بایدبجای کتک زدن "سیلی"خورد


مبارزه قاطع مدرس در این زمینه به درگیرى وى با نمایندگان رضاخان در مجلس انجامید. بر سر تصویب اعتبارنامه وکلاى ولایات که با نظر رئیس ‏الوزاء(نخست وزیر) انتخاب شده بودند کشمکش و مجادله سختى رخ مى‏دهد. در وقت تنفس مجلس بین مدرس و بهرامى مشاجره ‏اى رخ مى‏دهد و بهرامى احیاءالسلطنه سیلى به صورت مدرس مى‏زند که موجب هیجان عمومى مردم و تنفر نمایندگان از مخالفانِ مدرس مى‏گردد.1
از این سیلى ولایت پرصدا شد دکاکین بسته و غوغا به‏پا شد
پس از این ماجرا به واسطه مظلومیت مدرس، چند نفرى از موافقان جمهورى نیز به دسته مخالفان و بى‏طرفان ملحق مى‏شوند و همین حرکت بزرگ‏ترین عامل بازدارنده و برهم زننده جمهورى مى‏گردد.

رضاخان خود گفته بود که این بهرامی با یک سیلى اساس جمهورى ما را برهم ریخت.

امام خمینى: که اگر انسان ساخته شود مى‏تواند به تنهایى به جاى یک گروه مفید باشد.
اینها از انسان مى‏ترسند. اینها دیدند که یک مدرس در زمان رضاخان بود نمى‏گذاشت رضاخان آن‏وقت که جمهورى درست بکند. مدرس نگذاشت .. یعنى او به سلطنت که نرسیده بود مى‏خواست رئیس ‏جمهور شود و بعدش هم کارهاى دیگرى بکند و کسى که جلو او را گرفت مدرس بود که نگذاشت این کار عملى شود... و بالاخره هم جانش را از دست داد.3

پاورقی

1. صحیفه نور، ص 499 و 506.
2. غلامرضا فدایى، «مدرس مجتهدى وارسته و سیاستمدارى آگاه»، اطلاعات سیاسى اقتصادى، ش 52ـ51، ص 43.
3. صحیفه نور، ج 8، ص 199

چهارشنبه 8 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon ehsan67657 nezarat_ravabet zahra_53 kuoroshss abolfazl1313 amirali123
دسترسی سریع به انجمن ها