0

امامت با وراثت منتقل می شود یا لیاقت؟

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

امامت با وراثت منتقل می شود یا لیاقت؟

 

سوالی که در باب امامت ائمه ممکن است به ذهن برسد اینست که این امامت ها بر اساس وراثت رخ داده باشد نه لیاقت.


 

امام زمان، اباصالح المهدی

گرچه معمولاً فرزند خصوصیات والدین را در خود دارد اما در تاریخ مواردی هم دیده می شود که فرزند و پدر با هم مطابقت ندارند. مثال برای انتقال نبوت به فرزند در حضرت آدم(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) و یعقوب(علیه السلام) ...بوده است و مثال برای عدم مطابقت پسر با پدر در  حضرت نوح و پسرش کنعان بوده است. پس وراثت مادی ممکن است همراه با وراثت معنوی و خلافت معنوی باشد و ممکن است فقط منحصر به خصوصیات مادی و وراثت مادی باشد. اما شیعه ادله نقلی ای برای اثبات امامت دوازده گانه دارد. و البته دلایل عقلی ای نیز بر لزوم امامت و استمرار هدایت بعد از پیامبر دارد که اصل وجود امام بعد از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) را اثبات می کنند.
 

دلایل نقلی

اما در شیعه برای امامت هر دوازده ائمه(علیهم السلام) دلایل نقلی وجود دارد.
یکی از ادله نقلی، حدیثی است که جابربن عبدالله انصاری از پیابر(صلی الله و علیه وآله) نقل نموده است: يا جابِرُ هُمْ خُلَفائى وَ ائِمَّة الْمُسْلِمينَ مِن‏ بَعْدى، اوَّلُهُمْ عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ الْمَعْرُوفُ فِى التَّوْراة بِالْباقِرِ، وَ سَتُدْرِكُهُ يا جابِرُ فَاذا لَقيتَهُ فَاقْرِأْهُ مِنِّى السَّلام، ثُمَّ الصّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى‏، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلّىٍ، ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىّ، ثُمَّ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلّىٍ سَمِيِّى وَ كَنِيِّى حُجَّة اللهِ فِى ارْضِهِ وَ بَقِيَّة اللهِ فى بِلادِهِ، ذلِكَ الَّذى يَفْتَحُ اللهُ عَلى‏ يَدِهِ مَشارقَ الْارْضِ وَ مَغارِبَها، ذلِكَ الَّذِى يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ غَيْبَة لا يَثْبُتُ فيها عَلَى الْقَوْلِ بِامامَتِهِ الّا مَنِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ بِالْايمانِ...[1]

بر اساس این حدیث پیامبر(صلی الله و علیه وآله) ائمه را اسم می برند.
همچنین در منابع شیعه و سنی احادیث مختلفی وجود دارند که جانشینان پیامبر(صلی الله و علیه وآله) را 12 نفر معرفی نموده اند.
در برخی از روایات اینگونه آمده است که هر سنتی برای امتهای گذشته رخ داده است برای امت پیامبر(صلی الله و علیه وآله) هم رخ خواهد داد[2]. و مثلاً حضرت موسی(علیه السلام) 12 نقیب بعد از خود داشته است[3]. و حضرت عیسی(علیه السلام) 12 حواری داشته است. همچنین در برخی دیگر از منابع اینگونه آمده است که خلفای پیامبر(صلی الله و علیه وآله) به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند.[4]

همچنین برخی از احادیث اهل سنت خلفای پیامبر را از قریش دانسته اند.[5]و همینطور حدیث ثقلین و حدیث سفینه و ...
اگر حدیث جابر به تنهایی مورد استناد قرار می گرفت ممکن بود به جهت سند یا ... مورد خدشه قرار گیرد. اما وقتی در منابع اهل سنت احادیثی درباره آن دوازده نفر به وفور یافت می شود و مضمون این روایات در شیعه و اهل سنت به حد تواتر معنوی رسیده باشد دیگر جای شک و شبهه در اصل این ماجرا بین می رود. ضمن آنکه زمان هر امامی و تا قبل از شهادت آن امام، جانشین ایشان و امام بعدی معین می شود.
 

دلیل عقلی

دلیل عقلی ای که می توان آورد بر این اساس است که به همان دلیل که پیامبران باید برای هدایت بشر بیایند، ائمه هم بعد از پیامبر باید برای هدایت بشر فرستاده شوند. به تعبیر دیگر در هر زمان خداوند بر اساس قاعده لطف باید لطفش را به عنوان هدایت به مردم برساند و این مسأله جز با فرستادن انسانی خاص ممکن نیست. پس در هر زمانی باید فرستاده ای خداوند برای هدایت بشر و ابلاغ آن وجود داشته باشد. حال اگر فردی ادعا کند که فرستادن فردی برای هدایت بشر با پیامبر به اتمام رسید و دیگر فردی برای هدایت فرستاده نمی شود باید دلیل جداگانه ای بیاورد که دلیل قبلی را قید بزند.
 

اشکال

حال ممکن است برخی بگویند که هدایت با آوردن قرآن توسط پیامبر(صلی الله و علیه وآله) انجام شد و دیگر تمام شده است.
 

جواب

بر همین اساس باید گفت که هدایت از طریق ارسال فرستاده الهی باید بگونه ای باشد که هر امری از شئون انسان و جامعه که در هدایت انسان نقش داشته باشند را پوشش دهد. خب یکی از شئون هدایت بحث حکومتداری است. و حکومت چیزی است که قطعا در هدایت انسانها نقش دارد و هدایت شامل می شود. بنابراین یکی از شئون پیامبر(صلی الله و علیه وآله) حکومتداری و تشکیل حکومت اسلامی است. و اگر بعد از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) دیگر فرستاده ای نباشد هدایت الهی در زمینه حکومتداری که یکی از شئون پیامبر بوده است نیمه کاره مانده و هدایت انجام نمی گیرد. پس به همان دلیل که خداوند باید قرآن بفرستد، باید بهترین فرد برای حکومتداری را نیز فرستاده باشد.

 همچنین روش فهم از قرآن و روایات نیز جزو هدایت است و اگر قرآن آمده باشد اما روش فهم صحیح از آن وجود نداشته باشد باز هم هدایت صورت نگرفته و اصل ارسال قرآن بی حاصل می شود. پس بعد از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) باید افرادی باشند که بتوانند بطور یقیناً صحیح قرآن و روایات پیامبر(صلی الله و علیه وآله) را بفهمند و احکام صحیح را به مرور زمان از منابع دینی بدست آورند.

بر اساس این دو دلیل باید امامت بعد از پیامبر ادامه یابد و چون هیچ دوازده نفر دیگری در تاریخ، مدعی امامت بعد از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) نبوده اند پس امامت برای دوازده امام ثابت می شود.

 


منابع:

قرآن کریم
کتاب امام شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی(ره)، ج
سایت حوزه
سایت پرسمان دانشجویی وهابیت


پی نوشت:
[1]  علّامه طباطبائى در «الميزان» ج 4 ص 435 و ص 436 از «تفسير برهان» روايت كرده‏اند و در «إثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات» ج 2، ص 373 و 374 و در «إكمال الدّين و إتمام النّعمة» شيخ صدوق است (در ص 146 و 147، از طبع سنگى)
[2] طبرانی ج4 ص204-  و سیوطی ج2 ص444
[3] سوره مائده آیه 12
[4] تاریخ الخلفا ص10
[5] به عنوان مثال صحیح البخاری، کتاب الاحکام، باب 51.

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 7 آذر 1396  2:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها