0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بی قرارم بی قرارم بی قرار
ناله دارم ناله دارم ناله دار
ابر غربت ریزد از چشم ترم
شیعیان! من مجتبای دیگرم
از حسن هستم نشان دیگری
عسگری ام عسگری ام عسگری
بسكه این دنیای من دلگیر شد
یك حسن دیگر ز غربت پیر شد
نیست بی آزار این قالو بلا
نیست بی غمخوار این نور ولا
مادرم تا یار و غمخوار من است
گوشۀ تبعید دربار من است
من ابا المهدی گل پیغمبرم
زادۀ هادی سلیل حیدرم
همچو یعقوبم ز یوسف بی خبر
یوسفم از كودكی شد دربدر
دیده ام در عمر خود غربت بسی
از ولادت تا شهادت بی كسی
من امامم لیك از امّت نهان
روز خوش هرگز ندیدم در جهان
گرچه هستم هر زمان و هر مكان
زادگاه و قتلگاهم پادگان
مِهر تابانم میان ابرها
شمع سوزانم به درد و صبرها
می نویسم روی دیوار شكیب
لحظه ها را آیۀ اَمّن یجیب
دانم آخر در میان سوز و آه
می شود تبعیدگاهم قتلگاه
می گدازد سینۀ سوزان من
وای از تبعیدگاهِ جانِ من
كی من از این دشمنان دارم گِلِه
در دلم از دوستان دارم گِلِه
هرچه بیگانه جفایم كرد هیچ
آشنا هم گر رهایم كرد هیچ
دوستان ! افسوس از رفتارتان
باز با این حال بودم یارتان

 

شاعر : محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

  باز هم می شود حسینیه
وسعت قلب درد پرورتان
سامرایی شدیم و می گوییم
تسلیت، تسلیت امام زمان
تسلیت ای به درد ها مأنوس
تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا
بیت الاحزان سینه ات اینبار
پُر شده از مصیبت بابا
این حسن ها چقدر مظلومند
این غریبی ز قبرشان حاکیست
این حسن ها عجیب مادری اند
از همین رو قبورشان خاکی است
دشمنان خبیث این دو حسن
قلب شان را به زهر آغشتند
آتش افکنده اند در دلشان
هر دو را آه، خون جگر کشتند
یابن زهرا ببین ز سوزش زهر
پدرت مثل بید می لرزد
دم آخر درون کاسه ی آب
جان مولا! چه دید می لرزد
دید دور از حضور یک سقّا
در حرم حرف قحطی آب است
دید در قتلگاه، بین دو نهر
لب جدش حسین بیتاب است
پدرت، لحظه های آخر عمر
آب از دست پاکتان نوشید
م آخر پسر نداشت حسین
تشنگی از گلوش می جوشید
قاتلش با لگد به پهلویش
صورتش را به خاک ها چسباند
روی جسمش نشست آن ناپاک
خنجرش را به گردنش که نشاند...
با یکی نه، دوازده ضربه
ناله ی مادری به گوش رسید
خواهری از فراز تل نالان
سمت گودی قتلگاه دوید

 

شاعر : امیر عظیمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 در سامرا غریبی و تنهایی و فراق
در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ
در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب
در کربلاحسین تنش زیر آفتاب
در سامرا نگاه کسی مانده بر در است
در کربلا حسین عزادار اکبر است
در سامرا شکسته  ز غم روی ماه بود
در کربلا تمام بدنها سیاه بود
در سامرا زدرد تنش تیر می کشید
در کربلا کسی دهنش تیر می کشید
در سامرا به گل شرر خار می زند
در کربلا رباب فقط زار می زند
در سامرا امام کرم بی قرار بود
در کربلا دور حسین نیزه دار بود
در سامرا بریده نفس شاه عالمین
د ر کربلا کنار علی محتضر حسین

شاعر : سید پوریا هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شانه به درد زلف پریشان من نخورد
مرهم به درد زخم گریبان من نخورد
از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام
یک قطره هم نماند که از جان من نخورد
از تب سفید و زرد ز ضعف و کبود زهر
رنگی به غیر سرخ به دامان من نخورد
تاریک بس که بود شکنجه سرای من
راه ستاره نیز به زندان من نخورد
شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت
بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد
در شعله ای که چادر این همسرم نسوخت
یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد
دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد
چوبی دگر به گوشه ی دندان من نخورد

شاعر : رضا رسول زاده

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

تب دار ترین تب زده ی بستر دردم
پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم
رنگ رخ من بر همگان فاش نموده
در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم
فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا
تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم
بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند
من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم
آتش فکند بر قد و بالای سپیدار
یک ذرّه ی ناچیز ز خاکستر دردم
خون گریه کند اختر و مهتاب برایم
افلاک شده مستمع منبر دردم

 

شاعر : وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند
مهدی رسیده و به برت گریه می کند
خاکی شده است موی سرت گریه می کند
این ظرف آب بر جگرت گریه می کند
بر روی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات
این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات
یاد حسین می دمد از نای تشنه ات
دادی سلام بر لب بابای تشنه ات
خونابه گرچه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده
شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد
شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد
چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد
سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد
شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

شاعر : محمد جواد پرچمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم
در بُهت چشم های گهربار مادرم
سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند
خشکیده شاخه های بلند صنوبرم
در انتهای مغرب رنگ کبود رفت
خورشید پر فروغ جمال منورم
از هرم زهر و معجزه ی لخته های خون
یاقوت سرخ گشته لبان مطهرم
تا مغز استخوان شرر زهر رخنه کرد
تفتیده کوره ای شده گرمای بسترم
با هر نفس تمام تنم تیر می کشد
چشم انتظار قطع نفس های آخرم
در لحظه های آخر عمرم هوائیم
 افتاده شور کرب و بلا باز در سرم
این آرزوی لحظه ی جان دادن من است
با ذکر یا حسین رود جان ز پیکرم

شاعر : وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شب تاریک هوای سحرش را می خواست
شهر انگار خسوف قمرش را می خواست
گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده
حسن دوم زهرا پسرش را می خواست
حضرت عسگری از درد به خود می پیچد
زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست
آسمانیست امامی که زمین افتاده
آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست
شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد
به خدا که نفس مختصرش را می خواست
لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند
منبر خاک غم چشم ترش را می خواست
ته گودال کسی روی زمین افتاده
خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست
ختری دید که بالای سرش نامردی
آمده بود و نگین پدرش را می خواست

شاعر : مسعود اصلاني

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ای لاله ی پیغمبری    سلطان ملک دلبری
ای آیه های کوثری      جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
قرص قمر یبن الحیدر    با یک نظر یبن الحیدر
از عالمی دل میبری       جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
ای مقصد دلدادگی           در عزت و آزادگی
بر هردو عالم سروری       جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
ای جان فدای غربتت    در اقتدار و هیبتت
چون ذولفقار حیدری    جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
کلام تو نور هدا      مادح تو ذات خدا
از همه ی خوبان سری  جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
اگر چه عاصی و بدم    با اشک چشمم آمدم
زنم به خانه دری            جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
به سر هوای سامرا      منم گدای سامرا
به آه و چشمان تری   جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
تو مروه ای و صفایی    تو زمزمی و منایی
عبد خدای ، منظری    جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
مهر تو نور آب و گِل     کاش که با خلوص دل
کنم برات نوکری         جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
هستِ فلک ز هست تو    حکم قضا به دست تو
در ملکوت داوری                جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
ای به گروه فتنه ضد     ز کینه های معتمد
شبیه لاله پرپری        جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
سوز دلم از غم تو      زنده شد از ماتم تو
داغ علیِ اکبری         جانم امام عسگری
جانم امام عسگری
 

شاعر : حاج امیر عباسی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

حسن واویلا  واویلا ...
دوباره یه یاسمن شد پرپر
دلامون غریب نواز و مضطر
سینه می زنه به زیر پرچم
یه زنی میگه غریب مادر
غم آقام غم عظمی  
مثه حیدر تک وتنها
حسن واویلا  واویلا ...
داره از زهر جفا می سوزه
سومین ابن الرضا می سوز
 داره جون میده میون بستر
به خدا قلب خدا می سوزه
ذکر عالم واغریبا       اشهدش شد یا زهرا
حسن واویلا  واویلا ...
گرد غم رو سینه ها میشینه
داغ این جوون چقدر سنگینه
مهدی پنج سالش ایستاده
داره جون کندنش و می بینه
چشم آقام مثه دریا    
  غصه پیشش میشه رسوا
حسن واویلا  واویلا ...
تشنه لب مونده و جونش بی تاب
ولی میشه دم آخر سیراب
صحبت آب شد و دلهامون
رفته پیش کربلای ارباب
دل عالم بی پروا   
میشه مست کربلا
حسن واویلا  واویلا ...

شاعر : رضا تاجیک

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

تمام اهل آسمان پر از فغان
ملائکه همه ز پا نشسته اند
به روی زانوان خود شکسته اند
و حلقه های ماتم و عزا
میان هیات بهشت بسته اند
و چشمهای غصه دارشان پر از نشان
نشان عشق و شور و همهمه
ز گفته های فاطمه
ز وعده های فاطمه
برای گریه در مصیبت حسن
برای روضه های محنت حسن
و این حسن  چنان آینه پیش روی مجتباست
و وارث مرام و خوی مجتباست
سکوت مرگبار       
 تمام شهر سامرا را فرا گرفته است
و خیمه ی عزا  
 به وسعت تمام آسمان پا گرفته است
در این عزا تمام انبیا و اولیا حاضرند
و این مجلس غریب را خدا گرفته است
تمام غصه ی جهان  میان قلب صاحب الزمان جا گرفته است
... و کیست صاحب الزمان  همان امام لامکان
جانشین  امیرمومنان
همان علت اتصال زمین و آسمان
کودکیست
کنار بستر پدر   
 پر از شرر
کند نظر  
  که بابای او جوانمرگ می شود
و آتش گرفته است  برای انتقام
برای انتقام مصطفی
برای انتقام مرتضی    
  و دست بسته اش
برای انتقام فاطمه    
 به کوچه ها     
به پشت در
و آن پسر     
 و پهلوی شکسته اش
برای انتقام مجتبی     
 همان غریب کوچه ها
و چشمهای پر ستاره اش
و قلب پاره پاره اش
برای انتقام حسین    
امیر کربلا     
سوار نیزه ها
و انتقام آه خواهرش         
  و انتقام آب آورش
برای انتقام علیِ اصغرش      علیِ اکبرش    
 سه ساله دخترش
برای انتقام حسین
برای انتقام بقیع و سپیده اش    
 و اولیای آرمیده اش
برای انتقام رضا          
 همان سلطان ملک ارتضاء
برای انتقام کل اولیاء و انبیا
ندا دهد      
دعا کنید    
شیعیان برای صاحب الزمان
برای صاحب الزمان...
برای صاحب الزمان...

شاعر : رضا تاجیک

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

کجایی ای عزیز من           آقا دلم تنگه برات
پاتو بذار رو چشم من        ای به فدای قدمات
وقتی که دور از تو میشم    همش بلا سرم میاد
کی میشه که داد بزنم         صدای دلبرم میاد
آقا  کجایی    آه از جدایی
اسمت فراموشم شده        بدبختی بالاتر از این؟؟
روضه میگیرم با دلم       آقایی تنها تر از این؟؟!!
تو بودی و ندیدمت               تو این دو ماه ی عزا
یه ردی از خودت بذار               اینجا نشد کرببلا
آقا  کجایی    آه از جدایی
پیرهن سیاهت تنته           فدای اشک سحرت
بعد دو ماه عزاداری           شده عزای پدرت
میام برا عرض ادب           بگو کجا ختم میگیری
صحن بابات خراب شده   خودت بگو کجا میری
آجرک الله   بقیت الله

شاعر : رضا تاجیک

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

چی داره به روز امام عسکری میاد
دوباره تو عالم یه صدای مادری میاد
ای پسر جوون من     
الهی برات بمیرم
خاکی شده موهای تو  
  سرتو بغل می گیرم
غمزده ی زهر جفایی
نداری تو آه و نوایی
داری میشی کرببلایی
امام حسن غریب مادر
مادر غریبت دوباره سینه زن شده
ذکر دل خستم بازم حسن حسن شده
به یاد اون غریبی که
 دلش پر از محن شد
تو کوچه های بی کسی عصای دست من شد
مثل حسن غربت کشیدی  
 ز آدما خیری ندیدی
به آخر دنیا رسیدی
امام حسن غریب مادر
به پیش نگاهم این قدِ دست و پا مزن
من و نسوزون و مهدیت و هی صدا مزن
دیگه آتیش غربتش
تو سینه ها پا میگیره
پر کشیدی و این پسر
   برات و عزا میگیره
اسمش همش روی لبامه
شمشیر اون بین نیامه
 همیشه فکر انتقامه
امام حسن غریب مادر

 

شاعر : رضا تاجیک

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

گریان بی کس و نالان دل پریشان
زندان در غمت گشته بیت الاحزان
دلها بی قرارت   
عالم  غصه دارت
صاحب العصر  والزمان گشته    سوگوارت
مولا یا حسن جان
مهدی کا سه ی آبی دست تو داد
بین لب و دندانت لرزه افتاد
در دل خون به پا شد   
 عالم در نوا شد
یاد عاشورا    حجره ات آقا    کربلا شد
مولا یا حسن جان
آقا در دلم دارم من ولایت
سوز حسرت طوف سامرایت
گویم در نمازم  
 با حق از نیازم
ای کاش   من ضریحت از    نو بسازم
مولا یا حسن جان

 

شاعر : رضا تاجیک

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

به سبک (تیتراژ مختارنامه)

غمگين و تنها زار و مضطر  
افتاده آقا بينِ بستر
حسنِ دومِ زهرا شده پاره جگر از زهرِ كينه
شبيهِ شاهِ مظلومِ مدينه
بي قراره روزگاره داره از چشم آقا خون مي باره
برا مهدي غم و دلشوره داره
واي واي غريب سامرا يا اباالمهدي
با قلبي محزون اشكِ نم نم    
 ميسوزد مهدي از اين ماتم
با شرارِ زهرِ كينه حسنِ عسگري حاجت روا شد
همه ي سامرا غرقِ عزا شد
شمعِ عمرش شده خاموش حجهِ بن الحسن گشته سيه پوش
فاطمه بينِ جنّت رفته از هوش
واي واي غريب سامرا يا اباالمهدي
يا اِبنُ الهادي،يابن الزهرا    
من را راهي كن تا سامرّا
بده اذنم تا بتونم ببينم بارگاه و مرقدِ تو
بشينم روبروي گنبدِ تو
توي سرداب برا ارباب بزنم روي سينه دم بگيرم
از غمِ اون تنِ بي سر بميرم
واي واي شهيدِ بي كفن سالارِ زينب
شاعر:مصطفي رب دوست مطلق

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:13 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها