0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

خون دل کارت رو تموم کرده پس نیازی به زهر دشمن نیست ، یا ابالقائم
حق تو پرواز حق تو کوچه برو که این شهر جای موندن نیست ، یا ابالقائم
آرزوی قلبیم اینه بشم همجوار خاکت
دائم البکاء بشم از لحظه های گریه ناکت
تو دلم یه نذری کردم نذر اون لبای تشنه
هرچی حج برم آقاجون ثوابش به روح پاکت
غریبم ای آقا برات بمیرم
شب غمگین و روز ننگین و تب سنگین و شهر سامرا ، یا ابالقائم
نه تو رو با کاسه ی زهر کشتن همه ی شهرش زهره سامرا ، یا ابالقائم
ماتمت به یادم اومد بمیرم چقدر غریبی
باز غمت به یادم اومد بمیرم چقدر غریبی
مشهد الرضا رو دیدم همه در حال طوافن
حرمت به یادم اومد بمیرم چقدر غریبی
غریبم ای آقا برات بمیرم

شاعر: مظاهر کثیری‌نژاد

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

نه که روضه هات ،خود سامرات گریه داره
غم تو نگات،غربت چشات گریه داره
خشکی لبات ،لرزش صدات گریه داره - گریه داره
توی غربت بیقراری – از غریبی ناله داری - خسته از این روزگاری
چقدغریبی
زهر کینه زد شراره- شد دل تو پاره پاره- غربت تو بیشماره
چقد غریبی
وای امون از این غریبی
نه که نوکرت،دل مادرت روضه خونه
بالای سرت ،گل مضطرت روضه خونه
دم آخرت چشای ترت روضه خونه – روضه خونه
روضه خونت ابرو بارون- چشم مهدی گشته گریون- فاطمه شد دل پریشون
چقد غریبی
تشنه هستی تشنه ی آب- رنگ و روت شد مثل مهتاب- میسوزی با دلی بی تاب
چقد غریبی
وای امون از این غریبی
وعده ی خدا،آرزوی ما کی میای؟
یابن مرتضی،هدف دعا کی میای؟
ذکر شیعه ها،تو غم و بلا کی میای؟کی میای؟
زود بیا با علم عشق- ای شه با کرم عشق- باز بنا کن حرم عشق
توی مدینه
روزگار ما سیاهه-کار شیعه اشک و آهه- مادر تو چش به راهه
توی مدینه
العجل یا حجه الله

شاعر: حسین رحمانی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

تو ماتم صاحب زمان صحن چشا پر خونه پر خونه
شد رهسپار سامرا باز این دل بی خونه بی خونه
تو غمت مثل ابرای بهاری
می بارم وقتی که بارون می باری
من عزادارمو امیدم اینه
لباس مشکیمو تو در بیاری
برای غربتت آقا - دل من مثل عاشورا
میره سرداب و تو اونجا - همنوا میشه بازهرا
میخونه (2) آجرک الله بقیه الله
جوونی و ارث بردی از جوونی زهرا تو زهرا تو
بغضی گلوگیر داری از مصیبت و غمها تو غمها تو
بغض تو چادر آتیش گرفت س ؟
بغضت از مادر و مسمار سینه س؟
گریه هات بر قتیل کربلا و
روضه هات دائم از شهر مدینه س
روضه ی کوچه های تنگ – روضه ی صورت و سیلی
روضه ی دستای بسته – گل یاس و رخ نیلی
می خونی(2) با آه جانکاه همش وا اماه
تو گوشه ی حجره تو از شراره غم می سوزی می سوزی
چشاتو تا مهدیت نیاد همش به در می دوزی می دوزی
سید اهل بیتی اسقنی الماء
گفتی با رعشه از عمق نفسات
غرق خونه لبات چون قاری حق
ظرف آب بسکه خورد بر روی لبهات
می خونی روضه با یاده – خیزرون و لب و قرآن
مثه جده غریبت تو- جون میدی با لب عطشان
می خونی(2)کشته ی بی سر غریب مادر

شاعر: امیرحسین سالاروند

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است
سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند...
سالیانی  در غل و زنجیر زندان مشکل است
تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است
سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن
بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است
سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا
آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است
معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است
جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است
ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن
حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن
سومین ابن الرضای خانواده اندکی
باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن
گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها
فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها
دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد
غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد
دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده
دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده
دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد
دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند
دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی
دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی
شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید
تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
شکرالله حجره ی تو دامن پیکار نیست
تیغ وتیر وسنگ وچوب ونیزه ای در کار نیست
کربلا اما عطش ها را دو چندان کرده اند
کربلا جد شما را تیر باران کرده اند
کربلا جد شما را کام تشنه....یاحسن
با دوازده ضربه و با زور دشنه...یاحسن
کربلا حق حسین بن علی را خورده اند
روسری عمه جان ات را به یغما برده اند
 

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است
سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند...
سالیانی  در غل و زنجیر زندان مشکل است
تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است
سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن
بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است
سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا
آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است
معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است
جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است
ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن
حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن
سومین ابن الرضای خانواده اندکی
باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن
گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها
فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها
دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد
غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد
دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده
دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده
دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد
دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند
دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی
دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی
شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید
تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
شکرالله حجره ی تو دامن پیکار نیست
تیغ وتیر وسنگ وچوب ونیزه ای در کار نیست
کربلا اما عطش ها را دو چندان کرده اند
کربلا جد شما را تیر باران کرده اند
کربلا جد شما را کام تشنه....یاحسن
با دوازده ضربه و با زور دشنه...یاحسن
کربلا حق حسین بن علی را خورده اند
روسری عمه جان ات را به یغما برده اند

 

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود
آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب
گل را چنان تو زندگی مختصر نبود
شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور
شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود
داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق
کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود
سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد
چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود
شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند
زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد
یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود
دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم
دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود
با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو
حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود
 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 نشد که قوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا می زد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی اش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضه باز می خواند
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
 

شاعر : محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش
کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش
سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا
گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش
چند سرباز تنش را به کناری بردند
قبل از آنیکه بیاید به کنارش پسرش
مثل یک مرغ در آتش به خودش می پیچد
هیچ کس نسیت بگیرد به بغل ، بال و پرش
خواهری نیست بیاید دلش آرام شود
دختری نیست که سینه بزند دور و برش
وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد
یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش
یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد
یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش
عوض آب فقط کاسه به دندان می زد
تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش
تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد
هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش
بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا
مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش
پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی
کس نکوبید به فرق سر او با سپرش
مهدی فاطمه تنها شده امروز به بعد
شب نشین شب زهرا شده امروز به بعد

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بیا که آتش دل، خانه از بنا سوزاند
بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند
هنوز پیرهن مشکی ات عوض نشده
که داغ های پدر آمد و تو را سوزاند
تو را کنار خودش خواند و گفت: میسوزم
بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند
نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم
جگر نمانده که با هر نفس مرا سوزاند
بگیر بر سر دامان خود سرم را باز
که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
با حضور پسر مثل گلت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
گرچه جان دادنتان سخت شده امّا باز
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
زود باشد پسرت داغ یتیمی بیند
وقت تا وقت عروج و سفرت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
ای کریمی که فقیران همه مهمان تو اند
دست خالی گدایان به درت هست هنوز

 

شاعر : وحید قاسمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

دارم دلی به سینه ، شهید جمال تو
در حسرت تنفس بوی وصال تو
دائم به سینه یاد تو را می‌کنم مرور
بیرون نمی‌ رود ز سر من خیال تو
داغت نشسته بر دل حسرت نصیب من
خون گریه می‌کند دلم از ارتحال تو
اینجا منم مجاور وسواس اهرمن
آنجا تویی کنار خدا ، خوش به حال تو
ما را بخوان به باغ تماشای جلوه‌ات
تا بشکفیم از نفحات جمال تو
تو آسمان عصمت و عشق و کرامتی
خورشید و ماه ، آینه دار جلال تو
بنیانگذار سلسله ی لاله‌ها تویی
بنیانگذار سلسله ی عشق ، آل تو
بالا بلند! مانده دلم در نشیب هجر
دستم نمی‌ رسد به فراز وصال تو
امشب غمت تمام دلم را گرفته است
شکر خدا که سیب دلم ، گشته مال تو
ای نور عسکری ! به خدا می‌خورم قسم
مهدی بُـــــود ادامه ی نور کمال تـــو
مولای عشق! چشمۀ رحمت، بهار حُسن !
فردا من و شفاعت سبز و زلال تو ...

 

شاعر : رضا اسماعیلی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود
آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب
گل را چنان تو زندگی مختصر نبود
شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور
شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود
داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق
کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود
سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد
چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود
شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند
زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد
یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود
دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم
دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود
با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو
حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود

 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شد که قوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا می زد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی اش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
 غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضه باز می خواند
 فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود

شاعر : محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سرّ کلیم بودن موســـــی اطاعـت است
"عاشق" همیشــــه طور نشین عبادت است
مانوس تیـــــــرگی شب اند اهــــل نافله
ظلمت برای چشم سحر خیز عادت است
در کنج "خلوت" است مقامـــــــــات بندگی
"زندان" برای اهل مناجـــــات جنّت است
حرف از غریب شد که دلم گفت "یا حسن!"
بین بقیع و سامره خیلی شبــــــاهت است
ما بین بچه های علی فــــــــرق نیست که
ترس یزیدیان همه "اصل ولایــــت" است
هی زجر می دهند که جانـــت به لب رسد
از دست زهر حال تو رو به وخامت است
بر خاک می کشند تو را این حـــــــرامیان
این بی حیا شدن همه اش از لجاجت است
سیلی که می زنند سرت چرخ می خورد
محکم لگد زدن به تو از روی نفــرت است
بس کن نزن،زمین و زمان می خورد به هم
نفرین کند که لرزه به ارکان خلقت است
رحمت بس است،رو کن از آن هیبت خودت..
نه...، صبر در قبیله ی حـــیدر وراثت است
ذکر لبم شده همه شــــب "یا ابن العسکری"
می آیــــــد آنکه در پس اسرار غیبت است
از یُمن توست "سامره" شد "سُرّ مَن رَءآه"
سرداب سامــــرای تو "باب الاجابت" است
انــــــــــــــگار غربت تو به پایان نمی رسد
سوغات سامرای تو تربت نه،غربت است

 

شاعر : محمد کاظمی نیا

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

قبل از ابراز نداری برسد لطف شما
تاجری هیچ ندیدم به غنا مثل گدا
 خاک پای تو شدن آخر معراج من است
قُربم آن است شوم وصله ی نعلین شما
 مور را درک سلیمانی تو ممکن نیست
کمّلین هم نرسیدند به ادراک خدا
 حاجتم بی تو روا نیست،روایم کن که
جز "خودت" خواسته ای نیست در این دست دعا
 طاقت درک مقامات تو در خشت که نیست
بی سبب نیست فرو ریختن صحن و سرا
 سامرای تو "دواخانه" ندارد،یعنی:
در غبار حرمت خوانده شده "حرز شفا"
 حاصل چله نشینیت شده مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف,پس
شان زندان تو کم نیست که از غار حرا

شاعر : محمد کاظمی نیا

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:10 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها