0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

هواتو کرده این دل تنگم

دار و ندار و دلبر مایی

پر میزنه دلم تا سامرّا

چه گنبد و چه صحن زیبایی

چه نعمتی بالاتر از اینکه

گدای سامرای تو باشم

تمام خواهشم فقط اینه

نوکر نوکرای تو باشم

تو آقایی تو مولایی

تو دلداری و دلبند زهرایی

ابا المهدی

******

تو میری و مهدی عزاداره

یتیم و بی کس میشه و تنها

تک پسرت تو شهر سامرا

میشه اسیر غصه و غم ها

برای غربت و غمت آقا

ابر چشاش شده چه بارونی

تو دست و پا میزنی تو حجره

مث یه مار گزیده می مونی

چشات اشکه لبات خونه

داری پرپر میزنی توو این خونه

اباالمهدی

******

دلای ما آخر هر روضه

میشه روونه ی ته گودال

میره کنار مادری گریون

که رفته توی قتلگاه از حال

هنوز صدای ناله ی مادر

می رسه به گوش حسینی ها

عمریه که می زنه به سینه

کنار جسم بی سری زهرا

قتلوک ذبحوک

بُنیَّ مِنَ الماء منعوک

حسین جانم

شاعر: احسان مقدم

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شال عزا رو شونه ی اربابمه

داره میون سینه غم یه عالمه

به سینه می‌زنه تو ماتم پدر

اشکای چشمشم شبیه زمزمه

مهدی زهرا شده

این شبا صاحب عزا

می‌گیره تو روضه دم

رو لبش داره نوا

می‌سوزم ای پدر واسه حال بدت

مهدی فدای غربت بیش از حدت

یا امام عسکری

******

دستی بکش آقا به این بال وپرم

تو آسمون سامرا کبوترم

توی شب شهادتت میدونی که

افتاده تو دلم فقط شوق حرم

تا میفتم یادتو

تو دلم آشوبیه

میسوزم بیشتر ازین

که ضریحت چوبیه

گنبد خوشکلت چقد دیدن داره

ضریح چوبیت آقا بوسیدن داره

یا امام عسکری

******

شیعه کشی تو دنیا باز شده شروع

تو نیجریه و یمن کرده طلوع

ذکر فرج رو می‌خونم زیر لبم

تو نمازم تو سجده و توی رکوع

دشمن بی دست و پا

اومدی به جنگ کی

شیعه داره تو جهان

صدها مثل زکزاکی

شیخ ابراهیم شبیه جون رزمنده ای

پرچم تو بلنده و پاینده ای

العجل آقا بیا

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

اینست راز روضۀ اشک روان شدن

خورشید بودن و پسِ پرده نهان شدن

دور از وطن شدن،به شب تار،بی خبر

تبعید از مدینه به یک پادگان شدن

محروم از دیار وَ دیدار شیعیان

زندان شدن،غریب شدن، بی امان شدن

هر شب شبیه سید و مولای خود علی

با چاه در نوا شدن و همزبان شدن

با دست و پای بسته چو اجداد طاهرین

از فرط غصه،پیر و بظاهر جوان شدن

هم حرف بد شنیدن و دم بر نیامدن

هم بارها به دشمن خود میزبان شدن

عمری امام بودن و پیرو نداشتن

هر دم به یک جفا و ستم امتحان شدن

امت گهی وَبالِ سرِ گُردۀ امام

گاهی عجیب،مسخره ی مردمان شدن

گاه از مدینه،یکسره تا سامرا اسیر

چون شام و کوفه، همسفر ساربان شدن

گاهی شهید سَمّ و گهی، سُمّ استران

گاهی اسیر نیزه و گاهی سنان شدن

گاهی به جُرمِ  زادۀ زهرا شدن - غریب

گاهی به جرم آل علی، بی نشان شدن

آیا اِمامتان حسنِ عسگری نبود

تا کی هنوز منتظر این و آن شدن

اصلا پِی بقای ولایت بنا شده

چندین امام ، یار امام زمان شدن

ای شیعه هر غمی که رسد،"فَابکِ لِلحسین"

 اینست راز روضۀ اشک روان شدن

شاعر : محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت

با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت

او هم کریم بود و به هنگام بخششش

خورشید و ماه یا که ستاره به جیب داشت

آری تمام اهل مقاتل نوشته اند

دشمن هم از عنایت و لطفش نصیب داشت

مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد

دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت

بوی گلوله میدهد آن صحن ها ولی

روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت

دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت

وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت

او دست خاک زلف پریشان خود نداد

بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت

وقتی که زهر پا به روی سینه اش گذاشت

فرزند او به روی لب امن یجیب داشت

ابن الرضای سوم این خانواده هم

مرثیه ای شبیه به یابن الشبیب داشت

خاکی شده است صورت گلدسته های او

یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت

از روی نیزه ها سر او خورد بر زمین

این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت

شاعر : محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

اثر زهر به کل بدنت معلوم است

شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است

گاه غش میکنی و گاه به خود میپیچی

خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است

حرف خود را به تکان دادن سر میگویی

حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است

سعی داری که نبیند پسرت اما حیف

باز خاکی شدن پیرهنت معلوم است

چه سرت آمده جسم تو زمرّد شده است؟

تکه تکه ز عقیق یمنت معلوم است

پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود

در نگاه تو غم دل شکنت معلوم است

کاسه نزدیک لبت میشود و می افتد

باهمین زاویه زخم دهنت معلوم است

قصدت اینست تو هم کرببلایی بشوی

این مواسات در عطشان شدنت معلوم است

فرق بسیار تو با جد غریبت آقا

وقت تشییع و کفن داشتنت معلوم است

گوشه ی دیگر فرق تو در این امنیتِ‌

خواهران و حرم لطمه زنت معلوم است

ته گودال نرفتی به  سرت سنگ نخورد

شکر این لحظۀ آخر بدنت معلوم است

شاعر : سید پوریا هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست

دانی که عمری غصۀ دیرینۀ ماست

از غربتت  آیین غم آیینۀ ماست

بغض عدویت بغض ما و کینۀ ماست

دارد غبار بی کسی کوی حریمت

گرد عزا بنشسته بر روی حریمت

دشمن به جرم عاشقی کشته شما را

چون جلوه گاه خالقی کشته شما را

چون نور  فجر صادقی کشته شما را

پرپر چو یاس و رازقی کشته شما را

چشم زمین و آسمان بر تو بگریند

جانا تمام عاشقان بر تو بگریند

زهر جفا در قتلتان  باشد بهانه

جان داده اید از غصه هایی بی کرانه

کوی مدینه، کربلا، این دو نشانه

شام بلا و کوفه و جور زمانه

اینها همه بر جانتان گردیده قاتل

گر چه جهان زهر جفا را دیده قاتل

نامت حسن، خلقت حسن، خویت حسن بود

جمع خصال و خلق نیکویت حسن بود

ذکر خوش و زیبا و دلجویت حسن بود

قلبت حسینی، نقش بازویت حسن بود

ذکر تو را گفتن به لب اوج سخن شد

مهدی به نام اطهرت، یابن الحسن شد

یابن الحسن  یعنی که مهدی زادۀ توست

شمشیر مانده در غلاف آمادۀ توست

نام خوشش زیبایی سجادۀ توست

او  میوة قلب تو و دلدادۀ توست

برگو بیاید دیده ها چشم انتظارند

آقا بیا که یاس ها دل بی قرارند

آقا بیا که  فاطمه چشم  انتظار  است

با مادرت قلب همه چشم انتظار  است

هستی به اشک و زمزمه چشم انتظار  است

بشتاب امیر علقمه چشم انتظار  است

زیبا شود گر که به رجعت آخر ای یار

آید امیر علقمه گردد علمدار

شاعر : محمد مبشری

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ای آفتاب، سایه نشین جمال تو

ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو

ای نیستی خلق دو عالم، زوال تو

ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو

ماییم در حریم تو، داریم چشم لطف

از دامن کریم تو داریم چشم لطف

اینجا مقربان، صُلحا صف کشیده اند

پیغمبران حق، شهدا، صف کشیده اند

آقا ببین چقدر گدا صف کشیده اند

در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیده اند

تا که شوند جزو گدایان حضرتت

روزی خورند از نمک و نان حضرتت

ای سامرات، گلشن زیبای اهل بیت

گلدسته ات، بهشت دِلارای اهل بیت

دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت

از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت

امشب که ما به روضه ی تو مشتری شدیم

مشغول ذکر یاحسن العسگری شدیم

کعبه در این دیار به دورت طواف کرد

پای همین مزار به دورت طواف کرد

روزی هزار بار به دورت طواف کرد

با قلب داغدار به دورت طواف کرد

ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ

حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ

ای آنکه چشم دهر برایت گریسته

در آسمان دو نهر برایت گریسته

جبرییل بحر بحر برایت گریسته

مسموم زهر، زهر برایت گریسته

آقای من، نلرز، به دور خودت نپیچ

بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ

آقا تو هم ز سمِ جفا تشنه لب شدی

آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی

رفته دلت به کرببلا، تشنه لب شدی

در ظلّ آفتاب لبش تشنه مانده بود

بین دو نهر آب، لبش تشنه مانده بود

آقا بنوش آب گوارا، بگو حسین

بگذار سر به دامن مولا، بگو حسین

آسوده سیر کن به ثریّا، بگو حسین

مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین

او آمده است رخت عزا را به تن کند

آماده است تا به تن تو کفن کند

کرببلا، حسین، دریغا کفن نداشت

اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت

جز زخم و زخم و نیزه شکسته، به تن نداشت

"هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نداشت

جسمی که پایمال سم اسب ها شود

باید که سهم خاک شود، بوریا شود

شاعر : امیر عظیمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت

خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت

داغی نشسته بر جگر داغدار تو

در خون نشسته است دل درد پرورت

قربان آن امام، که در آخرین نفس

سیراب گشته است به دست مطهرت

ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند

از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت

بهر تسلی دل درد آشنای تو

صف بسته اند خیل ملائک برابرت

ما را شریک درد و غم خود حساب کن

ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت

دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم

ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت

رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است

صدها هزار عاشق و عارف کبوترت

چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز

روشن شود جهان ز حضور منورت

با کثرت گناه «وفایی» شب فراق

دارد سلام و عرض ارادت به محضرت

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ماه صفر رفت و دوباره محشری شد

هنگامۀ شور و عزای دیگری شد

اسلام، گریان امام عسکری شد

در خانه، مظلوم دو عالم بستری شد

مسموم شد مولا خبر در شهر پیچید

آقا به خود از شدت این زهر پیچید

آقا عزادارت زمین و آسمانند

با ما تمام قدسیان هم نوحه خوانند

بر چشمهامان اشکهای ما روانند

در زیر بار ماتمت قدها کمانند

امشب دل زهرا و حیدر غم گرفته

مهدی کنار بسترت ماتم گرفته

تو خود غریبی سامرایت هم غریب است

این روزها حال و هوایت هم غریب است

فرزندِ دور از دیده هایت هم غریب است

حس می کنم حتی عزایت هم غریب است

صاحب زمان بر پای تو صورت نهاده است

غربت همیشه عضوی از این خانواده است

هر بار یاد کوچه افتادی فِسُردی

با یاد زهرا مادرت صد بار مردی

راحت شدی دیگر تو با زهری که خوردی

کمتر کسی برده چنان رنجی که بردی

پیداست مولا از غروب دیدگانت

کار خودش را کرده زهر دشمنانت

سخت است فرزندت بگیرد دامنت را

بعدش ببیند لحظۀ جان دادنت را

خاموش بیند چشمهای روشنت را

پیشت بماند تا ببیند رفتنت را

ما هم به همراه ائمه روضه خوانیم

گریان آلامِ دل صاحب زمانیم

ابر غم تو کرده سایه ، سامرا را

در غم فرو برده تمام سینه ها را

ویرانه کرده کوچه های قلب ما را

کرده تداعی روضه های کربلا را

غمهای دیگر را غم تو برده از یاد

آقا بمیرم ظرف آب از دستت افتاد

تا ظرف آب از دستهایت بر زمین خورد

یاد آمدت ساقی عمود آهنین خورد

تا تیر بر مشک یل ام البنین خورد

افتاد مشک و ضربه ها از آن و این خورد

بر ساقی و بر اشکهایش گریه کردید

با حضرت مهدی برایش گریه کردید

اصلا همه بر دستهایش گریه کردند

بر دستِ از پیکر جدایش گریه کردند

پیغمبر و زهرا برایش گریه کردند

بر ماجرای کربلایش گریه کردند

این روضه هم مثل تمام روضه ها شد

از هر جهت رفتیم آخر کربلا شد

شاعر : مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

این داستان زهر و جگر مستمر شده

چشم پسر برای پدر باز ، تر شده

تغییر کرده رنگ رخت یابن فاطمه

کز سوز سینه ات پسرت با خبر شده

آثار زهر، صورتتان را کبود کرد

معلوم شد که هر چه شده با جگر شده

این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود ؟

یا شعلۀ در است ز تو شعله ور شده

این تازگی نداشت که با یاد مادری

در کوچه ، قاتل پسری میخ در شده

آه ای امام  یازدهم ارث فاطمه است

این گونه گر که عمر شما مختصر شده

آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟

که لحظه لحظه داغ دلت بیشتر شده

خنجر نمی برید گلوی حسین را

اما به روی گردن او کارگر شده

خواهر که ان یکاد برای تو خوانده بود !

دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟

ای بی ادب بلند شو از روی سینه اش

سنگینی ات مصیبت این محتضر شده

اوج مصیبت تو همین است خواهرت

با کاروان شمر و سنان همسفر شده

شاعر : مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

مهدى بیا كه رفتنیَم، راهِ چاره نیست

 جُز تو، به آسمان ولایت ستاره نیست

آبى به كامِ خُشكِ منِ تشنه لب رسان

 در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست

 بِنشین كنارِ بسترم اى میوه ى دِلَم

 فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست

 آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید

 در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست

 مهدى  بِدان كه بِینِ مُصیباتِ كربلا

 جانسوزتر زِ حَلقِ پاره ى آن شیرخواره نیست

 جَدّ غَریبِ من، بَدَنَش پاره پاره شُد

 امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست

شاعر : سعید خرازی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان

لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان

به لب خشک پدر آب گوارا برسان

که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

قدح آب همینکه به لبم شد نزدیک

غم لب های حسین زد شررم مهدی جان

قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد

کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود

وقعه ی کرب وبلا در نظرم مهدی جان

زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب

خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان

میدرخشد رخ ماه تو بیاد آوردم

سر نورانی هجده قمرم مهدی جان

شاعر : سعید خرازی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست

حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست

"غم"، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر

با چشم های دائم الاشک تو آشناست

تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات

بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست

این روزها اگر که ندارید زائری

ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست

انگار ماتم تو تمامی ندارد و

هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست

تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای

اما شکستن تو در این داغ، بی صداست

مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز

دستم به دامن تو و امضای کربلاست

شاعر : محمد بیابانی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد
می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد
 
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد
 
وقتی که شرح حال خود را می‌نگارد
انگار در توصیف غربت می‌نویسد
 
کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد
 
غربت درِ این خانه را از پشت بسته است
محرم ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد
 
خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت می‌نویسد
 
در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت می‌نویسد
 
پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد
 
زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت می‌نویسد
 
حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد
 
بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد ـ
 
من زود دارم می‌روم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت می‌نویسد
 
می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد
با رعشه از آزار شربت می‌نویسد
 
سر را به پای طفل گندمگون نهاده است
بر طالعش حکم امامت می‌نویسد
 
فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت می‌نویسد
 
بازار سامرّا سیه‌پوش است و خاموش
بر سردرش از حفظِ حرمت می‌نویسد
 
با دست‌های کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت می‌نویسد

شاعر : انسیه سادات هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

از داغ حسن سامرا میگرید
جبریل امین در سما میگرید
یا حجت حق غم نبینی آقا
از اشک شما چشم ما میگرید

شاعر : سید حسام الدین رفیعی طباطبایی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:06 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها