0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

هر کس که با ولای تو دل آشنا نکرد

لب تشنه ماند و روی به آب بقا نکرد

چشمی که دید روضۀ نورانی تو را

دیدار باغ خُلد طلب از خدا نکرد

هرگز نمی رسد به مشامش نسیم عشق

آن کس هوای قبر تو در سامرا نکرد

ای عسکری لقب، که غم تو عظیم بود

دل را غمی چو داغ تو ماتم سرا نکرد

گل ها به عمر کوته تو گریه می کنند

یک غنچه لب به خنده ز داغ تو وا نکرد

قربان آن دلی که به شب های سوز و ساز

حتی به حبس، دامن شب را رها نکرد

دشمن ز کشتن تو کجا می کند حیا

جائی که او ز کشتن زهرا حیا نکرد

هر گوشه از دل تو پُر از درد و غصه بود

جز زهر کینه درد دلت را دوا نکرد

دشمن پس از تو بُرد به کاشانه ات هجوم

تنها به زهر دادن تو اکتفا نکرد

ای گل زبی وفائی گلچین روزگار

دنیای دون نصیب تو غیر از جفا نکرد

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

در فصل شهادتت خزانم

گفتن ز غمت نمی‌توانم

آهنگ غریبی تو مولا

آتش شده پای استخوانم

تنها نه به اشک اکتفایی

از دیده سرشک خون روانم

تو ابن غریب، ابا الغریبی

از داغ تو نیمه گشته جانم

در خانه‌ و خانه همچو زندان

مظلوم‌‌ترین تو را بخوانم

آزاد شده ز جورِ دشمن

با زهر جفا، غمت بدانم

فرزند تو هم غریب چون توست

ای سوخته بینِ آشیانم

این ناله که مانده بین سینه

باشد به فدایت ای بیانم

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسگری(ع)-مناجات و شهادت

 

سلام ما به تو و سامرای اطهر تو

سلام ما به حرمخانۀ منور تو

سلام بر تو و  برحُرمتت که جبرائیل

جبین گذاشته بر آستانۀ در تو

سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا

نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو

سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت

که آگه ست از این قدر و جاه داور تو

قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول

دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو

سلام ما به دل پاره پاره ات هردم

سلام اهل سماواتیان به پیکر تو

سلام ما به تو و آن گلی که از داغت

شرر گرفته دل او کنار بستر تو

ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر

به دست او شده سیراب لعل اطهر تو

صدای آیۀ امن یجیب می آید

بپاس آن گل درد آشنا و  مضطر تو

برای روز ظهورش تو خود دعائی کن

که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو

به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد

اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

روح خود را دمید در کاسه، کاسه هر بار شعله ور می شد

دامنش را گرفت آن آتش، لحظه در لحظه پیرتر می شد

زهر داشت تا اثر می کرد، در درونش عطش عطش می سوخت

آب نوشیده بود، اما حیف... آن عطش باز بیشتر می شد

نذر کردند تا بماند او... او ولی رفتنی ست، می داند

باز امن یجیب می خوانند، باز این ناله بی ثمر می شد

دست هایش چه سرد می لرزید، زیر باران گریه می دانست...

چتر او می شود دو دستی که، زیر باران اشک، تر می شد

داشت خورشید یازده می رفت، این خبر را زمین نمی دانست

کاش آن آسمان خبر می داد، تا که بعدش زمین خبر می شد

***

حال بعد از هزار و چندی سال فکر کردم که آمدی از راه:

آه! آقا چه خوب برگشتی... بی شما عمر ما هدر می شد

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

رنج و هجران و بلا از غربتم لبریز بود

دیده، عمری بود از غم های من خون ریز بود

کربلایم سامرا و قاتلم زهر جفا

گوشۀ تبعیدگاهم، قتلگاهم نیز بود

دیده ام از نینوا هر دم زیارتگاه داشت

ناله ام، صبح و مسا مانند رستاخیز بود

درد تحقیر و حکایت نامۀ بی حرمتی

گوشه هایی زان غضب های جنون آمیز بود

این همه درد و شکنجه این همه صبر و فراق

در بر خانه نشینیِ علی ناچیز بود

خاطر رنجیده ام، داغ در و دیوار داشت

عمر کوتاهم تماماً یاد آن دهلیز بود

اولین دست ستمگر، یاس طاها را شکست

بعد از آن غم، هر بهاری نزد ما پاییز بود

نقشۀ قتل من از دیرینه مطرح شد ولی …

پیش دشمن فتنۀ تبعید دستاویز بود

زخم پنهان دلم، مرهم ندارد غیر زهر

از همان زهری که بهر مجتبی تجهیز بود

دست لرزانم، گواه زخم سوزان من است

کشتن این زهر مثل نیزه های تیز بود

آخرین خورشید پیدایم ولی در پشت ابر

درد پنهان بودن از شیعه ملال انگیز بود

در میان شیعیان خویش ماندم ناشناس

سیره ام با این وجود از رنجشان پرهیز بود

دیده بستم هم چو یعقوب از جمال یوسفم

آخرین دیدار با مهدی چه حزن انگیز بود

می رسد اینک زمان انتقام ای شیعیان!

قائم ما می ستاند حق ما از دشمنان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

ز عرش، فاطمه تا که، دمِ حسن جان داد

 دوباره اشک من آمد کمی به من جان داد

برای غربت آقای سامرا باید

 هزار دفعه شکست و مرتباً جان داد

میان حجره جوانی ز درد می لرزید

 جوان موی سپیدِ غم و محن جان داد

دوباره یک حسن از داغ کوچه ها دق کرد

 جوانی اش همه شد صرف سوختن جان داد

ز بس که آه کشید و به روضه دم بگرفت

 -که "جای فاطمه من را بیا بزن" -جان داد

امام پاره گریبان روضه ها پر زد

 امام گریه کن شاه بی کفن جان داد

دوباره با لب تشنه ز کربلا می خواند

 شبیه جدّ خودش دور از وطن جان داد

دوباره حجرۀ او گوشه ای شد از گودال

 حسین شد، وسط دست و پا زدن جان داد...

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

سامرا "سُرّ من رأی" بودی

چند وقتی ست سرد و دلگیری

داری ای خاک پر ز غم کم کم

بوی شهر مدینه می گیری

 

هر کجا رفته ام دم مغرب

حرم اهل بیت غوغا بود

نه، ولی سامرا غروب که شد

خالی از زائر و چه تنها بود

 

چلچراغی نبود دور ضریح

فرش هایش تمام خاکی بود

غربت این چهار قبر غریب

از بقیع و مدینه حاکی بود

 

همه دل خوشی ما این بود

لااقل یک حسن حرم دارد

حال قبری خراب و ویرانه

پیش این دیدۀ ترم دارد

 

عمه و مادر امام زمان

قبرشان گر چه نیمه ویران بود

به خدا پا نخورده چادرشان

نشده رویشان به ضربه کبود

 

هر کسی رفت حج بیت الله

بست احرام از برای طواف

یاد آقای سامرا باشد

بین هر ناله و دعای طواف

 

مثل پروانه در طواف شمع

پسری دور بستر بابا

پاک می کرد قطره های اشک

کم کم از دیدۀ تر بابا

 

تا که گفت آب، ظرف آب آورد

لب عطشان او تکان می خورد

کی به پیش نگاه این فرزند

بر دهان چوب خیزران می خورد

 

عمه ای بود و مادری هم بود

نه میان نگاه های حرام

وای از ماجرای بزم شراب

وای از ازدحام شهر شام

 

آستین ها حجاب سر می شد

بین آن گیر و دار در بازار

چه کسی دیده است دعوای

زن و یک نیزه دار در بازار

 

آن قدر نیزه را تکان ندهید

چون که جا باز کرده در حنجر

زیر پایت نگاه کن نامرد

سرش افتاده باز بین گذر

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری(ع)-مناجات

 

عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا!

دوباره سائلی آمد، درِ حرم بگشا

نشان خانه تان را ز هر که پرسیدم

- نشان سیدی از خانواده ی زهرا -

به گریه مردمِ عابر جواب می دادند

برو به کوچه ی رحمت، محله ی طاها

کسی به داد دل من نمی رسد جز تو

بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا

اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم

کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا

بزرگ زاده چه مهمان نواز و خون گرمی

گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را

مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟

هزار لیلی و مجنون نشسته اند این جا

امام عسگری ای تکیه گاه امروزم

رها نمی کنمت تا قیامت فردا

دعا کنید که همسایه ی شما باشم

جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی

اگر بهشت بیایم، بدان که بنشینم

به زیر سایه ی مهرت، نه سایه ی طوبی

هوای سامره دارد دل هوایی من

بده برات سفر -جان مادرت زهرا-

برای کرببلا خرجی سفر بدهید

به حق چادر خاکی زینب کبری

مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم

برای مهدی تان زیر گنبد خضرا

یگانه غایت خلقت وجود مادر توست

کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا

شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است

شبیه حال و هوای غروب عاشورا

شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد

به خاطر دل پر درد مادر سقا

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

زبان حال امام حسن عسگری(ع)-شهادت

 

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان

شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان

بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را

که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود

ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان

از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت

به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل

مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم

تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان

غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری

اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه

بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی

به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را

که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

رپاست به بزم پدرت شور و نوایی

من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟

تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم

آقا به پذیرایی مهمان نمی آیی؟

جانم به فدای غم تو، آجرک الله

بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی

زهر ستم از پای درآورده پدر را

حالا پسر و روضه و تشییع جدایی

در ظاهر اگر کوچکی و کودک و کم سن

در واقع بزرگی و ابوالفضل(ع) نمایی

عالم همه قربان گل فاطمه(س) مهدی(عج)

امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی

من گریه کن روضه ی بابای غریبت

تو فکر من و کوله سنگین خطایی

نور دل زهرا(س) به عزا خانه بابا

سر میزنی و میکنی ام کربوبلایی

شاعر : حسین ایمانی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش

پسری اشک فشان است به حال پدرش

پدری جام شهادت به لبش بوسه زده

پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش

پسری را که بود نبض دو عالم در دست

شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش

حسن العسکری از زهر جفا می سوزد

حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش

چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن

که خداوند نگه دارد و از هر خطرش

دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز

کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش

خانه را که عدو دست به غارت زده است

اتش ظلم بر افروخته از بام و درش

آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز

 غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش

 

شاعر : سید رضا موید

آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست

بار الها که مؤید نفتد از نظرش

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

از روضه های ماه صفر تا جدا شدی

 

با روضه های زهر کمی آشنا شدی

 

اینها برای کشتن تو نقشه می کشند

 

از لحظه ای که وارد این سامرا شدی

 

اهل مدینه ای چقَدَر راه آمدی

 

اما اسیر معتمد بی حیا شدی

 

کم حرص این جماعت گمراه را بخور

 

تو برکتی که شامل همسایه ها شدی

 

آقا عجیب لرزه به دستت فتاده است

 

حالا شبیه فاطمه مشگل گشا شدی

 

با تشنگی لحظه ی آخر بدون شک

 

با پای دل روانه ی کرببلا شدی

 

رفتی غروب روز دهم٬سال شصدویک

 

گریه کن تمامی آن صحنه ها شدی

 

گفتی منم شبیه خودت تشنه ام حسین

 

همسایه ی غریبی خون خدا شد...

عبدالحسین مخلص آبادی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

لبریز شد از این همه غم صبر دل ما

این جاست زمین یا سند غربت مولا ؟

ای  بت شکن فاطمه بردار تبر را

مردیم ز بی گنبدی قبر حسن ها

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

هرکس که رفت دیدن صحن وسرای تو                        

آتش گرفت سوخت وجودش برای تو                            

گنبد شکسته بودو ضریحی نمانده بود                            

افتاده بود پرچم وگلدسته های تو                                 

یادم نمی رود صف زوار خسته را                              

تشنه گرسنه تابخورند از غذای تو                               

آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد                         

پیچیده بود زمزمه ربنای تو                                      

خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام                                  

حتی پرنده پر نزند در هوای تو                                  

حالا دوباره اشک مرا در می آورد                              

خاکی ترین حیاط،ولی باصفای تو                               

درلحظه های آخرخود میزدی صدا                              

جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا                              

ناله مزن دوباره چنین روضه پانکن                             

مهدی رسیده است پسرراصدانکن                                

خیلی عجیب ازجگرت آه می کشی                               

دیگربس است گریه مکن ناله هانکن                             

خونی که ریخت ازلب تو ارث مادریست                         

ازخون دل محاسن خود راحنانکن                                 

یادسربریده نکن حال توبداست                                      

این خانه رابه تشنگی ات کربلا نکن                              

جان پسربه لب شده بادیدن رخت                                  

درپیش چشم او سراین زخم وانکن                                 

بعدازتو روی شانه مهدیست بارتو                                 

فکرغریب ماندن اصحاب رانکن                                 

اینجااگربه بوی مدینه معطراست                                  

بوی بقیع وچادر خاکی مادر است                                 

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام عسکری (ع)-مدح و مصیبت

 

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه

عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات

خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم

کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم

آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم

آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم

سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه

این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه

تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم

پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم

این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه

این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه

بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت

معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت

معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم

یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:36 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها