0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

السلام و علیک یا مولا
نظری سوی ما نما مولا
خسته ام من دعا بفرمائید
قلب سنگم طلا بفرمائید


آسمان ها به زیر پاهایت
سند خلق ما به امضایت
مثل اجدادتان رحیمی تو
مهربان هستی و کریمی تو
تو چراغ هدایتی آقا
جان زهرا عنایتی آقا
با گدایت همیشه مأنوسی
بهر گمگشتگان چو فانوسی
سامرایت برای ما عرش است
بال صدها ملک در آن فرش است
هرچه داریم از شما داریم
شکر زهرا که ما تو را داریم
ذوالفقاری و در نیامی تو
پدر آخرین امامی تو
ای امام غریب و تنهایم
ای امام نجیب و تنهایم
پر و بالت شکسته شد اما
جگرت پاره شد ولی آقا
به غرورت کسی جسارت کرد؟؟؟
یا به جسمت کسی اهانت کرد؟؟؟
همسرت را کسی اسارت برد؟؟؟
زیورش را کسی به غارت برد؟؟؟
جسمتان پشت رو نشد اصلا
بر تنت نی فرو نشد اصلا
من بمیرم برای مظلومی
جان عالم فدای مظلومی
که تنش را جدا جدا کردن
بدنش را به زیر پا کردن
پیش چشمان خواهرش ای وای
جلوی چشم مادرش ای وای
نیزه ای در دهان او جا شد
سر عمامه اش چه غوغا شد

ابراهیم لآلی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این چه چاره است

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است

مهدی ز ره رسید وسرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است

در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است

گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است

هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان

وحید دکامین

همین که امام حسن عسکری ع در لحظات آخر نگاهش به کودکش افتاد، بگریست و فرمود: “یٰا سیّد اهلبَیته إسْقِنی فَانّی ذاهبٌ اِلیٰ رَبّی”
ای آقای اهلبیت من، خودت مرا آب بده، همانا من بسوی پروردگارم در حال رفتنم؛

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بیا بالین بابا ای مرا غمخوار مهدی جان
که باشد ای گلم این آخرین دیدار مهدی جان

اگر چه اشتیاق دیدن زهرا به سر دارم
مرا هجر وفراق تو دهد آزار مهدی جان

 

ندارم طاقی بینم تورا سرگشته و حیران
که بی سامانی ات شد بر سرم آوار مهدی جان

بگو با شیعه از حسن جوار و سجده وتقوی
که خوشحالم کند اینها مرا بسیار مهدی جان

بگو با صدق و باردّ امانت، با ورع در دین
به ماگردید چون زینت، نه که سربار مهدی جان

کشیدم محنت و رنج و غم واندوه از ظلم و
جفای معتمد این جانی خونخوار مهدی جان

چنان زهر جفا کرده اثر بر پیکرم حتّی
قدح لرزان و رفع تشنگی دشوار مهدی جان

تمام خاطرم پرگشته از مظلومی مادر
شده خواب وخیالم داغی مسمار مهدی جان

بزن سیلی به روی قاتل محسن که از کینه
شده کشته میان آن در و دیوار مهدی جان

خدارا شکر در کنج اسارت می دهم جان و
نمی گردد عیالم راهی بازار مهدی جان

الا “حیران “تو هم مانند ساعی از دل وجان گو
” عیان بر ماشود کی وعده ی دیدار مهدی جان”

حسین رضایی(حیران)

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شد فصل دستبوسی سلطان سامرا
بر تخت دل سوار شده روح کبریا

تاثیر کرد سوز دعاهای پشت در
تا شد نوای فاطمه”ای منتقم بیا”

 

درهم شکست رسم قدیمی کاخ ها
رونق گرفت رابطه شاه با گدا

اوج خزان جوانه زده شاخه امید
حق هدیه کرده بر همه دنیا بهار را

صد شکر که شده ولی امر ما ولی
صد حیف که نهان شود از چشم ماسوا

در سن پنج سالگی اش مثل حیدر است
زنده شده غدیر دوباره به یادها

لاسیف،چون کمان دو ابروش،جایز است
با اینکه کودک است بگوییم لافتی…

افتاده لرزه بر تن ابلیس،مشکل است
سجده نکردنِ رخ زیبای یار ما

تا روشنی صبح زمانی نمانده است
یلدا شکست میخورد و میرسد ندا

ای اهل عالم آمده منجی و منتقم
با ذکر “یاحسین” شود محشری به پا

این بار کار دوزخیان میشود تمام
باشد قرار و وعده ما محضر امام

علی اکبر نازک کار

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

زائر خسته و دل‌آزرده
تا که از دور سامرا را دید
همه‌ی غصه‌ها و غم‌هایش
رفت و خورشید آشنا را دید

السلام علیک ای دو غریب...
السلام علیکما مسموم...
پس شکوه حریم سامره کو!؟
السلام علیکما مظلوم…

پدر خوب حضرت مهدی
در جوانی شبیه مادر خود
تک و تنها میان لشگرها
غصه‌دارِ نبودِ گوهر خود…

جگرش مثل شعله می‌سوزد
مرهمی بر غروبِ آقا نیست
غربت از نام حضرتش پیداست
راز تنهائیِ حسن‌ها چیست؟

پسرش جای جعفر کذاب
آمد از ره به سوی بالینش
السلامُ علی ابتاه…
به فدای نماز و تلقینش…

پسر دیگری به یاد آمد
نعش بابای حضرت سجاد
و نمازی که ماند و خوانده نشد
زیر سم ستور و ای فریاد…

حسین کریمی

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

در پادگان غربتش ماندم، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد، من رنگ آبادی نمی خواهم

 

گرچه کبوتر در قفس دائم، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم از بند، آزادی نمی خواهم

 

هر عاشقی از چای این جا خورد، زیر لبش این جمله را می گفت:

ته مانده ی چای شما عشق است، حلوای بغدادی نمی خواهم

 

عشاق دورش گرچه‌ کم اما، در رتبه هریک لشکری هستند

شاگرد عشاق حرم هستم، شیرین و فرهادی نمی خواهم

 

وقتی اذان دیگران صوتش آمد میان صحن ها گفتم:

یارب همین حس شنیدن را هرچند تو دادی... نمی خواهم

 

زیباترین نام جهان هادی، ذکرم شده در هر زمان هادی

جز نام زیبای امام خود، اذکار و اورادی نمی خواهم

 

اصلا بهشت ارزانی زاهد، انعام جنت قسمت عابد

فردای محشر من سکونتگاه، جز جنت الهادی نمی خواهم

 

هستم اگر کوچک تر از این عشق، بیمارم و در به در از این عشق

من راضیم از عاشقش بودن، باور کن امدادی نمی خواهم

 

خونم بریزد در حرم ای کاش، در صحن های محترم ای کاش

شمشیر غیر از حضرتش هرگز ،جز دوست صیادی نمی خواهم

 شاعر:محمد جواد شیرازی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسگری(ع)-مناجات

 

روزگار تو بغیر از درد غربت نیست که

روزگار من بغیر از آه حسرت نیست که

از تو گفتن کار اشک چشم باشد بهتر است

گریه وقتی هست دیگرجای صحبت نیست که

راه را بستند دیگر زائرت کمتر شده

شان تو آقای من این صحن خلوت نیست که

کاش اسمم بود جزو کارگرهای حرم

کاش میمردم برای تو لیاقت نیست که

دیر هم اینجا بیایم زود راهم میدهی

برسر خوان کریمان حرف نوبت نیست که

هم نجف هم کاظمین و کربلا رفتم ولی

تا نرفتم سامرا اینها زیارت نیست که

سامرا حتی اگر ویرانه باشد جنت است

زرق و برق ظاهری معیار جنت نیست که

گنبد و گلدسته هایت کو؟به حالم رحم کن

آه در قلب شکسته صبر و طاقت نیست که

با دلم هرجای صحن تو بخواهم میروم

در مسیر عاشقی بُعد مسافت نیست که

 

 

سید پوریا هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسگری(ع)-شهادت

 

قلبی که به دست غصه ها زنجیر است

مانند هوای سامرا دلگیر است

آقای جوان شهر غم ها دیگر

از شدت ظلم این زمانه پیر است

زخمی شده از زهر،گلوی مولا

زهری که به برّندگی شمشیر است

یک مادر قدخمیده از راه آمد

بالای سرش نشست...اما دیر است

انگار که زخم چهره را می بیند

چشمان ترش محو همان تصویر است

یک کرببلا عطش برایش مانده

نوشیدن آب هم که بی تاثیر است

نیمه شب سامرا و دوری...انگار

این غصه به آه هرشب من چیره ست

ما را به دعای خیر خود مهمان کن

آقا نفس حق شما اکسیر است

بابای امام آخرین ماها

ای بانی رزق اربعین ماها*

 

*اشاره به روایت نقل شده از امام حسن عسگری(ع):از علامات مومن، زیارت اربعین است.

 

 

اسماعیل شبرنگ

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

اثر زهر به کل بدنت معلوم است


شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است

 


گاه غش میکنی و گاه به خود میپیچی

خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است


 

حرف خود را به تکان دادن سر میگویی


حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است

 


سعی داری که نبیند پسرت اما حیف


باز خاکی شدن پیرهنت معلوم است

 


چه سرت آمده جسم تو زمرّد شده است؟


تکه تکه ز عقیق یمنت معلوم است

 


 پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود


در نگاه تو غم دل شکنت معلوم است

 


کاسه نزدیک لبت میشود و می افتد


باهمین زاویه زخم دهنت معلوم است

 

قصدت اینست تو هم کرببلایی بشوی


این مواسات در عطشان شدنت معلوم است
   

 

فرق بسیار تو با جد غریبت آقا 


وقت تشییع و کفن داشتنت معلوم است

 


گوشه ی دیگر فرق تو در این امنیتِ‌

 خواهران و حرم لطمه زنت معلوم است
 

 

ته گودال نرفتی به  سرت سنگ نخورد


شکر این لحظه آخر بدنت معلوم است

 

سید پوریا هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش

ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

 

می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش

می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

 

لحظه لحظه خیر او حتما به مردم می رسد

آن کسی که «جامعه»بوده دم لالایی اش

 

«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست

نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش

 

سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست

یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش

 

نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام 

ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش

 

طعم توحید و امامت را به هم آمیخته

نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش

 

هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها

رو براهت می کند یک استکان از چایی اش

 

از حرم برگشته می داند که وقت بازگشت

چایی دوم دو چندان می شود گیرایی اش

 

چونکه تنها می روی هرگز به سامرّا نرو

چون خجالت می کشد تنهایی از تنهایی اش

مهدی رحیمی

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

پر پرواز گشودی و مهیا شده ای

زهر افتاده بجانت که چنین تا شده ای؟

 

 زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند تو یکجا شده ای

 

 کمرت خم شده و تاب و توانت رفته

باهمین دست به دیوار چو زهرا شده ای

 

 سالها مثل علی خانه نشینت کردند

خوب همدرد غم و غربت مولا شده ای...

 

 جگرت مثل حسن سوخته صدپاره شده

آه با آتش این زهر مداوا شده ای

 

چه شده با تو که دائم بخودت میپیچی

لحظه آخر خود مثل معما شده ای

 

 هی زمین خوردی و کل بدنت خاکی شد

مثل از اسب زمین خوردن آقا شده ای

 

 هرچه آمد به سرت تیر به قلبت که نخورد

سنگ باران وسط هلهله آیا شده ای؟

 

 راستی پیرهنت را ز تنت دزدیدند

راستی از اثر تیغ مجزا شده ای؟

 

بی هوا نیزه فرو بین دهانت کردند؟

زیر و رو در ته گودال تو با پا شده ای؟

 

زخم شلاق نشسته به تن دختر تو؟

چقدر خون جگر از زخم زبان ها شده ای؟

 

 راستی در وسط طشت سرت را بردند؟

 بسوی خواهر خود گرم تماشا شده ای؟

 

سید پوریا هاشمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 

او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت

با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت

 

اوهم کریم بود و به هنگام بخششش

خو شید و ماه یا که ستاره به جیب داشت

 

آری تمام اهل مقاتل نوشته اند

دشمن هم ازعنایت و لطفش نصیب داشت

 

مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد

دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت

 

بوی گلوله میدهد آن صحنها ولی

روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت

 

دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت

وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت

 

او دست خاک زلف پریشان خود نداد

بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت

 

وقتی که زهر پا به روی سینه اش گذاشت

فرزند او به روی لب امن یجیب داشت

 

ابن الرضای سوم این خانواده هم

مرثیه ای شبیه به یابن الشبیب داشت

 

خاکی شده است صورت گلدسته های او

یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت

 

از روی نیزه ها سراو خورد بر زمین

این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت

 

محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

وقتی امام عصر ما امشب عزادار است

برپایی این روضه ها واجب ترین کار است

پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد

امشب تمام عرش با آقا عزادار است

بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما

یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟

زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است

هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است

ای کاش قدری معتصم شرم و حیا می کرد

اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟

با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت

این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است

از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها

در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."

مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود

این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است

رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...

...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است

در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت: 

بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است

در سامرا بوی مدینه می رسد انگار

آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است

در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد

مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟

در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...

...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است

میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که

افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است

این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را

در کربلا شرمندگی سهم علمدار است

سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست

گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است

 

شاعر : محمد جواد شیرازی

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

نگاه کن که مرا غربتت کجا انداخت

مرا حوالی بازار سامرا انداخت

گدای شهر شمایم گدای لطف شما

خدا به گردن من منصب گدا انداخت

ز غربت حرمت کل سینه ام زخم است

نگاه کن که غمت روی سینه جا انداخت

مجاوران حریمت تمام ناصبی اند

مرا همین غم عظما به ابتلا انداخت

غم اسیریتان هم شبیه روضه ی شام

عحیب نوکرتان را ز دست و پا انداخت

برای غربتتان شعر کم سروده شده

مرا حکایتتان یاد مجتبی انداخت

مشخص است از این قافیه که آخر یار

ز سامرا دل مارا به کربلا انداخت

اگر چه کاسه به لبهای تو اصابت کرد

ولی به جان لب شاه چوب را انداخت

و روضه ی کفن و غسل و دفن و تشییع ات

مرا به یاد شه و یاد بوریا انداخت

تمام ایل و تبارم فدای روضه ی تو

حسین مهر تو را در دلم خدا انداخت

شاعر : امیرعلوی"پلک تر"

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسگری(ع)-شهادت

 

آقای سامرا چقدر ناتوان شدی

خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی

عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی

چون مادرت زمان جوانی تو میروی

دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟

یوسف،جدا ز خیمه کنعان چه میکنی

تنها غریب گوشه زندان چه میکنی

ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی

حتی درندگان به تو تعظیم میکنند

اینجا تو را نیامده تکریم میکنند

دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت

ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت

باگریه ها به چشم ترت سخت میگذشت

آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت

بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای

هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای

گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت

شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت

شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت

اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت

آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد

اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد

تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند

مهدی رسیده و به برت گریه میکنند

خاکی شده است موی سرت گریه میکند

این ظرف آب بر جگرت گریه میکند

برروی دامن پسرت دست و پا مزن

اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات

این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات

یاد حسین می دمد از نای تشنه ات

دادی سلام بر لب بابای تشنه ات

خونابه گرچه از دهنت ریخته شده

آلاله روی پیرهنت ریخته شده

شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد

شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد

چکمه به روی پیکرتو بی امان نخورد

سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد

شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن

بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

بی تو وقار خواهر تو مستدام ماند

با احترام آمد و با احترام ماند

پوشیده از نگاه خواص و عوام ماند

وای از زنی که در وسط ازدحام ماند...

احساس های خواهری اش لطمه خورده بود

حتی غرور روسری اش لطمه خورده بود

 

محمد جواد پرچمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها