0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوخت

از آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت

اى یازدهم اختر پر نور ولایت

خورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت

اى پاره قلب نبى و زاده زهرا

از آتش زهر ستم و کین جگرت سوخت

از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت

چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت

چون مشعل افروخته در سوگ و عزایت

اى واى دل مهدى نیکوسیرت سوخت

در فصل شباب از ستم و کینه دشمن

چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت

اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت

قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى

گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى

شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم

گشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى

در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق

لاله سان شد قلب ما خونین ز داغ عسکرى

بس که اندوه فراوان دید از جور خسان

شد لبالب از مى غم ها ایاغ عسکرى

با گلاب اشک و با سوز درون گوید سخن

«حافظى» آن بلبل خوش خوان باغ عسکرى

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

عسکرى از دارفانى دیده بسته

گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

گشته سامرا دوباره وداى غم

بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

عازم جنت شده با قلب سوزان

نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

او بدست معتصم گردیده مسموم

قلب پاک انورش را کرده مغموم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

شستشو داده پسر جسم لطیفش

شد به سامرا مکان قبر شریفش

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن

جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم

کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

در عزای عسگری آید زنای اهل دل

صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم

خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری

شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه

تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع

گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من

با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سامرا اى شاهد شبهاى من

خوشه چین خرمن غمهاى من

مرغ دل از خاک تو پر مى‏کشد

جام کوچ سرخ را سر مى‏کشد

اینهمه غم که دلم را پر نمود

قامت خورشید را خم کرده بود

گاه رنجور از اسارت مى‏شدم

شاهد صدها جسارت مى‏شدم

گاه مى‏شد از جفاى ناکسان

مى‏شدم همخانه با درّندگان

مانده خورشید توانم در شفق

نیست در عُمق نگاه من رمق

چار ساله کودکم با چشم زار

مى‏کشد در سجده هایش انتظار

او پرا ز احساس درد بى کسى است

اشک چشم او پراز دلواپسى است

ساقى یک جرعه آب زمزم است

زخم تشنه بودنم را مرهم است

مثل من که خوانده‏ام او را به بر

فاطمه خوانده است او را پشت در

بر غریبى على مؤمن شده

شاهد جان دادن محسن شده

او کتاب پر ز درد فاطمه است

یوسف صحرا نوردِ فاطمه است

انتقام فاطمه در خشم اوست

ذوالفقار مرتضا در چشم اوست

او بود احیاگر قرآن و حج

شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

در دل آزادگان با شد ولای عسکری

جان هر آزاده ای گردد فدای عسکری

می ستیزد با ستمکاران وبا بیگانگان

آن که می باشد به عالم آشنای عسکری

ای که دست خود زنی بر دامن پر مهر او

سعی کن تا پا گذاری جای پای عسکری

بار الها قسمت وروزی ما کن از ازکرم

مرقد وصحن وسرای با صفای عسکری

بهر حفظ دین وقرآن شد شهید زهر کین

عالمی اندوهگین باشد برای عسکری

آسمان گرید زداغ جانگدازش ای دریغ

سرزمین سامرا شد کربلای عسکری

مادرش زهرای اطهر سوگواری می کند

هر کجا بر پا بود سوز و عزای عسکری

تسلیت گوید به نزد مهدی صاحب زمان

(حافظی)از ماتم محنت فزای عسکری

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یا امام عسگری (ع)
مدح و مناجات و روضه امام حسن عسگری(ع)

سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز

چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم

در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم

من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا

با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت?
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت ...
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت

گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری

سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو

من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم

من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم

سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....

جعفر ابوالفتحی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

آماده شده کاسه ی خالیِ گدایی

همنام حسن بی برو برگرد کریم است

علی علی بیگی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)


حریم قدس تو در سامرا صفا دارد
شمیم عطر تو را نکهت صبا دارد

تراب گر چه به سرداب گشته زیب زمین
صفا و مروه کجا این چنین سرا دارد

گدای سامری کوی تو به من فهماند
چقدر سائل و درمانده و گدا دارد

به غربتی که غریب مدینه معروف است
غریب چون حسن عسکری چرا دارد

چقدر بر شجر عترت نبی دشمن
عداوت و حسد و بغض و کین روا دارد

نکرد معتمد از روی جد و مامت شرم
هنوز دشمن تان بر شما جفا دارد

اگر چه زهر اثر کرد بر دل و جانش
فتاد لرزه به دست و به لب ثنا دارد

ز جام مصطکی و مرهم اثر بخشش
چگونه خون جگری رغبت دوا دارد

چراغ عمر شریف تو ای امام همام
خموش گشت و قدر شکوه از قضا دارد

کسی که عالم امکان به دست او باشد
برای سوگ پدر جامه عزا دارد

یتیم گشته امامی که از پس غیبت
برای غربت بابش به لب نوا دارد

به کذب هر که بگوید امام کافی نیست
امام از غم امت نشانه ها دارد

نشان غربت مهدی همین بس است که او
حضور در پس آن پرده خفا دارد

به سینه داغ شما مثل کوه سنگین است
که راه حق و حقیقت فقط بلا دارد

 

جواد کلهر

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

از دور باد  محضرت ، آقا سلام من
بر ساحت تو و پسرت ، احترام من

بعد از "محرم" و "صفر" و "محسنیه" شد...
پیراهن عزای تو ، "حسن ختام" من
 

 

پوریا باقری

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یا امام عسگری (ع)
مدح و مناجات و روضه امام حسن عسگری(ع)

سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز

چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم

در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم

من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا

با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت?
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت ...
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت
 
گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری

سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو

من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم

من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم

سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....

جعفر ابوالفتحی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

مستیم، مست باده ی انگور عسگری
پس حد به ما زدند به دستور عسکری

تقصیر ما نبود که انگور شد شراب
تابیده بود بسکه به ما نور عسکری

تقصیر طعم چایی شیرین سامراست
افتاده است در سر ما شور عسکری

گلدسته هم ز شدت مستی خراب شد
در “سر من رئا” شده کیفور عسکری

ما را غم قیامت و هول حساب نیست
تا دست ماست نامه ی ممهور عسکری

محمد علی کاروان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

روضه امام حسن عسکری (ع)


زهری که رفت بر جگرت بی حساب شد
حالت ز ظلم دوره زمانه عذاب شد

امروز سامرا شده گریان روضه ات
همپای تو که کاسه ی چشمت پرآب شد

وقتی گذشت از سرتان غصه ی عطش
کارت بکاء بر لب طفل رباب شد

از داغ کربلا تن تو درد می کند
پرخون دلت ز ماتم بزم شراب شد

باشد همیشه صحن و سرایت غریب تر...
از قبر مادری که سرایش تراب شد

در آرزوی "جنت" پاکت همیشه من
یعنی که رویت حرم تو ثواب شد

علی احمدیان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام

 

ای به قربان جمالت یا امام عسگری

پر زند دل در هوایت یا امام عسگری

آرزویم باشد آقا ، کاش من هم می شدم

خادم صحن و سرایت یا امام عسگری

من بمیرم از غم عظمای تو آقای من

میرسد هر دم صدایت یا امام عسگری

(میشوم من هم مدافع بهر دربار شما )

( تا کنم جان را فدایت یا امام عسگری )

من شدم عمری غلام روسیاه مهدی ات

تا کنم جلب رضایت یا امام عسگری مدح

 

 

 

شاعر : مجید آقاجانی ( گدای ارباب )

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

عمر من رفت به یک گوشه ی زندان پسرم
همدمم هست غم و غصه فراوان پسرم
سامرا بود سرای خوش شادی و سرور
حال من هست ولی حال پریشان پسرم
صبح تا شب که کسی نیست ولی می ارزد
سجده و ذکر و دعا و دم قرآن پسرم
اینکه هم بند من است بی ادبی می کند و
می دهد فحش به من بی حد و پایان پسرم
غل و زنجیر همه تاب و توانم برده
نیست اینجا کسی انگار مسلمان پسرم
گاه زندان و گهی اذیت این زندانبان
حاضرم تا که بگیرند زمن جان پسرم
غصه ای نیست به جز داغ اسارت بخدا
تک و تنها وسط دشت و بیابان پسرم
دست بسته به روی ناقه ی عریان بردند
عمه ات بود ولی خسته و بیجان پسرم
جگرم از غم این فاجعه ها سالم نیست
چه کنم روضه مرا کشت بدینسان پسرم


قاسم احمدی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  11:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها