0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

سید حمیدرضا برقعی
یازده بار جهان گوشهء زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهء باران کم نیست
سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهء جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضهء دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تاهمین لحظه که خون گریه ء باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
منبع:شعر ایینی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:20 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

مجتبی صمدی
قسمت این بود که من هم  به جوانی بروم        
با دلی سوخته زین وادی فانی بروم
آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا               
نفسی نیست که با آه و فغانی بروم
پسرم کاش بیاید به سرم یک لحظه                
تا برم توشه از آن گنج نهانی بروم
مادرم سوخت در این ماه از آن شعله در        
سوخته از غم آن یاس خزانی بروم
یا حسین اشهد موتم شده و از داغش          
با دو چشمی شده خون زاشک فشانی بروم
دست وپا می زنم اما بخدا با یاد                  
آن تن له شده از اسب دوانی بروم
زیر لب گفت به عباس پریشان زینب              
بی تو تا شام بلا با چه امانی بروم
زینب آن عمه مظلومه من گفت به شام          
کاش از این معرکه چشم چرانی بروم
منبع:زیتون شعر ایینی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:20 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونآبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
" سید حمیدرضا برقعی "

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:20 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

فکر کردم که قلم یار نشد دیدم شد
لحظه ی فهم تو آغاز نفهمیدم شد
ساقی شعر شدی جام شراب آوردی
مثل هر بار مرا هم به حساب آوردی
در خیابان جنون می روم عابر باشم
یازده صفحه ورق خورد که شاعر باشم
بنویسم به تو از خون جگر بیت به بیت
و تو را گریه کنم وقت سحر بیت به بیت
لطف کن پرده از این پلک نگاهم بردار
این همه فاصله را از سر راهم بردار
راه رفتن به تو را من که ندانم، به خودت
از خودم دور کن امّا برسانم به خودت
بام کعبه است مهیّای تو و دلبریت
ای به قربان اذان های علی اکبریت
کاش این ندبه ما نیز به جایی برسد
باز هم از طرفت کرب و بلایی برسد
کربلایی بروم من به جوانی با تو
دور شش گوشه ولی جامعه خوانی، با تو
راستش دیگر از این فاصله ها دلسردم
از نوشتن به امید صله ها دلسردم
مدّتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته
نه امید است به من تا که امیدت باشم
نه مفیدم که مگر «شیخ مفیدت» باشم
دلم آن دل که خودت دست دلم دادی نیست
نفسم آن نفس پنجره فولادی نیست
نیّتم پاک نشد فال دلم خوب شود
باز با روضه مگر حال دلم خوب شود
روضه گفتم چه بلایی به سرم درآمد!
اشک ها ریخت صدای جگرم درآمد
تیر از پنجره ی عاطفه آخر رد شد
حرمله گفت که دیدید سه تا پر رد شد!
از روی اسب زمین خورد... بماند امّا
بعدها از وسط قافله با سر رد شد
همه این ها به خدا باعثش آن آتش بود
که اجازه به خودش داد وَ از در رد شد!
***علی زمانیان***

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:20 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

رنج و هجران وبلا از غربتم لبریز بود
دیده،عمری بود از غمهای من خونریز بود
کربلایم سامرا و قاتلم زهر جفا
گوشه تبعیدگاهم ، قتلگاهم نیز بود
دیده ام از نینوا هردم زیارتگاه داشت
ناله ام ، صبح و مسا مانند رستاخیز بود
درد تحقیر و حکایت نامه بی حرمتی
گوشه هایی زان غضبهای جنون آمیز بود
این همه درد و شکنجه این همه صبر و فراق
در بر خانه نشینی علی (ع) ناچیز بود
خاطر رنجیده ام ، داغ در و دیوار داشت
عمر کوتاهم تماما یاد آن دهلیز بود
اولین دست ستمگر ، یاس طاها (ص) را شکست
بعد از آن غم ، هر بهاری نزد ما پاییز بود
نقشه قتل من از دیرینه مطرح شد ولی . . .
پیش دشمن فتنه تبعید دستاویز بود
زخم پنهان دلم ، مرهم ندارد غیر زهر
از همان زهری که بهر مجتبی (ع) تجهیز بود
دست لرزانم ، گواه زخم سوزان من است
کشتن این زهر مثل نیزه های تیز بود
آخرین خورشید پیدایم ولی در پشت ابر
درد پنهان بودن از شیعه ملال انگیز بود
در میان شیعیان خویش ماندم ناشناس
سیره ام با این وجود از رنجشان پرهیز بود
دیده بستم همچو یعقوب از جمال یوسفم
آخرین دیدار با مهدی(عج) چه حزن انگیز بود
می رسد اینک زمان انتقام ای شیعیان
قائم ما می ستاند حق ما از دشمنان

شاعر: محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بهشت گمشده در غربت! فدای آن حرم ویران
به سوی خاک شما از اشک، دخیل بسته‌ام از ایران
شما همان دو بهشتانید ، مقام پاک سرشتانید
نه این خرابۀ خاموشان، نه این شکستۀ دلگیران
کنون به تسلیت خاتم هزار قافلۀ ماتم
به سامرا ز همه عالم به نوحه‌اند سرازیران
کجاست رحمت همراهان؟ کجاست غیرت خونخواهان؟
به رغم طعنۀ روباهان، کجاست عربدۀ شیران؟
به دادخواهی موعودی، بلند شد به فلک دودی
نگاه آینه‌هامان سوخت، ز ناگهانی تصویران
دلا بسوز و پری واکن، سوی بهشت، دری واکن
بقیع گمشده پیدا کن، میان آن حرم ویران

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

کی می‌شود به سامره در سرّ من رای
گویم به هادی و تو سلامٌ علیکما
تا روز مرگ جان بدهم در ولایتان
حبّ شما طلب بکنم روزی از خدا
در فضل «ابومحمّد»‌ی ای چشمۀ کرم
ابن الرضاست شهرتت ای معدن سخا!
صاحب لوای عسگر دین است باب تو
ای مادر عفیفۀ تو سوسنِ حیا
ای همچو بومسیلمه کذاب، خصم تو
تو از کجا و مدّعی جاهل از کجا؟
ای آفتاب یازدهم، سرّ احمدی
ای نورِ از سلالۀ خورشیدِ انّما
ای وارث ودیعۀ زهرا، امام نور
ای امتداد چشمۀ تطهیر تا شما
مسموم زهر خصم ولایت چنان حسن
مظلوم روزگار تویی مثل مرتضی
امروز چشم شیعه به صحن و سرای توست
فرزند نور، ای پسرت حجت خدا!
در پشت ابر، ماه تمام تو تا به کی؟
با پای خسته گرم طلب شیعه تا کجا؟
أین الامام؟ یا حسن عسگری، دخیل
در انتظار سامرۀ توست، کربلا

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ای مسجد الحرام حرم سامرای تو
بیت الولای دل حرم با صفای تو
قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو
روح ملک کبوتر صحن و سرای تو
آیینه ی جمال خداوند سرمدی
فرزند پاک چار علی سه محمدی

رضوان بدان جلال و شرف سائل درت
خورشید سجده برده به به صحن مطهرت
روح رضاست در نفس روح پرورت
نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت
میراث زهد و نور هدایت ز هادیت
علم امام هشتم وجود جوادیت
معصوم سیزده ولی الله ذوالمنن
ابن الرضای سومی و دومین حسن
گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن
شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن
در کلام و لعل لب گوهری کجا
وصف ابا محمدن العسگری کجا
انوار ده امام درخشد ز روی تو
یادآور رسول خدا خلق و خوی
زیباترین دعای ملک گفتگوی تو
مسجود جن و انس بود خاک کوی تو
بحری که در صدف در جان پرورد تویی
در دامنش امام زمان پرورد تویی
ویرانه ی مزار تو مسجود آسمان
قبر تو کعبه¬ی دل و صحنت مطاف جان
زوار هر شب حرمت صاحب الزمان
کوری چشم دشمنت ای قبله ی جهان

تنها نه سامره همه عالم دیار تو است
هر جا رویم در بغل ما مزار تو است
قبر مطهر تو اگر چه خراب شد
یا بر حریم تو ستم بی حساب شد
و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد
هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد
هر روز قبه ی تو فروزنده تر شود
جاه و جلال و مرتبه ات زنده تر شود
ای نه سپهر فرش رفیع عبادتت
ای لطف و جود و مرحمت و بذل عادتت
اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت
یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت
ای زخم دل هماره فزون از ستاره ات
از ما سلام بر جگر پاره پاره ات
با آن که در محاصره بودی تو سال ها
دیدی ز دشمنان غم و رنج و ملال ها
کردند با تو از ره طغیان جدال ها
دادی به شیعه عزت و قدر و جلال ها
نور ولایتت ز دل حبس ای شگفت
چون آفتاب یک  سره آفاق را گرفت
داغت به قلب شیعه شراری عظیم شد
خون بر دلت ز کینه ی اهل حجیم شد
روح تو در بهشت الهی مقیم شد
با رفتن تو حضرت مهدی یتیم شد
یا بن الحسن از این همه بیداد الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای عدل تو زوال ستم  گستری بیا
نادیده کرده بر همه روشنگری بیا
ای آخرین در صدف کوثری بیا
ای نور دیده ی حسن عسگری بیا
تا کی فراق روی تو آتش به جان زند
تا کی به شیعه خصم تو زخم زبان زند
ای خوانده جن و انس و ملک پیر و مقتدات
تو جان جان عالمی و جان ما فدات
خلق علی و خلق نبی جلوه ی خدات
میثم به این دو مصرع نیکو دهد ندات
یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن
عالم ز دست رفت تو پا در رکاب کن
شاعر:اصغر چرمی

 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

زچشم پر گهر من خدا خبر دارد
زجان پر شرر من خدا خبر دارد
که بود معتمد و ظلم او چگونه شکست
ز کینه بالو و پر من خدا خبر دارد
زهمزمانی با سه خلیفه در شش سال
چه آمده به سر من خدا خبر دارد
زسوز زهر شرر زا چگونه می گذرد
زشام تا  سحر من خدا خبر دارد
شرار زهر ستم همچو شمع آبم کرد
زسوزش جگر من خدا خبر دارد
میان این همه دشمن چه ها کند مهدی؟
زغربت پسر من خدا خبر دارد
زبعد من برسد غیبت خدائی او
زصب منتظَر منخدا خبر دارد
                           سید رضا مؤید

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

رپاست به بزم پدرت شور و نوایی
من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟
تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم
آقا به پذیرایی مهمان نمی آیی؟
جانم به فدای غم تو، آجرک الله
بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی
زهر ستم از پای درآورده پدر را
حالا پسر و روضه و تشییع جدایی
در ظاهر اگر کوچکی و کودک و کم سن
در واقع بزرگی و ابوالفضل(ع) نمایی
عالم همه قربان گل فاطمه(س) مهدی(عج)
امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی
من گریه کن روضه ی بابای غریبت
تو فکر من و کوله سنگین خطایی
نور دل زهرا(س) به عزا خانه بابا
سر میزنی و میکنی ام کربوبلایی
شاعر : حسین ایمانی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

می ها چشد ام من و این آخر سری
کارم کشیده است به آن جام آخری
با یاد این نگار جوان ، ساقیا ! فقط
مستم کن امشب از می انگور عسکری
شاعر: قاسم صرافان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه را که عدو دست به غارت زده است
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
 غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
شاعر : سید رضا موید
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
منبع:حدیث اشک
بار الها که مؤید نفتد از نظرش
 

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ز خاک پای تو اول سرشت قلبم را
سپس غبار حریمت نوشت قلبم را
ز نور معرفت و رحمت و ولایت تو
بنا نهاد چنین خشت خشت قلبم را
میان مزرعه‌ي سبز استجابت تو
کنار چشمه‌ي خورشید کشت قلبم را
مرا اسیر تماشای چشمهایت کرد
سپس نهاد میان بهشت قلبم را
دخیل پنجره های حرم شدم تا حق
رها نمود ز کعبه، کنشت، قلبم را
خدا گواست که من از ازل گدای توام
اسیر رحمت و فضل تو، مبتلای توام
ز بسکه آهوي چشم تو دلبري کرده
دل رميده‌ي ما را کبوتري کرده
من چو ذره کجا و زيارت خورشيد
نگاه روشن تو ذره پروري کرده
بهشت چشم رئوفت چه رونقي دارد
که با بهشت خدا هم برابري کرده
فداي عاطفه هاي نگاه پُر مهرت
مرام قلب مرا عشق باوري کرده
چقدر تازه مسلمان کنار خود داري
مسيح چشم تو کار پيمبري کرده
شکوه ناب ولايت تويي که دل ها را
تجليات نگاه تو حيدري کرده
همیشه معجزه های تو منجلی بوده
همیشه ذکر کثیرت علی علی بوده
خدا نهاده در اين چشم ها صلابت را
شکوه و هيبت و آقايي و سيادت را
براي اهل زمين آسماني از فيضي
ببار بر دلمان کوثر فضيلت را
به لطف گوشه‌ي چشم تو حضرت باران
خدا گشوده روي خلق باب رحمت را
مسيح آل محمد! بزرگ نصراني
چه خوب ديده کرامات چشمهايت را
چه کودکانه به عزم مصاف مي آيند
نگاه نافذ تو رام کرده خلقت را
 ز دشمنان خودت هم دريغ ننمودي
زلال معرفت و زمزم هدايت را
تمام همتت اين بود که بفهماني
به شيعه سرّ بقا، معني ولايت را
چقدر گفتي از آن آفتاب پشت ابر
کایت ولی و انتظار و غيبت را
خوشا کسی که دمی غائب از حضورش نیست
حجاب خود نشده بی نصیبِ نورش نیست
شده ست مرقد تو اعتبار سامرّا
شکوه گنبد زردت وقار سامرّا *
به یمن مقدمت آقا طواف می کردند
تمام ارض و سما در مدار سامرّا
فرشتگان مقرب مسافران تواند
شهود می چکد از جلوه زار سامرّا
غبار مقدمت ای عشق جای خود دارد
که طوطیای نگاهم غبار سامرّا
گرفته قلب من خسته آشيان امشب
در آستان تو، گوشه کنار سامرّا
اگر چه لایق وصل تو نیستم اما
ز دست رفته دلم در جوار سامرّا
به عشق دیدن سرداب می تپد هردم
دل شکسته دل بی قرار سامرّا
غروب جمعه نگاهم به راه موعودی است
کنار جاده‌ي چشم انتظار سامرّا
طلوع می کند آخر سلاله‌ي خورشید
ز راه می رسد آخر بهار سامرّا
کبوتر دل من را تو جمکرانی کن
مرا به لطف خودت صاحب الزّمانی کن

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

افسوس که آئينه نصيبش سنگ است
در کوچه‌ي بي کسي عجب دلتنگ است
هر روز غروب خون شده قلبش که
اينقدر غروب سامرا خونرنگ است
*
يک عمر غريبي و اسيري سخت است
دلتنگي و بغض و سر به زيري سخت است
از چهره‌ي تو شکستگي مي‌بارد
در اوج جواني ات چه پيري سخت است
*
امروز که صاحبِ عزايت زهراست
چشم همه از غم تو دريا درياست
داغ تو شکست قامت عالم را
تو رفتي و «سُرَّ مَن رَأي» بي معناست
*
همچون شب قدر، قدر تو مکتوم است
با تو جلوات چارده معصوم است
گفتند به طعنه حج نشد رزقت! نه
کعبه ز طواف روي تو محروم است
*
با قلب شکسته شرح هجران دادي
يک عمر بهانه دست باران دادي
آنقدر تو «يا حسين عطشان» گفتي
تا آخر کار تشنه لب جان دادي
*
دل را به مقام قرب خود راهي کن
سرشار ز عشق و شور و آگاهي کن
گاهي به نگاه خود مرا هم درياب
يعني تو مرا بقية اللّهي کن
+ روز جمعه به وقت دلتنگي، مي روي از ديار غم اما

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان
 شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان
بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را
 که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان
 در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود
بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان
از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان
تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل
مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان
از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان
غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری
اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان
تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه
بود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان
تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست«میثم» را
که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  10:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها