0

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 

اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 

بزرگترین منبع اینترنتی اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شعرغلامرضا سازگار درباره امام حسن عسکری(ع)

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان

شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان

بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را

که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود

ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان

از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت

به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل

مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم

تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان

غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری

اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه

بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی

به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را

که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 شعر سید حمیدرضا برقعی درباره امام حسن عسکری(ع)

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

 کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست

 سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم

 لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

 قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

 بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

 یازده بار به جای تو به مشهد رفتم

 بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست

 زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

 ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست

 بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار

 خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست

 از همان دم پسر کوچکتان باران شد

 تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست

 در بقیع حرمت با دل خون می گفتم

 که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 شعر سید هاشم وفایی درباره امام حسن عسکری(ع)

سلام ما به تو و سامرای اطهر تو

 سلام ما به حرمخانۀ منور تو

 سلام بر تو و  برحُرمتت که جبرائیل

 جبین گذاشته بر آستانۀ در تو

 سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا

 نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو

 سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت

 که آگه ست از این قدر و جاه داور تو

 قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول

 دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو

 سلام ما به دل پاره پاره ات هردم

 سلام اهل سماواتیان به پیکر تو

 سلام ما به تو و آن گلی که از داغت

 شرر گرفته دل او کنار بستر تو

 ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر

 به دست او شده سیراب لعل اطهر تو

 صدای آیۀ امن یجیب می آید

 بپاس آن گل درد آشنا و  مضطر تو

 برای روز ظهورش تو خود دعائی کن

 که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو

 به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد

 اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شعر مسعود اصلانی درباره امام حسن عسکری(ع)

شب تاریک هوای سحرش را می خواست

 شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

 گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده

 حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

 حضرت عسگری از درد به خود می پیچد

 زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست

 آسمانیست امامی که زمین افتاده

 آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست

 شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد

 به خدا که نفس مختصرش را می خواست

 لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند

 منبر خاک غم چشم ترش را می خواست

 ته گودال کسی روی زمین افتاده

 خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست

 دختری دید که بالای سرش نامردی

 آمده بود و نگین پدرش را می خواست

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

 شعرجواد پرچمی درباره امام حسن عسکری(ع)

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

 مهدی رسیده و به برت گریه می کند

 خاکی شده است موی سرت گریه می کند

 این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

 بر روی دامن پسرت دست و پا مزن

 اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

 آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات

 این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات

 یاد حسین می دمد از نای تشنه ات

 دادی سلام بر لب بابای تشنه ات

 خونابه گرچه از دهنت ریخته شده

 آلاله روی پیرهنت ریخته شده

 شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد

 شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد

 چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد

 سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد

 شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن

 بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شعر وحید قاسمی درباره امام حسن عسکری(ع)

  دست زمانه بار دگر اشتباه كرد

 زهری، بهار زندگی ام را تباه كرد

 در تار و پود پیكر من رخنه كرده بود

 تا مغز استخوان، همه جا طی راه كرد

 آتش كشید باغ امید دل مرا

 با خنده، شعله های خودش را نگاه كرد

 مثل كسوف روز دهم، سوز تشنگی

 خورشید پر تلألو رویم، سیاه كرد

 حال و هوای ملتهب حجره ی مرا

 همرنگ سرخی شفق قتلگاه كرد

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

شعر عبدالحسین مخلص آبادی درباره امام حسن عسکری(ع)

از روضه های ماه صفر تا جدا شدی

با روضه های زهر کمی آشنا شدی

اینها برای کشتن تو نقشه می کشند

از لحظه ای که وارد این سامرا شدی

اهل مدینه ای چقَدَر راه آمدی

اما اسیر معتمد بی حیا شدی

کم حرص این جماعت گمراه را بخور

تو برکتی که شامل همسایه ها شدی

آقا عجیب لرزه به دستت فتاده است

حالا شبیه فاطمه مشگل گشا شدی

با تشنگی لحظه ی آخر بدون شک

 با پای دل روانه ی کرببلا شدی

 رفتی غروب روز دهم٬سال شصدویک

گریه کن تمامی آن صحنه ها شدی

گفتی منم شبیه خودت تشنه ام حسین

همسایه ی غریبی خون خدا شد...

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

بسته مى شه پرونده ى
دو ماهه ى اشك و عزا
با گريه بر روضه هاى
غريب شهر سامرا

دو ماهه آزگار شده
دلا همه غرق محن
گريه به غربت شماس
كه آبرو داده به من

آقا يه امشبو بيا
به مجلس ما سر بزن
الهى سايت كم نشه
از سرِ ما ، امام حسن

نام حسن يه عمريه
به دل ما جلا مى ده
مادرش امضا مى كنه
برات كربلا مى ده

نام حسن رو مى برم
يه آه حسرت مى كشم
مدينه جلوه گر مى شه
با روضه هاش جلو چشم

موندم به تو بگم غريب
يا به غريب مدينه
خوب شد مدينه نبودى !!!
چشت روزِ  بد نبينه

بچه باشى نتونى كه
مادرت و يارى كنى
مادر كمك بخواد ازت
نشه براش كارى كنى

خوب شد ميون كوچه ها
مثل امام مجتبى
نديدي مادر رو زدن
يه عده بى شرم و حيا

خوب شد مدينه نبودى
جلوى چشماى ترت
با ضربه ى غلاف يهو
بشكنه دست مادرت

خوب شد مدينه نبودى
ببينى بين كوچه ها
مادر هجده سالته تو
افتاده زير دست و  پا

خوب شد نديدى پشت در
كه مادرى افتاده بود
يه عده ريختن تو خونه
رد شدن از جسم كبود

هر جورى بود پيكرت و
تو روز گذاشتن رو شونه
شبيه مادرت نشد
تشيع جنازت شبونه

شاعر : اصغر چرمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

اي دلبند بابا شد وقت جدايي
ميسوزد وجودم مهدي جان كجايي
اشك نم نم من ريزد چون ستاره
خواهم تا ببينم رويت را دوباره

واويلا واويلا


من ميميرم و تو مي ماني و ماتم
مهدي جان فدايت اي منجي عالم
بعد از من عزيزم بر عالم اميري
بايد انتقام مادر را بگيري


واويلا واويلا


از اين زهر سوزان ميسوزد نهادم
در اين لحظه صد غم مي آيد بيادم
ميسوزم بياد آن گودال پر خون
ميگفت واحسينا زينب زار و محزون


واويلا واويلا

شاعر : مجتبی صمدی شهاب

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

پر خون ، قلب ارض و سما شد
سامرا کربلا شد
امام حسن فدا شد

ابالمهدی حسن جان ٣

شامِ ، اشک و سینه زدن شد
چون وقت گریه های
حجت بن الحسن شد

ابالمهدی حسن جان ٣

هرجا ، هستی دهم سلامت
در این داغ و مصیبت
مهدی سرت سلامت

ابالمهدی حسن جان ٣

شاعر : حسین رئوفی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

یا امام عسکری(ع)
بیا رویم دلا سامرا سری بزنیم
بیابه خانه ی مولا حسن(ع) دری بزنیم

ربیع اول وهشتم زماه می باشد
بیا که سر به دل خون عسکری(ع) بزنیم

شرر زده به تنش زهر ظلم وکینه، بیا
سری به حضرت مسموم پیکری بزنیم

صدای واعطشایش به گوش می آید
بیاکه در غم او بر دل آذری بزنیم

کنار مهدی اش امن یجیب می خواند
بیا سری به امامان مضطری بزنیم

به گریه است پسر در عزای بابایش
بیا که سر به یتیم مکدری بزنیم

بیا دلا که تسلای خاطرش گردیم
به قبرپاک پدر همرهش سری بزنیم

شاعر : اسماعیل تقوایی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
.
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
.
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
.
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
.
ياحسن،  آه تو پرداختنى ميخواهد
ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد
.
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
.
خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
.
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
.
اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟
 اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟
 .
راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
.
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
.
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
.
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
.
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ...
.
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
.
پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا
كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا
درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا
تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟
.
نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم
ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ...
.
خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده
.
خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت
.

 

شاعر : محمد جواد پرچمی

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

ناله ی دم به دمت رسیده تا آسمون
نشسته بالا سرت فاطمه با دل خون
دل زهرا واسه جگرت می سوزه می سوزه می سوزه
ناله کم کن دل پسرت می سوزه می سوزه می سوزه
نرو مهدی غریبه
روز و شب غم نصیبه
نباشی بی شکیبه
غریب عالم حسن3

گرچه با درد جگر تو دست و پا می زدی
ولی به پهلوی تو نخورده هیچ  لگدی
تو جوونی گرچه  از نفس  افتادی  افتادی  افتادی
ولی آروم  توی بسترت جون دادی جون دادی جون دادی
ولی آقای مضطر
ندید هیچ کس تا آخر
روی حلق تو خنجر
غریب عالم حسن3


شاعر : محسن طالبی پور

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن عسکری (ع)

از آسمون ناله می باره
حال زمین و زمون زاره
دل همه عاشقا خونه
مهدی زهرا عزاداره2
به هر کجایی مجلس اشک و آه و ماتمه
تو صدر مجلس عزا باز نبی خاتمه2
سیه پوشه همه عالم
میاد از عرش طنین غم
غریب اقا

می تپه قلبم برات آقا
فدای صحن و سرات آقا
می خوام بیام صد هزار بار
از کربلا سامرات آقا2
آتیش زده به این دلم داغ غربتت آقا
می خوام بیام زیارتت پا برهنه سامرا2
می خوام از خادمات باشم
غلام زائرات باشم
غریب آقا

مهدی تو رو نیمه جون دیده
لباتو غرق به خون دیده
واویلاه زهرای مرضیه
دوباره داغ جوون دیده2
خدا رو شکر دم آخرآب به کام تو رسید
خدا رو شکرمهدی تنت رو بدون سر ندید2
ولی جد تو غارت شد
به اطفالش جسارت شد
غریب آقا

 

شاعر : محسن طالبی پور

 
 
دوشنبه 6 آذر 1396  9:57 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها