0

اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)

 

باز در شهر پیمبر چه قدر غوغا شد

باز هم چشم حرم پای غمی دریا شد

 

قسمت این است ز یثرب برود جانب طوس

روضه‎ی غربت آقا همه جا بر پا شد

 

خواهران گریه‎کن هجر برادر شده‎اند

باز هم دور کسی همهمه‎ی زن‎ها شد

 

باز هم کودکی از دیدن بابا جا ماند

باز هم دیدن او آرزوی بابا شد

 

امر فرمود که پشت سر من گریه کنید

امر آقا به چه سوز جگری اجرا شد

 

هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست

به همان جا که «حسین بن علی» تنها شد

 

رفت در خیمه‎ی زن‎ها و نیامد بیرون

آن‎قدر زخم زبان خورد که قدّش تا شد

 

زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین

همه دیدند که بالای سرش بلوا شد

 

همگی در پی این‎اند که سودی ببرند

سر دزدیدن پیراهن او دعوا شد

 

مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد

قاتلی خنده‎کنان از روی سینه پا شد

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی

 

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

 میان کوچه عبای مطهرش اُفتاد

 

دوباره کوچه ی باریک و سنگهای زمین

مواظب است نیافتد که آخرش افتاد

 

نهاده است به دیوار شانه هایش را

اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد

 

بلند شد به سر زانویش،زمین نخورد

چه کرده زَهر که اینبار با سرش افتاد

 

نشد صدا بزند یک نفس جوادش را

که کار او به نفسهای آخرش افتاد

 

رسید یک طرف حجره و زمین غلطید

درست مادر او سمت دیگرش افتاد

 

نبود طشت به پیشش ولی یقین دارم

که تکه های جگر در برابرش افتاد

 

گریست دامنش از پاره ی جگر پر شد

 که یاد خاطره ی گریه آورش افتاد

 

تمام حجره پر از روضه های محسن بود

همینکه خانه پر از شعله شد درش افتاد

 

شکسته شد در و یک ضربه میخ را هول داد

همینکه محسنش افتاد مادرش افتاد

 

رسید کاسه ی آبی حسین گفت حسین

دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد

 

حرامزاده ای آمد به سینه اش پا زد

در آن طرف سر گودال خواهرش افتاد

 

چه سخت شد ، اثر بوسه از گلو نگذاشت

 که شمر از نفس افتاد،خنجرش افتاد

 

یکی دو تا... نه خدایا دوازده ضربه

میان پنجه سری ماند و حنجرش افتاد

 

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه

میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه

من همون کبوترم که جا نداشت
لونه حتی رویِ شاخه ها نداشت

هیچ نگاهی آب و دونم نمی داد
مثل هر غریبه آشنا نداشت

حالا اما عمریه رو گنبدام
بچه ی محله ی امام رضام

دنیا بی صحن و رواقش قفسه
یه امام رضا دارم برام بسه

حرف دل من حرف دلای بی کسه
یه امام رضا دارم برام بسه

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد

چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد

بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد
شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد

ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد
نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد

گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز
یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد

یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست
به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد

یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند
یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد

خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند
تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد

نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام
سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد

گدا رسید میان حریمش آقا شد
فلج رسید صدا زد رضا و برپا شد
به یک اشاره فقط طفل کور بینا شد
مسیح در دل دارالشفا که پیدا شد
نشست و بست دخیلی به پنجره فولاد

شبیه حضرت حیدر زبانزد و آقاست
و مهربانیش از ارث مادرش زهراست
ز بس که پرچم سبز کرامتش بالاست
هرآنکه خواست ببیند که تا کجا برپاست
عقب عقب چقدر رفت تا زمین افتاد

زمین ز شوق نگاهش به دور خود چرخید
ستاره پلک زد و عاشقانه می خندید
اگر که روز شد و نور بر زمین تابید
گرفته وام از آن گنبد طلا خورشید
به وجد آمده دنیا و میکشد فریاد

به یک اشاره شود دوزخ ازنگاهش سرد
نمی کند ز در خانه سائلی را طرد
همان که هست به معنی واقعی یک مرد
همین نگاه محبت به سمت آهو کرد
به دام عاطفه او شکار شد صیاد

کبوترانه دلم پر به سوی مشهد زد
کبوتری که شده جلد صاحب گنبد
نرفته تا حرم یار بوده از بس بد
زبس که بوسه به کنج ضریح میچسبد
نرفته مزه آن بوسه های ناب از یاد

به مهربانی این شاه مادری نرسد
که دست سائل او پیش دیگری نرسد
به عزتی که دهد هیچ سروری نرسد
عقاب هم به مقام کبوتری نرسد
دلم خراب رئوف است خانه اش آباد

منم غزال غریبی پناه میخواهم
پناه در حرم امن شاه میخواهم
که شاه پر کرم است ونگاه میخواهم
نگاه بر دل زار و سیاه میخواهم
رسید بوی خوشش روی دستهای باد

علی اکبر نازک کار

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن
*
باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب،مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن
*
عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما ابالحسن
*
خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که رو بروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابل تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن
*
وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است،قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن
*
بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن
*
یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاقها
اینجا پر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن
*
پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن
*
امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن
*
امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رباب آمده و علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن
*
دارُالکِرامته است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن
*
نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن

حسن لطفی

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

بحر طویل
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت

چوب دستی به کفِ دست و قدم بر سرِ صحرا زده و پشتِ سرش کاسه ی آبی به زمین ریخت زنی پیرو
به او گفت که مادر بِرِسان از من افتاده سلامم به امامم و بگو قُوَتِ پا نیست،بیایم به حضورت
به شفا خانه ی نورَت
بُرو فرزند گِرِه زن پرِ این پارچه را کُنجِ ضریحش به امیدی که گُشایَد گره ها را
دلِ ما را
،
راه طولانی و پر خار و خَس اما می رفت
در هوایِ حرم حضرت آقا می رفت
زخمی و خسته و با تاولِ پاها می رفت
تا خراسان نه بگو خانه یِ زهرا می رفت
،
غرق در خویش قدم می زد و گاهی به لب آهی و گَهی روضه ی جانکاهی و اشکی و لبش خشک چو می شد کفِ آبی و همان حال سلامی به فدایِ لب عطشانِ حسین ابن علی گفته و می رفت به صحرا
،
گَرچه رنجِ سفر و راه بیابان رادید
عاقبت تشنه ای آرامش باران را دید
چشمش از فاصله ای قبله ی ایران را دید
برقِ گلدسته ی سلطان خراسان را دید
،
گرچه شب بود ولی با قدمِ عشق دویدو به درِ معبدِ گُم کرده رسیدو
سرِ خود را به رویِ خاک نهاد
آه که با حال غریبانه و با سجده ی شُکرانه چه ها گفت
،
سنگ فرش از مژه اش خیس کسی نیست
پس از اِذن دخول آمد و در پای ضریح آب شد و سفره ی دل باز شد و گفت:ببین پایِ من از آبله سوزان
و تنم خسته و رنجورِ بیابان و نه جانی و توانی و رسیدم به امیدم که سلامی برسانم به تو از مادر پیرم به خدا هیچ نداریم ولی عشق تو داریم و فقط عشق تو مولا
،
ساده حرف از خود و از مادر و از کویَش زد
حرف ها با حرمِ ضامن آهویش زد
ناگهان زخم کسی بر دلِ دلجویش زد
خادمی آمد و با پای به پهلویش زد
،
گفت بر خیز و برو که مُژه هایم خسته اند
نیمه شب آمد و در های حرم را بسته اند
،
سخت آزُرده زِ جا خواست و نالید که این است پذیرایی تو؟
خوانِ تماشایی تو؟شکوه به تو می برم آزُرده ام از خادمِت آزده ببین قلبِ گدا را
رفت بیرونِ حرم دلِ پُر غم خادم از آنجا سر بالینِ خودش آمد و تا رفت به خواب آه که انوار خدا دیدسراپا همه شد غرق نماشا
،
دید خادم که حرم نغمه ی هوهو دارد
ازدحامی است و هر گوشه هیاهو دارد
و رضا آمده و چشم به این سو دارد
ولی ای وای چرا دست به پهلو دارد
،
گفت خاکَم به سر آقا چه شده ای نفس حضرت زهرا؟،چه شده؟
حضرت از آن سوی اَتابَش زد و فرمود که امشب زده ای ضربه به پهلوی من آزُردیَم واز نفس انداختیَم آه که امشب نه به مهمانِ رضا زائرِ دلخسته ی ما بلکه جسارت به خودم کرده ا ی بر
خیز مهمانِ مرا پیش من آور و بگویش که رضا قبلِ سفر کردن تو پیش تر
از نیت تو منتظرت بوده به هر لحظه به هر اشک و قدم همسفرت بوده
بیا وقتِ کَرَمهاست،نه این مرقدِ من خانه ی زهراست بیا ای دل تنهابیا
،
مستجاب است دعا قبل دعا،نشنیده
گوش این طایفه آوایِ گدا نشنیده
ما هم امشب سر خود پیش شما آوردیم
و دل خویش به ایوانِ طلا آوردیم
یک کبوتر به شبستانِ رضا آوردیم
ردمَکُن پیشِ خدا نام تو را آوردیم
همه ی سر خوشی ماست همه دلخوشی ماست که در پیش شما در دل خویش بگوییم و بجوییم دل گمشده ی خویش همه اهل خرابات شمائیم دهاتی شمائیم خوشا آنکه چنین ساده
به گلدسته تان،گنبدتان خیره نظر می کند هر مژه تر می کند و نام تو را می برد آقا:
،،،
آخ که یادش می ره هرکی تو دلش غم داره
که نگاه تو هوای دلِ مارم داره
آقا جون راه درازی اومدم تا بگم
دل آواره ی ما یه کربلا کم داره
خوش بحال اونیکه کار و بارش دستِ توِ
خوشی و زندگیش و اعتبارش دست توِ

آقا جون تو سَرمهَ وقتی که رسیدم پائینِ پای شما، وقت تموشای شما روضه بخونم براتون تا که کمی کم کنم از غصه هاتون روضه یِ وقتی که نفس می زدی و چشم به راه پسرت بودی و از تشنگی آقا نَفَسَت چشمِ تَرَت بال و پرت سوخت ولی یادِ لب غنچه ی شش ماهه ی جدت جگرت سوخت و از یادِ رباب و دل ارباب دل محتضرت سوخت
،
دیدنت از همه ی راه مهیا شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است
دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است
باز هم حرمله سرگرمِ تماشا شده است
حجمِ تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
نیزه داری که تو را می برد این را می گفت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

نوشتن از تو دوات و قلم نمی خواهد
برای با تو پریدن قدم نمی خواهد

خداکند که بسوزد دلم برای دلی
که با وجود خراسان حرم نمی خواهد

به نفع تو شده بازار بت پرستی ها
و با وجود ضریحت صنم نمی خواهد

همیشه راه گرفتن به گریه زاری نیست
“بیا بگیر” ضریحت قسم نمی خواهد

حراج صحن و سرایت سبد سبد عیسی
گدای تو به جز از تو که دم نمی خواهد

دهان که مزه سوهان و زعفران دارد
ز نوبرانه خرمای بم نمی خواهد

حسین رویت

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش

هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش

هر کس که عاشق نیست پس اصلا چرا زنده ست
یا چه جوابى میدهد فردا به وجدانش

خاکستر پروانه اى را دیدم و گفتم
هر کس که عاشق میشود این است تاوانش

آن کوچه اى که یار ما از آن گذر کرده ست
عشاق منت میکشند از سنگ طفلانش

منکه چهل سال است روى خاک میخوابم
حیف است نگذارم سرم را روى دامانش

این شمعها که بر تن پروانه میگریند
زنده نمیمانند تا شام غریبانش

اشک جوانى بهترین سرمایه پیرى ست
خوب است باشد آدمى فکر زمستانش

در وقت مردن روبه قبله میشود هر کس
من وقت مرگم میشوم رو به خیابانش

در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد
عبدى که سجده میکند اول به ایوانش

باران که آمد بعد از آن خیرات میبارد
خیر کسى را خواستى اول بگریانش

سنگینى زنجیر بر گردن نمیگیرد
از گریه هر که خیس میگردد گریبانش

من سالها در گیسوى تو سیر میکردم
سیرى که خیل عارفان خواندند عرفانش

وقتى دلم را دست چشمان تو میدادم
باور نمیکردم بیندازى به زندانش

یک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد
پژمرده میگردد گلى که نیست گلدانش

آنکه لبش را از ضریحت برنمیدارد
صدها گره وا میکند از کار , دندانش .

گفتم همه هستند شاید جاى من هم هست
منهم یکى از این کبوترهاى مهمانش

شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند
دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش

سیرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است
هر کس که از قم میرود سمت خراسانش

علی اکبر لطیفیان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

بعد نفخ صور عاشق را شفاعت می کنی
ای که با نقاره ات هر شب قیامت می کنی

اینقدر لب تر نکرده حاجت ما را نده
دست آخر نوکرانت را بد عادت می کنی

موقع اذن دخولت باز هم اشکم چکید
ای به قربانت که حالم را رعایت می کنی

غیر مشهد هیچ جایی نیست که در ازدحام
با امام خویشتن آسوده خلوت می کنی

چشم های خویش را غسل زیارت می دهم
اشک شوقی هم اگر گاهی عنایت می کنی

ابوالفضل محمدی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

اولاد موسی دایماً اهل کرم هستند
در کشور شیعه عزیز و محترم هستند

روی زمین نه، در دل هر عاشق شیدا
این خانواده صاحب چندین حرم هستند

فرقی ندارد، کاظمین یا قم یا مشهد
هر جا که هستند سایه ی روی سرم هستند

دست تهی آوردم و با دست پُر رفتم
فهمیدم از اول، امید آخرم هستند

روزی نشد تشنه بیایم تشنه برگردم
اینها همان سرچشمه های کوثرم هستند

بال ملایک دایماً پهن است و، می مانم
در این حرم ها که بهشت دیگرم هستند

مادربزرگم کودکی در گوش من می گفت
باب الحوائج ها همیشه یاورم هستند

وقت گرفتاری خدا را در نظر دارم
بعد از خدا اینها فقط در باورم هستند

رضاباقریان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

اشك غوغاي غم غمديده هاست
«گريه» برهر درد بي درمان دواست


عاشقان ،‌اين روزها در كربلا
دلشكسته ، ملجأش صحن رضاست

علي شوندي

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-شهادت

 

عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد

نگاه زار به این حالش آسمان دارد

به یک قدم نرسیده دوباره می افتد

مشخص است تنی زار و ناتوان دارد

به سوز زهر پذیرایی از غریبی شد

چه یادگاری تلخی ز میزبان دارد

نباید اصلا از او انتظار حرفی داشت

نفس بریده کجا قدرت بیان دارد؟

کمک گرفت ز دیوار کم زمین بخورد

چه آمده به سرش قامتی کمان دارد

تلاش کرد که بیرون نریزد این غم را

چقدر لخته ی خون داخل دهان دارد

اگر که بسته در حجره را دلیلی داشت

نخواست تا که ببینند نیمه جان دارد

هزارشکر سرش روی دامن پسر است

در این دقایق جانسوز روضه خوان دارد

هزارشکر تنش زیر آفتاب نرفت

هزارشکر که در حجره سایبان دارد

نه اهل بیت رضا را کسی اسارت برد

 نه اینکه قاتل او چوب خیزران دارد

 

سید پوریا هاشمی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و شهادت

 

با دل خویش گفتم اگر بیقراری

یا اگر حالِ پرواز تا طوس داری

لحظه ای هم مکن شک و تردید ، آری

دیده واکن ببین تا حرم رهسپاری

سر به دیوار باب الجوادش گذاری

تا دهد راه ، سلطان ، به کویش گدا را

گاه اگر دل کشد پر به سوی خراسان

این همان جذبۀ اوست از شهر رضوان

زائرِ خویش را او صدا کرده هر آن

هم خودش زائرش را دهد جان ز جانان

هم به دادش رسد لحظۀ دادنِ جان

تا دهد پاسخ هر سلام شما را

هیچ فرقی ندارد جنان با حریمش

کو دخیلی که افتد به دست کریمش

دیده را شستشو کن به خوان نعیمش

لحظه ای گفتگو می سزد در صمیمش

چون رئوفیست جزو صفات قدیمش

زود راضی کن امشب ز دستت رضا را

نیست بهتر از اینجا در عالم ، خدایی

نیست بِینِ گدایان و سلطان جدایی

چیست کار بزرگان در اینجا ، گدایی

ما چه کردیم در راه این آشنایی

بی نوا   با نوا می شود با  نوایی

همنوایی چه خوب است این بی نوا را

چون شدی همدم و همنشین با دلِ او

می شود آدم و عالمی با تو همسو

گفتن یا رضا نیست جز ، ذکر یا هو

آنکه شد ضامن اُشتر و کَلب و آهو

خود ز غربت فتاد عاقبت روی زانو

می کشید از سرِ دوش بر سر عبا را

ظلم و بیداد بار دگر بر ملا شد

کوچه انگار باز از جفا کربلا شد

زهرِ انگور اینبار جام بلا شد

روح زهرا دوباره به غم مبتلا شد

این بجای بقیع است گنبد طلا شد

در حریم رضا یاد کن مجتبا را

یار ، اینبار دل خسته تر از همیشه

راز ، اینبار سر بسته تر از همیشه

ناله ، اینبار پیوسته تر از همیشه

گریه ، اینبار آهسته تر از همیشه

حجره ، اینبار در بسته تر از همیشه

پس قسم می دهد بر جوادش خدا را

گرچه آقا ز سوز جگر ناله دارد

از مصیبات جدّش دلی واله دارد

کِی ز تیر و سنان گِردِ خود هاله دارد

کِی به دور تَنَش رقصِ رجّاله دارد

کِی یتیم سه ساله و نُه ساله دارد

آنکه یک عمر گریَد غم عمّه ها را

گفت : یاران غریبم ببینید امّا

گرچه بی جان ، جوادم مرا دید امّا

گرچه این جسم بر خویش پیچید امّا

گرچه از تشنگی کام ، خشکید امّا

گرچه گودال را دیده گریید امّا

من سفارش کنم گریۀ کربلا را

من سفارش کننده به اِبنُ الشَّبیبم

روضۀ کربلا هست تنها حبیبم

گریه تنهاست بر جدِّ شَیبُ الخضیبم

من که عمری است گریان خَدُّ التَّریبم

هست تنها دعای دلِ بی شکیبم

مهدی آید بگیرد همه حقّ ما را

 

محمود ژولیده

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مناجات و شهادت

 

سلام و درود خدا، ای رئوف

به روح بلند شما ای رئوف

شهنشاه ایران ما، ای رئوف

علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف

بده تو عطای زیادی به من

بگو« فَادخُلی فی عِبادی» به من

من آن آهوی خسته جان توأم

که از گرگ ها در امان توأم

پناهم بده، میهمان توأم

ببین در حرم نوحه خوان توأم

مرا چشم های تو مجذوب کرد

مرض هام را ناگهان خوب کرد

تو با نوکرت همنشین هستی و

شهنشاه و شاه آفرین هستی و

به انگشتر دین، نگین هستی و

جواز قبولی دین هستی و

در اینجا پر زائرت می شوی

سه جا یاور زائرت می شوی

من آن زائرم که پرم سوخته

دلم مثل شمع حرم سوخته

به تو فکر کردم، سرم سوخته

برای تو شاه کرم سوخته

تو را از مدینه کجا می برند؟

بدون جوادت چرا می برند؟

اگرچه تو در عرش نامت رضاست

شه ارتضایی، مقامت رضاست

قعودت رضا و قیامت رضاست

سکوتت رضا و کلامت رضاست

رضایت نده زهر آبت کند

شرارش به قلبت اصابت کند

وجود تو  لبریز از سم که شد

دلت گر گرفت و پر از غم که شد

توان تنت ناگهان کم که شد

و در کوچه ها قامتت خم که شد

میفتی بیاد همان مادری

که در کوچه شد یاس نیلوفری

به حجره رسیدی، جوادت رسید

علی اکبر تو بدادت رسید

برای وداع و عیادت رسید

در آن لحضه آقا بیادت رسید

حسینی که بالاسرش شمر بود

بجای علی اکبرش شمر بود

نکش خنجر ای شمر بالاسرش

نَبَر دشنه ات را روی حنجرش

ببین می دود سمت تو خواهرش

تو نشنیده ای ناله ی مادرش؟

حسین مرا تشنه ذبحش نکن

چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن

 

امیر عظیمی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  12:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها