بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تو
روی لبم گُل میکند آقا سلام از دور
تصویر زیبایی ست از بالا که میبینی
سوی تو میآیند آهوهای رام از دور
گاهی نسیمی سوی مشتاقان خود بفرست
گاهی بده این زخمها را التیام از دور
بین من و تو چارده ساعت زمان راه ست
از منزل این هیچ تا ماه تمام از دور
من آشنا هستم به این درگاه از نزدیک
من حتم دارم دعوتم کرده امام از دور
.
.
.
مانند دیدن با دو چشم کور از نزدیک
معنی ندارد فرق بین دور از نزدیک
خیلی برایم گفته اند از طعم اشک شوق
امروز در جان من ست این شور از نزدیک
اندازهی شان شما هرگز نمیگنجد
در چشمهای طاقت این مور از نزدیک
شکلی شبیه گنبدت پیداست وقتی که
دقّت کنی در دانه ای انگور از نزدیک
آغوش وا کردم ضریحت را و میدانم
هستم به آغوش تو خیلی دور از نزدیک