0

اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسی ات
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است
من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

من در شمار سلسله راویان شدم
چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز
بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود
گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات
من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز
من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم
آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

شاید دوباره حرف دلم را شنیده بود
بغضی که مثل سایه پی من دویده بود
بغضی که دست روی سر من کشیده بود
بغضی که تا گلوی دقایق رسیده بود
بغضی که بشکند همه دنیا خبر شود
«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»

در آسمان سینه هوا دم گرفته است
گویا دلم از عالم و آدم گرفته است
هر مصرعی جنون دمادم گرفته است
وقتی که شعر نام تو را دم گرفته است
تا رهسپار کوی شما – طوس – می شوم
در شعله های عاطفه ققنوس می شوم

جایی که عشق بر سر ادراک میزند
نامت شرر به سینه صد چاک میزند
نقاره خانه نغمه غمناک میزند
گنبد طلات طعنه به افلاک میزند
بغضی شکست ، کون و مکان با خبر شدند
رازی عیان و عالمیان با خبر شدند

چشمی به اشک غرق تمنا گذاشتم
چشمی زشوق محو تماشا گذاشتم
بر پرده های دیده نمی تا گذاشتم
در حرمت حریم شما پا گذاشتم
آری غزل غزل همه شعرم ثنای توست
عشق و امیدو بود و نبودم برای توست

اینجا سرای یار و دلی فارغ از وجود
پیشانی بلند سعادت پر از سجود
تصویر ناب قبله ی من جلوه می نمود
شمس الشموس هر دو جهان پیش روم بود
کنجی نشسته ام شه عالم مقابلم
کشتی شکسته ام که رسیدم به ساحلم

با کوله بار حسرت و تقصیر آمدم
با واژه های در قل و زنجیر آمدم
این بار نیز خسته و دلگیر آمدم
آقا ببخش پیش شما دیر آمدم
دست مرا به غیر شما دستگیر نیست
شعرم به جز برای رضا(ع) دلپذیر نیست

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

سنگ زیر پای تو لعل بدخشان می شود

 

خار ، با فیض نگاهت سرو بستان می شود

 

گر نسیمی از کویت وزد سوی جحیم

 

دود آن عود و شرارش برگ ریحان می شود

 

زخم بی داروی جان و درد بی درمان دل

 

هر دو باخاک سر کوی تو درمان می شود

 

غم ندارم گر مرا در آتش دوزخ برند

 

چون برم نام تو را آتش گلستان می شود

 

مردگان روح را احیاگر جان می کند

 

هر که جسمش دفن در خاک خراسان می شود

 

گو اجل جان مرا گیرد ز کافر سخت تر

 

چون نگاهم بر تو افتد مرگ ، آسان می شود

 

در مفام رافتت این بس که نام چون تویی

 

روز و شب ذکر من آلوده دامان می شود

 

در بیابانی که لطفت ضامن آهو شود

 

گر گذار گرگ افتد گرگ چوپان می شود

 

گردش چشم تو را نازم که با ایمای آن

 

نقش شیر پرده  ناگه شیر غران می شود

 

ناز بر فردوس آرد فخر بر رضوان کند

 

هر که یک شب در خراسان تو مهمان می شود

 

هر که چشمش اوفتد بر گنبد زرین تو

 

گاه ، مجنون گاه ، خندان گاه ، گریان می شود

 

گر به قعر نار ، شیطان بر تو گردد ملتجی

 

وادی دوزخ به چشمش باغ رضوان می شود

 

غرفه هایت همچو روی حور گل انداخته

 

بس که روز و شب ضریحت بوسه باران می شود

 

هر که با اخلاص گوید در حریمت یک سلام

 

اجر آن بالاتر از  یک ختم قرآن می شود

 

مور اگر یک دانه با لطف تو گیرد در دهن

 

بی نیاز از خرمن زلف سلیمان می شود

 

در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است

 

زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود

 

پور موشایی و در طور تو هر کس لب گشود

 

همکلام ذات حق ، چون پور عمران می شود

 

سائل کوی تو گر خواهد به دست قدرتش

 

خاک ، مشک و سنگ ، لعل و ریگ ، مرجان می شود

 

در هوای جرعه ای از جام سقا خانه ات

 

خضر اگر در کوثر افتد باز عطشان می شود

 

خاک اگر شد خاک کویت مرهم زخم دل است

 

آب اگر شد آب جویت آب حیوان می شود

 

هر که شد زوار تو در طوس ای روی خدا

 

زائر ذات خدای حی سبحان می شود

 

آستان قدس تو دارالشفای عالم است

 

درد این جا بی دوا و نسخه درمان می شود

 

هر که از مهمان سرایت لقمه ای گیرد به دست

 

مهر در دستش کم از یک قرصه نان می شود

 

وانکه خوابش می برد در پشت دیوارت شبی

 

ماه در بزمش کم از شمع فروزان می شود

 

هر که را تابید بر سر آفتاب صحن تو

 

گر رود در سایه طوبی پشیمان می شود

 

بی تو صبح عید سال نو اگر آید مرا

 

صبح عید وسال نو شام غریبان می شود

 

با تو گر شام عزای دوستان باشد مرا

 

خوب تر از ظهر روز عید قربان می شود

 

در صف محشر پریشانی نبیند لحظه ای

 

هر که با یاد غمت این جا پریشان می شود

 

تا ابد زین میهمان داری که مامون از تو کرد

 

شرمگین از مادرت زهرا خراسان می شود

 

با تمام زشتی و آلودگی در سوگ تو

 

قطره های اشک (میثم) بحر غفران می شود

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

هوای دولتِ مشرق سفیرِ باران شد

و چترهای دلِ ما سریرِ باران شد

كویرِ سر به هوایِ به آسمان محتاج

دچار مرحمت سر به زیر باران شد

قناتِ مرده ی ما را دوباره احیا كرد

و دشت های ترك خورده، سیر باران شد

و چشم ها همه در مسیر او خیسند

شگفت بدرقه ای در مسیر باران شد

چه رنگ ها كه به هم دستِ بیعت آوردند

كمانی از بركات غدیر باران شد

ترانه های بهاری دل مرا برده ست

صدای سوت قطاری، دل مرا برده ست

مسافرم به دیاری ببند بار مرا

به عزم دیدن یاری ببند بار مرا

سفر، شروع فراق است با خبر هستم

اگر چه دوست نداری؛ ببند بار مرا

بیان قِصه دراز است اندكی بنشین

بگویمت به چه كاری ببند بار مرا؟

مرا هوای گلی در سر است، می بینی

برای منصب خاری ببند بار مرا

ببین درون دلم شوق و بیقراری را

به قصد كسب قراری ببند بار مرا

تمام راه، من و جاده حرف ها زده ایم

غریب گر چه ولی، سر به آشنا زده ایم

پس از سلام، جواب سلام لازم نیست؟

برای زخمی راه، التیام لازم نیست؟

رسیدنم به تو واجب ترین نیازم بود

و گر نه باقی درخواست هام، لازم نیست

برای حاجی احرام بسته ی حرمت

دگر زیارت بیت الحرام لازم نیست

كبوترانه، هوای تو را به پر دارم

برای كفتر جلدت كه دام لازم نیست

اگر چه زشت و سیاهم، ولی مگر آقا

در این عمارت شاهی، غلام لازم نیست!؟

اگر چه ساكن اینجام، خانه ام آن جاست

كبوتری شده ام كاشیانه ام آن جاست

چه بارگاه قشنگی چه مرقدی داری

عجب مناره و صحن و چه گنبدی داری

که گفته است غریبی میان ما وقتی

همیشه دور و برت رفت و آمدی داری

جناب گل پسر هفتم از قبیله ی یاس

شمیم روح نواز محمدی داری

به آبروی تو شرمنده آبرومندست

رئوف هستی و الطاف بی حدی داری

میان این همه خوبان که دورتان جمعند

خودم که معترفم نوکر بدی داری

و عاشقانه ضریحی پر از غزل دارد

ضریح نیست که کندویی از عسل دارد

سپاس آن که به دنیا اباالجوادم داد

سپس گدا شدن خانه زاد یادم داد

ورودم از در باب الجواد واسطه ای ست

همیشه کم طلبیدم خودش زیادم داد

به من چه شاعرم اصلاً خودش که می دانست

نه دعبلم نه فرزدق نه با سوادم، داد

جهان سراغ ندارد رئوف تر از او

هنوز کاسه ی دستم نشان ندادم داد

در آسمان همه بر نوکریش مفتخرند

فدای آن که چنین حُسن انتخابم داد

کشید دست مرا ثامن الحجج رفتم

فقیر بودم و مشهد برای حج رفتم...

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مناجات

 

نمای گنبدی افتاده در دو چشم ترم

"تویی برابرِ من یا خیال در نظرم؟"

اگر که راه نمی دادی اَم، بعید نبود

که در غمِ تو بریزد تمامِ بال و پرم

چه خوب می شود این جا بمانم و نروم!

شبیهِ این همه آهو که هست دور و برم

نگاهِ بدرقه ی گنبدت، مقابلم است

دعای آبیِ گلدسته هاست پشتِ سَرم

بهانه ای بده هم چون شکنجِ زلفِ خودت

که لااقل  عقب اُفتد شکنجه ی  سفرم!

قطار، منتظر... اما خودم کجا ماندم؟!

به بخش گمشدگانِ حَرَم بیا بِبَرَم!

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

هر دل بر آستان نگاه تو سر زده است

از خانه ات نرفته و در مستمر زده است

تا سالیان سال به پابوس آمده

هر آن دلی که با تو هماهنگ تر زده است

سلطان بی مبالغه ی عشق، عشق تو

بر هر دلی که سر زده رنگ سحر زده است

تا این که ضامنش بشوی، آهویی غریب

واحه به واحه را پی صیاد سر زده است

خورشید روی گنبد بالا بلند تو

هر صبح کفتری شده از شرق پر زده است

از شرم آن که زهر به کام تو ریخته

صد خوشه اشک خون ز دل تاک سر زده است

این التهاب تلخ تو، تلخی زهر نیست

تلخی غربت است که بر تو شرر زده است

لبخند میزبان تو کاری تر است از آن

زخمی که تیغ زهر تو را بر جگر زده است

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

می درخشی از دیار دور سوسو میزنی

می وزی و کوچه ها را عطر شب بو میزنی

تو خودت هستی به عشق زائرانت صبح ها

جای جای خانه ات را آب و جارو میزنی

با در و دیوارهای ساده اما با صفات

روی دست هر چه قصر و برج و بارو میزنی

میکشاند عطر تو زنبرها را تا حرم

در مشبک ها براشان شهر کندو میزنی

از تن گلدسته ات چون نور بالا میروی

رو به قلب آسمان فریاد "یاهو" میزنی

عرض حاجت هایمان را میرسانی تا خدا

بعد تا حاجت روایی مان به او رو میزنی

تو خودت هستی به عشق زائرانت صبح ها

جای جای خانه ات را آب وجارو میزنی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

حمدُ لِلّه، از طفولیّت دل ما با رضاست

عالم آل محمّد، سرپناه ما رضاست

عاشقان ،میلاد نور است و بخوانید این سرود

ضامن آهو تمام شیعیانش را رضاست

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

غروب جمعه ای دلگیر با یک درد پنهانی...من و دلتنگی و غربت دلی غرق پریشانی...هوا هم مثل چشمم خیس بود و سرخ و بارانی...پر از غم بی هدف در کوچه های شب می گشتم...نه تنها از خودم از مردم و از خانه هاشان قهر می گشتم...نمی شد پیش این مردم نشست و درد دل کرد...نمیشد قفل غمها را شکست و درد دل کرد...نمی دانستم از کی آمدم بیرون کجایم...شب از نیمه گذشت و من هنوز از غصه جان برلب...عجب شام غریبی بود آن شب...سرم پائین و غرق در تفکر...دلم تنگ و دلم پر که ناگه چشمهایم خیره شد غرق تحیر...نگاهی کردم و دیدم که نزدیک حرم بودم...نفهمیدم چطور آنجا رسیدم بسکه غرق در غم بودم...به غم گفتم چرا از سینه من بر نمیخیزی...من اینجا پیش آقایم چرا از دل نمی ریزی...که ناگه آمد از نزدیکی حرم آوای دل انگیزی...باز نزدیک اذان بود و حرم نقاره میزد...ببین کارخدا را...ببین لطف خدا و بنده ها را...نگاهم خیره شد گلدسته ها را...هنوز از آسمان چشمهایم گریه می بارید...دستم را روی سینه نهادم ...سرم پایین و رو در روی گنبد ایستادم...دلم طاقت نیاورد...ایستاده نه به روی سنگفرش صحن افتادم... سلامی اینچنین دادم... سلام ای آسمانها خاک پایت...سلام ای آسمانیها گدایت...سلام ای چشم عالم برعطایت...سلام ای برتر ازخورشید ایوان طلایت...سلام ای ضامن آهوی صحراها...سلام ای زاده زهرا...سلام آقا... غریبانه صدایش کردم وگفتم سلام ای آشنای دیرینم...جوابی آمدغریبه...غم نخور من هم غریبم...بیا خوب آمدی من معنی امن یجیبم...زمین مرطوب بودو بوی خاک باران خورده ای میکرد مدهوشم...چه زیبا بود آن شب لحظه هایم...خدایا من کنار پنجره فولاد بودم...صدایش کردم وگفتم...ببین بیچاره ام بی کس...برس بر دادم آقاجان...ببین که دل به دستت دادم آقاجان...همین که با تو هستم شاد هستم آقاجان... منیکه از زمانی چشم باز کردم دخیل پنجره فولاد بودم آقاجان...خودت میدانی ومن... منیکه آهوی صحرایم...کرامت کن کنار خود بده جایم...نمازی خواندم وآزاد مثل یک کبوتر...آمدم تا صحن گوهرشاد...دگر باران نمی بارید...که ناگه یک کبوتر بال زد آرام نزدیکم نشست... کبوتر تشنه بود وآب میخورد...دل من بین سینه تاب میخورد...نگاهش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت...چه جایی میزنی پر خوش به حالت...دلم میخواست من هم مثل تو پرواز میکردم...به روی گنبدآقا پرم را باز میکردم...و با بالهایم پرچم سبز حرم را ناز میکردم...دلم میخواست آقا مثل مثل تو به من هم اینجا لانه میداد...به کام من به دست مهربانش دانه میداد...کبوتر راستی جایی غیر از این صحن و سرا رفتی؟...اگر رفتی بگو تا به کحا رفتی؟... اصلا تو به عمرت کربلا رفتی؟...کبوتر از سر شب فکر آنجایم...اگر که دق نکردم تا الآن چون پیش آقایم...کبوتر درد من دوری از آنجاست...تو که جایت همیشه پیش آقاست تویی که صاحبت فرزند زهراست... برو پیشش بگو آقا گدایت بی قرار است... بگو که سینه او تنگ اربابش حسین است...بگو که صبح و شب خوابش حسین است...کبوتر تا شنید اسم حسین آمد نوکش را از میان آب برداشت...نمیدانم چه فکری توی سر داشت...مگر او هم خبر داشت...گمانم کبوتر خوب میدانست ارباب دم آخر زبانش خشک بود از دوری آب..کبوتر ناله ای کرد و هوا رفت...نمیدانم کجارفت...دوباره آن شب باران آمد و آسمان هم گریه میکرد...بغض من ترکید و چشمم گریه میکرد...کبوتر روضه میخواند و علی موسی الرضا هم گریه میکرد...هق هق کنان قلبم هوا رفت ...نمیدانم کحا رفت...

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

زمزمه با امام رضا(ع)

پر زد دل من ز مشهدت، سوی حسین

من می شنوم ز مرقدت، بوی حسین

دانم که کلید کربلا، دست شماست

از لطف رضا مشرّفم، کوی حسین

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

رفتم از کوی تو و پیش تو جا مانده دلم

پیش تو مانده و از سینه جدا مانده دلم

پشت آن پنجره افتاده و بر گردن خود

رشته ای بسته به امید شفا مانده دلم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

یا رضا (ع)

ای حاجت محتاج ترین ها آقا
ای ذکر دخیل بستنم یا آقا

یک لال کنار پنجره فولادت
یکدفعه صدا میزند آقا ....آقا

علی اکبر لطیفیان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

یا رضا (ع)

ای شهیدی که ز جد و پدر خویش جدایی
خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی

اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

محسن رضواني-مناجات با امام رضا عليه السلام

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد

 

جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد

 

 

شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را

 

برای گریه اش اینک به فکر شانه بیفتد

 

درست مثل جوانی شرور و هرزه و سرکش

 

که وقت غصه و غربت به یاد خانه بیفتد

 

شبیه متهمی که به دست خویش بمیرد

 

و یا به پای خودش دست تازیانه بیفتد

 

منم مشبّه تشبیه های فوق، وَ ای کاش

 

که از سرم هوس گفتن ترانه بیفتد

 

نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت

 

دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد

 

همیشه وقت زیارت، شبیه پهنه ی دریا

 

تمام صورت من در پی کرانه بیفتد

 

شبیه رشته ی تسبیح پاره، دانه ی اشکم

 

به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد

 

ولیِ عهد دلم نه، تو شاه کشور قلبی

 

که با تو قصه ی جمشید، در فسانه بیفتد

 

خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو

 

بیا که آتش صیّاد، از زبانه بیفتد

 

الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد

 

اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

آرزويم نه به دل باغ بهشت و حور است

نه مرا جنت و فردوس برين منظور است

يا غريب الغربا پاره قلب زهرا

خواهشم خواهش سلماني نيشابور است

 

اين دوبيتي با توجه يه داستان مردي است كه شغل سلماني داشت و يك روز كه موهاي امام رضا عليه السلام را كوتاه ميكرد به مدد امام رضا قيچي او تبديل به طلا شد و اين مرد از امام رضا عليه السلام درخواست كرد تا قيچي او را به حالت اول بازگرداند اما لحظه مرگ به بالين مرد حاضر شود تا از شفاعت آقا بهره ببرد و امام رضا عليه السلام هم در لحظه مرگ اين پير مرد، بر بالينش حاضر شد و اين پير مرد در حالي كه سر بر پاي امام رضا گذاشته بود جان داد.

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  4:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها