0

اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

غلامرضا شکوهی

امام رضا(ع)-مناجات

 

مضمون بـــکر غیـــر تو پیــدا نمی کنم

تا مدح توست، لب به سخن وا نمی کنم

معنای پاک اسم تو در هیچ واژه نیست

مــن با پیاله دست به دریــا نمـی کنم

در وصفت آستین سخن را به هیچ روی

صد سینه حـــرف دارم و بـالا نمی کنم

آن قدر سـر بلنــد بر ایـــوان نشستـه ای

کز خانـه هم به جــز تو تمـاشـا نمی کنم

من ذره ام که خانۀ خورشید خویـش را

از هیچ کس جر تو تمنا نمی کنم

ای گنبد همیشه مطهر به عطــر اشک

جــز در حــریم کوی تو مــأوا نمـی کنم

در آستان بخشش تو چون حضور شمع

جز با سرشک و شعله مدارا نمی کنم

نامم اگر "غلام رضا" هست خویش را

بــا نـــردبان اسم تــو بـــالا نمـی کنم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

درون حجــــره غربـــــت خـــدا خــــدا می کرد

کسی کــــه عقــــده دل را به مرگ وا می کرد

شـــراره را نتـــوان با شــــراره کرد خمــــوش

بغیـــر زهر کــه او را ز غــــم رهــــا می کرد ؟

رضـــا که هر نفســـی داشت درد تازه تــــری

به زهـــــر شعلــــه بر انگیــــز مرحبا می کرد

نمــــــاز عید چــــه آورد بر سرش کـه مــــدام

مثــال فاطمـــه بر مــــرگ خود دعـــا می کرد

نیافت ساحــــل امنی به غیــر مـــوج خطـــــر

میـــان لجه غـــم هر چـــه دست و پا می کرد

چــــه جای زهر هلاهــــل که بر شهــــادت او

غــــم مصاحبت قاتـــــل اکتفــــا مـــی کــــرد

غریب و تشنه و تنها  ، بــــدن کبـــود از زهـــر

فتــــاده بود و بــــه اجدادش اقتــــدا می کرد

چــــو شخص مار گزیده به خویش می پیچیـد

چـــه زهر بــــوده و با جان او چهــــا می کرد

به هر نگاه که می بست و می گشود از درد

جــــواد نــــور دل خویش را صــــدا می کـرد

حدیـــث غربتش این بس که پـــای تابــوتش

دویـــده قاتل و گریان رضـــا رضــــا می کرد

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

شرمنده ام که همت آهو نداشتم

شصت و سه سال راه، به اين سو نداشتم

اقرار مي کنم که من، اين هاي و هوي گنگ

ها داشتم هميشه، ولي هو نداشتم

جسمي معطر از نفسي، گاه داشتم

روحي به هيچ رايحه، خوشبو نداشتم

فانوس بخت گمشدگان هميشه ام

حتي براي ديدن خود، سو نداشتم

وايا به من که با همه مهرباني ام

در خانواده نيز، دعاگو نداشتم

شعرم صراحتي ست دل آزار، راستش

راهي به اين زمانه نُه تو نداشتم

مي شد که بندگي کنم و زندگي کنم

اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا! شما که از همه کس باخبرتريد

من جز سري نهاده به زانو نداشتم

خوانده و يا نخوانده به پابوس آمدم

ديگر سوال ديگري از او نداشتم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

باز آمدم به توس، به شهر و ديار دوست

شهر شهادت و حرم مشکبار دوست

شهري که هست قبله عشاق و عارفان

شهري که هست مشتهر از اشتهار دوست

شهر وفا و طور لقا مشهدرضا

دارد شرافت از شرف و اعتبار دوست

ز آ ن توس گشته شهره آ فاق کاندرآن

گرديده دفن، پيکر پرافتخار دوست

مي سوختم ز آتش سوزان هجر او

شکر آن که باز، کرد نصيبم جوار دوست

آب حيات و عمر ابد کي برابر است

با دولت حضور دمي در کنار دوست

امر جهان و نظم امور جهانيان

ز امر خدا است در کف با اقتدار دوست

صف بسته اند خيل ملائک به احترام

در روضه مقدس گردون مدار دوست

ما را سخن ز بيش و کم و هست و نيست، نيست

بگزيده ايم خط و ره اختيار دوست

من کيستم که در ره او جان فدا کنم؟

جانم فداي آن که بود جان نثار دوست

جود و گذشت و مردي و ذره پروري

رحم و وفا و مهر و کرم هست کار دوست

تنها نه خاکسار در دوست گشته ام

من خاکسارم آن که بود خاکسار دوست

در کفشداري حرم شاه دين رضا

من کفشدار آن که بود کفشدار دوست

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

دوست دارم صدات كنم تـوهـم منونـيگا كـني

مـن تـورونـيگا كـنـم تـوهـــم مـنــوصدا كني

قـربـون چـشـا ت بـرم ا ز راه دوري اومـدم

جا ي دوري نـمــيـره اَ گَـه به مـن نـيگا كني

دل مـن زنـد و نِـيِـه تـو ئي كه تنها مـيـتـوني

قـفـســـو و ا كـنــي و پــرنـــده رو رهـا كني

ميشه كـنـج حـرمـت گـوشـۀ قـلـب مـن با شـه

مـيـشــه قـلـب مـنـو مـثـل گـنـبـدت طلا كني

توسرت شـلـوغـه زيردست وپا ت فـراوونَـن

ازخـدا مـيـخـــوام كـمـي به زيرپا نـيگا كني

تـوغـريبي و مـنـم غـريـبـم ا مّـا چي مـيـشـه

ايـن دل غــــريـبـه روبــا خــودت آشـنا كني

دوست دارم توايوون آئينه ات صبح تاغروب

مـن با تـوصـفــا كـنــم تـوهــم مـنـودعا كني

به و فا ي كـفـتـراي حـرمت مـنـم مـيـخـوام

كـفــتـري با شـم كه تـنـهـا تـومـنـوهـوا كني

د لـمـو گـره زدم به پـنجره ات دارم مـيـرم

دوست دارم تا من ميام زودگره هارووا كني

صدهزاردفعه ام شده پاي ضريح زارميزنم

تا د لـت يه با ر بـسـوزه د ر د مـو دوا كني

دوست دارم كه ازحالا توصبح محشرهميشه

من رضا رضا بگـم تـوهـم مـنـو رضا كني

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

سلام! آمده ام تا به من، امان بدهيد

دلي به روشني رنگ آسمان بدهيد

يگانه مشرق عصمت! چه مي شود که به من

براي عرض ادب، همت و توان بدهيد؟

دخيل «پنجره فولاد» تان شدم، شايد

به اين کبوتر پربسته، آشيان بدهيد

جز اين دعا، چه بخواهم من از شما، که مرا

پناه، از خطر «آخرالزمان» بدهيد

وديعه اي است نهان، در نهاد من، «توحيد»

«به شرط» آنکه طراوت، شما به آن بدهيد

از آستان شما، حاجتم فقط اين است

که در زمين خراسان، به من ضمان بدهيد

دلم که آهوي وحشي است، مانده سرگردان

شما طريق هدايت به او نشان بدهيد

جواب اين دل درمانده را، به جان «جواد»

به حرمت نفس پاک قدسيان بدهيد

علامت دل عاشق، شکستن است اينجا

به اين شکسته دل، اميد و آرمان بدهيد

فرشتگان مقرب! خدا کند گاهي

به من، غباري از اين روضه ارمغان بدهيد

رهايي از غم ايام، در ولاي «رضا»ست

به من، سعادت اين فيض جاودان بدهيد

يکي است، حرف دلم با زبانم از اول

به من، توان قبولي در امتحان بدهيد

در آفتاب قيامت، که عافيت سوز است

خدا کند به «شفق» نيز، سايبان بدهيد

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

محمدصادق کریمی

امام رضا(ع)-مناجات

 

نشسته روی نگاهم غبار دُور حرم

میان نورم و دارم به نور می نگرم

که نورِ نور، که ما فوق کل نور... تویی

که در طریقِ الی النّور، دائم السّفرم...

هزار مرتبه اما به ظلمت افتادم

هزار مرتبه اما شکست بال و پرم

هزار مرتبه با اشک ناله سر دادم

که زیر بار گناهان شکسته شد کمرم

هزار مرتبه حتی به پایت افتادم

ولی دریغ ز دست دعای بی اثرم

و من هنوز همانم که قلبش از سنگ است

شبیه سنگم و انگار گنگ و کور و کرم

چه قدر حسرت پرواز می خورم هر بار

که در برابرت از صحن قدس می گذرم

کبوتران قشنگی که روبروی شما

نشسته اند و یا می پرند دُور و برم

به فکر می بردم جای گندم آوردن

بیایم و پر و بال از کبوتران بخرم

تمام حاجتم این است بال و پر بدهی

شبی کنار تو تا اوج آسمان بپرم...

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا (ع)-مدح و مناجات

 

در این کویر، نم نم باران ما شدی

یک آن شد و عزیزتر از جان ما شدی

بی تاج و تخت بود اگر بارگاه عشق

منت گذاشتی و سلیمان ما شدی

قم را که می رسد ز کرامات خواهرت

یک پل زدی و شاه خراسان ما شدی

این جا سرای توست و حتی به نام تو

این مشهد الرضاست، که مهمان ما شدی

راه حجاز بسته شود هم ملال نیست

مشعر، مِنا و حج فقیران ما شدی

هر دم به یاد چشم تو بیمار می شوم

از آن شبی که ضامن درمان ما شدی

هق هق شنیدنی ست به همراه سیل اشک

تا تکیه گاه شانه ی لرزان ما شدی

گفتند آبِ رفته نیاید به جوی... نه

تو آبروی رفته ی دامان ما شدی

این جا که مشهد است، ولی بوی سیب چیست؟

شاید برات شاه شهیدان ما شدی

حاتم گدای خوان تو هر روزه می شود

آن جای پای، معدن فیروزه می شود

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مناجات

 

گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام

 کن عنایت که به امید نگاه آمده ام

 حرمت کعبۀ عشق و نگهت چشم خدا

 به طواف حرمت غرق گناه آمده ام

 خسته از سرکشیِ نفس ز حق بی خبرم

 شب ظلمانی ام و در پی ماه آمده ام

 نکند روی بگردانی و راهم ندهی

 که به امید نگاه، این همه راه آمده ام

 همه ی حاجت من دیدن رخسار شماست

 " من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام "

 همه ی هستی من اشک غم کرببلاست

 زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام

 کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است

 کز غمش با شرر و شعلۀ آه آمده ام

×××

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

ای پادشاه ملک خراسانمان رضا

نی نی غلط بدی شه هفت آسمان رضا

تو برتری ز هفت و چهار و نه و دو تا

ای برتر از خیال و قیاس و گمان رضا

استار و مهر و کوکب و سیاره و قمر

در پیش نور طلعت تو بی نشان رضا

صد همچو حاتم است گدای غلام تو

حافظ غبار پای تو اندر بیان رضا

یارای وصف علم تو نارم که علم تو

افزون ز کل ذره ی صد کهکشان رضا

ار یک نظر ز لطف و عنایت کنی به نار

گردد شراره رشک ریاح جنان رضا

در دل حوائجیست نگویم که دانیش

ای کلک رزق حق بودت در بنان رضا

باید ((امین)) که خاک حرم توتیا کنی

کینجا بود حریم شه ملک جان رضا

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

به مناسبت نزدیک شدن به ایام زیارتی حضرت رضا علیه السلام

به دیدار تو آمد یک سحر با چشم تر شبنم
ندیده صبح دیدار تو گم شد از نظر شبنم
گره واکن دخیلش را که فردا صبح خواهی دید
که بندد کوله بار از اشک خود وقت سفر شبنم
ز عطر حسن یوسف یک نظر پیمانه‌اش پر کن
که غیر از قطرۀ اشکی ندارد ما حضر، شبنم
زلالی آنقدر، در دیدۀ گلها نمی‌آیی
که رویت را نخواهد دید در خوابش مگر شبنم
ز بس رنگ خیالش نازک است این گل، به هر وقتی
که می‌خواهد بخوابد می‌گذارد زیر سر شبنم
کند آغوش باز آنجا که یادت می‌خرامد، گل
رود از هوش گر روزی کنی بر او گذر، شبنم
چنان غرق تماشای تو گشته چون گل نرگس
که تا پرپر شود عکس تو را گیرد به بر شبنم
به بوی شام زلفت چون صبا شد لاله صاحبدل
شد از آیینۀ صبح رخت صاحبنظر، شبنم
برایش یک تبسم از تو عمر جاودان باشد
ندارد شکوه‌ای از عمر کوتاهش اگر شبنم
چه می‌داند که دل بر جلوۀ عالم نمی‌بندد
مگر از دولت صبح دگر دارد خبر شبنم؟
وگر این راز خواهی پاک کن آیینۀ دل را
که محرم نیست با اسرار این گلشن مگر شبنم
مرا از صبحِ دیدار گل و شبنم حکایت‌هاست
و لیکن گل نه هر گل گویم و شبنم نه هر شبنم
مراد از شبنم، اشکِ زائرِ کوی رضا باشد
مراد از گل همان قصرِ هزار آیینه در شبنم
گلی خفته است در آن روضه، نامش معبد گلها
همه جامه به بر شبنم، همه چترش به سر شبنم
خوشا آن دم که سرزد از خراسان آن گلِ ختمی
همه بام و در آمد گل، همه کوی و گذر، شبنم
گل‌آرا مرکب صبح آنچنان زد خیمه بر این دشت
که از خاور به راهش فرش شد تا باختر، شبنم
از این شرحی که گفتم می‌شود معلوم از آن گل
کرامت می‌برد چشمی که دارد بیشتر شبنم
مپرس از سرّ اعداد کراماتش که ممکن نیست
شعاع بی‌نهایت آسمان تقسیم بر شبنم
کنون از خوبی آن گل بگویم کز حدیث او
همان بهتر که سازد قصۀ خود مختصر شبنم

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود

معلوم بود امروز روز آخرش بود

 

معلوم بود آقای ما را زهر دادند

وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود

 

دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت

بر شانه دیوار دست دیگرش بود

 

دختر ندارد تا که دستش را بگیرد

پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود

 

پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد

این ضعف خیلی مایه درد سرش بود

 

اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است

از بس که دنبال صدای مادرش بود

 

در حجره بی فرش خود افتاده بود و

تصویری از گودال در چشم ترش بود

 

می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند

حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی

غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی

 

شادم که در حریم تو افتاده بار من

آیا شود ز لطف خریدار من شوی

 

خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو

دلخسته آمدم که مددکار من شوی

 

هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روم

این بار آمدم که فقط یار من شوی

 

من ورشکسته گنهم می شود؟ شبی

یوسف شوی و گرمی بازار من شوی

 

عمرم به باد رفته به داد دلم برس

من آمدم که مونس من یار من شوی

 

آقاییم همیشه ز سلطانی شماست

یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی

 

خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین

گویا که از وفا تو گرفتار من شوی

  

پیچیده باز در حرم تو صدای من

دست شماست روزی کرب و بلای من

 

قاسم نعمتی

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

    يا امام رضا(ع)

از الستی که دم ایجاد است

دل من زائر مادرزاد است

 

از قدمگاه تو معلومم شد

این زمین ارض رضا آباد است

 

گُل كنار حرمت خار بُوَد

بسكه آئينه ي تو نقاد است**(نقاد:آنچه خوب و بد را از هم جدا ميكند)

 

آهن از فیض تو گوش شنواست

شاهدم پنجره فولاد است

 

درد ناگفته به گوش تو رسد

لهجه ي بی ادبان فریاد است

 

بس که راهِ حرمت شیرین است

تیشه از ذوق شما فرهاد است

 

هفت نسل تو شقايق بودند

پشتِ تو زخم ترين اجداد است

(رضا جعفري)

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

ما اسیران و فقیران و یتیمان توایم

لحظه شادی و غم دست به دامان توایم

گر نیاییم به پابوسی تو می میریم

همگی ماهی دریای خراسان توایم

تا خدا هست خدا دلخوشی ما این است

شیعه شاه نجف ملت ایران توایم

همه یک جور به دنبال بهشتند ولی

ما بهشتی شدۀ گوشه ایوان توایم

گرچه ای شاه تو در کشور ما مهمانی

ما نمک گیر تو و سفرۀ احسان توایم

تا که حرف تو شود ما سر و پا نشناسیم

اصلا آقا به تو یک جور دگر حساسیم

بی نگاه تو محال است دلی شاد شود

هر که افتد به دل دام تو آزاد شود

نفس آلوده ام اما تو کمک کن آقا

دل بیچارۀ من صحن گوهرشاد شود

آن قدر هست اسیر تو شدن شیرین که

عاشقت در هوس افتاده که فرهاد شود

لحظۀ دیدن تو هر که بیفتد بر خاک

عجبی نیست اگر شاخۀ شمشاد شود

می کند این دل من میل پرستیدن تو

هر کجا که سخن از پنجره فولاد شود

از تو در عمر کمم معجزه هایی دیدم

هر زمان آمدم این خانه وفایی دیدم

دل من هست ز گهواره هواییِ شما

لقبم گشته مسلمان و خدایی شما

سائلیِ درِ این خانه هنر می خواهد

من کجا وِجهۀ این شغل، گدایی شما؟

کار هر روز و شبم سجدۀ شکر است فقط

که شدم هموطن شیخ بهایی شما

همۀ ترس من این است رهایم بکنید

به خدا مردن من هست جدایی شما

غیر تو هیچ کسی مونس و غمخوارم نیست

زیر این چرخ کسی مثل خودت یارم نیست

من که از نسل غلامان وفایت هستم

روزگاری است گرفتار عطایت هستم

روزی دنیوی و معنوی ام را دادی

من نمک گیر تو و دست دعایت هستم

به وفای تو قسم زندگی ام هست همین

تو برای من و من نیز برایت هستم

چند روزی است سؤالی ز حضورت دارم

حیف تو نیست که من نیز گدایت هستم ؟!

جان هر کس که عزیز است ببخشم آقا

باعث درد سر و سر به هوایت هستم

همۀ ثروت من منت آقایی توست

پر پرواز دلم نام مسیحایی توست

از تو و از حرمت بوی خدا می آید

عطر سیب حرم کرببلا می آید

پادشاهی به جهان ضامن آهو نشده

»این لباسی است که تنها به شما می آید «*

هر دم از مسجد و میخانه و ویرانه و کاخ

سوی دربار تو ای شاه گدا می آید

با سلامی به سوی گنبد نورانی تو

حال هر کس که غمی داشته جا می آید

به خداوند قسم واشدن هر گره ای

از ید قدرت این صحن و سرا می آید

حرمت سنگ صبور دل بیچارۀ ماست

کاظمین و نجف و سامره و کرببلاست

محمد حسین رحیمیان

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  2:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها