0

اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام

بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود

زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم

آقا مگر که ضامن سگها نمیشود

من کلب آستان توام یا علی مدد *

این جمله جز به درگهتان جا نمیشود

هر شب کبوترانه فقط پرسه میزنم

اینجا بدون روضه مصفا نمیشود

هر صحن و،حوض و،جوشش فواره های آب

بی ذکر مشک پاره سقا نمیشود

ای چرم پاره پاره قرارت کجاست مشک

حیسیتم ...بدون تو اصلا... نمیشود

یک جرعه محض خاطر شش ماهه حفظ کن

بی معرفت مقابل مولا نمشود

من دست خالی و همه خیمه منتظر

این تن بدون ابرو بر پا...نمیشود

آقا حکایت از تو و صحنت کجا کشید

این دل بدون گریه که شیدا نمیشود

گنبد طلا و گنبد سلطان کربلا

گویا که زخم کهنه مداوا نمیشود
شاعر: مهدي مومني

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

امام رضا(ع)-مناجات

 

عاشقت شد از ابتدا این قدر

دوست دارد تو را خدا این قدر

بغلِ کعبه هم به جان خودت

ما نگفتیم ربّنا این قدر

بی سبب نیست شهرت آهو

آن قدر گریه کرد تا این قدر...

حرمت می رسیم زود به زود

دل نبرده کسی ز ما این قدر

چقَدَر عاشق خودت شده ای

جلوی آینه نیا این قدر

کربلا رفتم و نجف رفتم

من ندیدم برو بیا این قدر

از خدا هم سرت شلوغ تر است

چه کسی داشته گدا این قدر

کرمت مایۀ خجالت ماست

کم نوشتم ولی چرا این قدر؟

مزد یک بار ما سه بار شماست

هیچ کس سر نزد به ما این قدر

وقت مردن بیا کنارم باش!

ظرف ما را مکن طلا این قدر

کربلای مرا به تو دادند

پس اذیت نکن مرا این قدر

این که عاشق شما شده ایم

کار ما بود یا شما این قدر...؟!

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

محتاج و نیازمند و خالی دستیــــم          یک عمر دخیل بر ضریحت بستیم
رد هم که کنی دوباره برمی گردیم          ما کفتـر جَلــد آستانت هستـیـــــم
 
..................
 
ای کــــاش که لایق نگاهت بـــودم         جاروکش صحن و بارگاهت بودم
چشمان من آلوده ی دنیا شده است         با اینکه همیشه در پناهت بودم
 
.......................
 
خاموش ولی پر  از هیاهو شده ام        درعین حضور غرق یاهو شده ام
دستی بکش از لطف به روحـم آقا         با عشق ضمانت تو آهــو شده ام

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

شعر مدح امام رضا (ع) _ حسین قربانچه

زردی گنبد عیان شد، شوق رضوانم گرفت

ابر رحمت شد هویدا، باز بارانم گرفت

اشک من جاری شد و جاری شد و دیدم که اشک

گرد روی پردهء قلب مرا با نم گرفت

کفتری بودم که روزی از حرم رد می شدم

گزمهء سلطان رسید و کنج ایوانم گرفت

گفتمت آلوده ام گفتی خودم می شویمت

شستنت آلودگی ها را ز دامانم گرفت

لطف تو هر بار در بهبوههء بیراهه ها

کج روی های مرا دید و به دندانم گرفت

پهن شد دام تو ای صیاد و از بخت نکو

اشتباها جای آهوی خراسانم گرفت

تو نبین اینگونه من دم از مداوا می زنم

چونکه دیدم تو طبیبی میل درمانم گرفت

بر سفر این سفره هر باری که مهمانت شدم

عادت جود شما با شاه یکسانم گرفت

از زمانی که شنیدم گفته ای یابن الشبیب

روضهء کرببلا آسایش از جانم گرفت

دختری در آتش خیمه صدا میزد که وای

عمه دشمن معجر از موی پریشانم گرفت

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

السلام عليك يا على ابن موسى الرضا المرتضى

سوغات حرم

به آستان رفيعت مرا نمى بينى!

منم گداى حريمت مرا نمى بينى!

تو آن امام رئوفى منم فقير توأم

به يك نگاه لطيفت مرا نمى بينى!

چه شد كه من به سراى تو دعوتم امروز؟

كنار پاى ضريحت مرا نمى بينى!

ميان پنجره فولاد تو چه غوغا بود

به گوشه چشم طبيبت مرا نمى بينى!

به كنج مرقد زيباى تو نشستم من

به چشم زاويه بينت مرا نمى بينى!

شنيده ام كه مى آيي سه جا به بالينم

بيا به جان جوادت ، مرا نمى بينى!

ميان صحن و سرايت دو بال دارم من

منم كبوتر رضويّت مرا نمى بينى!

گداى كوى تو آقا عجب دلى دارد

به يك غزل شد اسيرت مرا نمى بينى!

اصغر چرمى

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

شعر مدح امام رضا (ع) _ حسین قربانچه

همین که با خودم گذشته را مرور می کنم 

از اینکه مشهد آمدم حس غرور می کنم

اگر  چه غرق آتشم ولی به درد می خورم 

برای مشعل حرم شراره جور می کنم

راه درازی آمدم به سینه دست رد نزن

از این به بعد به جز تو را ز سینه دور می کنم

بال پریدنی بده سپس ببین که هر سحر 

کبوترانه از دل حرم عبور می کنم

طلعت بی کران تویی ، ظلمت بی کران منم

کنارت این خرابه را محفل نور می کنم

به روی من نزد کسی چه کاره ام چه کرده ام

کنار تو شبیه انبیا ظهور می کنم

تو آروزی خلوت قبر منی و شب به شب

به خاطر تو خویش را زنده به گور می کنم

سنگدلم ولی به لطف چشم تو نشسته ام 

خشت به خشت صحن را سنگ صبور می کنم

شبی به صید من بیا دام بیافکن و ببین 

چگونه مثل آهوان میل به تور می کنم

کنج حرم که می روم یاد حسین می کنم 

مصیبت سر به نیزه را مرور می کنم 

نان غذای حضرت تو را که میل می کنم

یاد مصیبت سر و کنج تنور می کنم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

آسمان سقف دلم بودوشدی بال وپرم

شوق ديدار تو ميگفت که بايد بپرم
 

مثل سيمرغ شدم زير پرم سوره ی نور

تارسيدم به سر قاف تو وطوف حرم
 

من گدا بودم ودر سلطنتت گم شده ام

زيراين سايه نشستم به اميد نظرم
 

 

با چه شوری به دل ساحلی ات موج زدم

محو بودم که فقط عشق به سويت ببرم
 

عشق می خواست که اين فاصله کوتاه شود

عشق فهميدکه من تا به چه حد مختصرم
 

روسياه آمدم وبی کلک ازلطف شما

ناگهان آينه خنديد به چشمان ترم
 

شيشه خرددلم داغ شدازفرط عطش

خواستم دم بزنم ازهمه آيينه ترم
 

ديدم اين ذره کجا چشمه ی خورشيد کجا

طاقت نور ندارد دلم و بيخبرم
 

****

شعله لطف توراديدم وققنوس شدم

آن قدر سوختم و...حجله ی فانوس شدم
 

شب عمرم همه در بيخبری می گذرد

کعبه ی دل توئی وپيرو ناقوس شدم؟

 

دست اين دل گره برپنجره فولاد تو زد

دل نمی خواست که بدباشم وافسوس شدم
 

خادم ملک رضا درپی تعبيرم من

خواب ديدم که به دستت پر طاووس شدم
 

من ملک بودم وازچشم خدا افتادم

چه شده معجزه شدلايق وپابوس شدم

 

دارد آواز نقا ره ز حرم می آيد

مژده ای دل که رها ازشب وکابوس شدم


بعدازآن پيك خراسان خبرآورد كه من
شاعر شمس غزل هاي شب توس شدم...

 

"زهرامحمودي   "

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

خورشید خراسان ، ای ، آیینه ی ایمانم

از نور بتابان بر، ته مانده ی انسانم

تا پنجره ی رزقت ، روزی خور امیدم

از گلشن شادابی ، جز نور چه بِستانم؟

صدها غزل دل را ، غزاله ی ره کردم

راهی که نشد  طی  با اشعار پریشانم

بی یاد تو هر فصلی ، فرسوده و فرتوت است

یاد آور دوران  در ، کوران  زمستانم

از شوق نمی کنجد ، احساس تو در دریا

افتاده نگاهت بر ، شبهای شبستانم

آقا بپذیر از من ، یک بسته به نام ِ دل

دل بسته  یِتانم از ، دوران ِ دبستانم

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

خراسانِ آفتاب

آن قدر نرم و گرم که دستانِ آفتاب!

آن قدر مهربان که در او جانِ آفتاب!

اين طيفِ زرد رنگ که بر شانه ريخته

گيسوي عاشقي است پريشانِ آفتاب

لب هاي سرخ و خوشگلش همرنگ با شفق

احساس او لطيف چو بارانِ آفتاب

لبريزم از غزل، بکشانيد از دلم

خونابه اي شگفت ز اوزانِ آفتاب

اين روزها نگاه به هر چيز مي کنم

رخساره اي است آينه گردانِ آفتاب

من عاشقم... و عشق جهان بينيِ من است،

دلبسته ام به سختي ارکانِ آفتاب

آواز من حزين و پر از سوز مي شود

وقتي غروب مي شود الحانِ آفتاب

کم کم به بيت هشتم اين شعر مي رسيم،

زائر بيا به سمتِ خراسانِ آفتاب

 

محمدجواد ایزدپناه!

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

پای بوسی باران


شعری که جاری می شد از نقاره خانه

این شهر را پر کرده از شوق ترانه

چادر نماز نو سرم کردم برایت
لبریزم از یک اشتیاق دخترانه

چشمم دوباره سمت گنبد بیقرار است
پر می شوم از اشکهای بی بهانه

باران به شوق پای بوسی آمد از راه
اذنی بده لب تر کند دانه به دانه

دلتنگ ماه صحن گوهرشاد بودم 
دلتنگ شعر و گفتگوهای شبانه

کاشی به کاشی ، آیه آیه ، این رواق است
یا قصری از نور و بهشتی جاودانه ؟!

در هر رواقت سفره ی لطفی ست برپا
دیگر چه حاجت به غذای سفره خانه ؟؟

من از تو لبریزم ! ... غزل فرقی ندارد
می خواهد آیینی شود یا عاشقانه !

 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

نذر سلطان طوس

من مسلمان شده ی چشم توام باور کن

لحظه ای پلک بزن شوق مرا نوبر کن

زیرِ گلدسته ی دستان تو حالم خوب است

تا که خدمت برسم اِذن بده، لب تر کن

بوی مشک ختن و عود برازنده ی توست

لااقل شهر عبادات مرا قمصر کن

رو به ایوان طلا، صحن طبرسی، مشهد

حاجتم را گره بر حلقه ی پشت در کن

گره نه! باز کن و پایِ کبوترهایت

منِ دلسوخته را حالت نیلوفر کن

چرخ در چرخ بپیچم به ضریحت تا عرش

حجمِ این بغض گل انداخته را پرپر کن

غرق پابوس توام دست مریزاد آقا

این مسلمانی ناچیز مرا باور کن!

مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

مثل كولي غريب و سرگردان ، احمد آباد رد شد از چشمم
جذبه اي مي كشيدم انگاري ، چشمم افتاد بر مناره ي زرد
راه افتاده و نيافتاده .... كوچه مي گفت از دلم بگذر
رزق و برقم ندارد آرامش ، آنطرف تر برو ...كمي برگرد
اشك هايم مرا جلو مي برد ، خط ِ ريشم كمي عقب مي راند
خطِ ريشي كه راه باريكش، مي رسد تا تقاطعي پردرد
  زندگاني سرت سلامت باد ، حال من بي تو همچان خوب است ...!؟
گيجم اما روانه ي منزل ، منزلي كه تبسمم مي كرد
مرد بود و غروب و تنهايي ، كوچه بود و هواي باراني
وَ كبوتر كه مي پريد از من ، وَكبوتر كه بنيه كم آورد
.بال امن يجيب را بسته ، بغض هايي كه در گلو دارم
دردهايي كه مردم آزارند، مي كنندم دوباره از خود طرد
..حال…من ماندم و نفس هايم ،به شمارش نمي رسند آخر...
پلكهايم عجيب سنگين است ، خسته ام خسته ...بي برو برگرد
تكيه دادم به شانه ي ديوار،عطر گل هاي ياس پيچيده
در مشام كبوتري چاهي،در مشام ِكبوتري شبگرد
وَمن الله كل ِ شي ء حي ، چشمه هاي حيات جاري شد
اشك بود و بهار آرامش ، راه بودو اشاره ي يك مرد ...
باز شد دست پنجره فولاد ،كف ِ دستش انار سرخي داشت
پلك ها را دوباره برهم زد ، عطر نابي كه سرخوشي آورد
 سيد مهدي نژادهاشمي

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

نذر امام کبوترها

راوی قلم به دست گرفت و سوار شد
بر موج های واژه پر از انتظار شد
آنقدر غوطه خورد که یک واژه را گرفت
آورد روی کاغذ و زیبا دچار شد
آن واژه مثل قطعه ی الماس بود و متن
شفاف و یک بهانه ی بی اختیار شد
راوی تجسمی پر از احساس بود و باز
حیران بینهایت قول و قرار شد
یادش نبود چند غزل نذر کرده است؟!
اشکی چکید و دفتر او شوره زار شد
نزدیک شد به درب ورودی صحن عشق
منظومه ای به حرمت آن شهریار شد
نذرش دخیل قامت نقاره های شوق
شاید حضور قافیه ها بیشمار شد
جاری شد آنچه رنگ غزل داشت؛ شاه بیت-
ایوان طلای مرقد پاکی مدار شد
گل کرد اذان و حیّ عَلی خَیرالعاشِقی
چندین غزل به حضرت هشتم نثار شد! 

مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

 

یا امام رضا(ع)

اینجا که سنگ و چوب برایم مقدس است
گرد غبار روب برایم مقدس است

خورشید پشت گنبدتان می رود به خواب
حالا دگر غروب برایم مقدس است

نقاره زن بزن که برایم شنیدنی است
بر طبل خود بکوب ، برایم مقدس است

مردی چه گرم با تو سخن گفت از آن به بعد
این لهجه ی جنوب برایم مقدس است

پابوس آمدن همه با دعوت شماست
زائر چه بد ، چه خوب برایم مقدس است

با صد هزار عیب مرا خوانده ای چه قدر
ستار این عیوب برایم مقدس است

سید حسن رستگار 

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)

شعر مدح امام رضا ع

وقتي دلم روانه سوي طوس مي شود

با گنبد طلاي تو مأنوس مي شود

اي كهكشان مهر و محبت،سپهر حُسن

"رأفت در آستان تو محسوس مي شود"1

يك روزه مرغ خانگي پر شكسته اي

در آسمان لطف تو ققنوس مي شود

اينجا دلِ سياه شده از تب گناه

مشكات نور ححضرت قدوس مي شود

اينجا براي خسته دلي هاي زائرت

آغوش مهربان تو ملموس مي شود

اينجا كبوتر دل هر جايي ام رضا

در دام دانه هاي تو مأنوس مي شود

محسن فتاحیان

 
 
یک شنبه 28 آبان 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها