دلم دوباره هوای مدینه را دارد
هوای صحن و سرای مدینه را دارد
گمان من نشود جز مدینه جای دگر
شبیه عشق و صفای مدینه را دارد
کریم آل عبا آنقدر کریم است که
خودش هوای گدای مدینه را دارد
فدای قبر بدون ضریح و گنبد او
چو خاکی است و غمای مدینه را دارد
به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن
مدینه شور آقای مدینه را دارد
نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا
که یادِ درد و بلای مدینه را دارد
همان بلای عظیمی که بر سرش آمد
به کوچه ای که نمای مدینه را دارد
صدای سیلی و درد و کبودی و صورت
نشانی دَم ، وای مدینه ، را دارد
چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس
که حکم کرببلای مدینه را دارد
یه روز می رسد آنکه امام منتقم است
وَ روی شانه لوای مدینه را دارد
مجتبي دسترنج