0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

هر صبح و ظهر و شام عزادار مادری

تنها تویی که محرم اسرار مادری

دیگر تمام ، موی سرتو شده سفید

در کوچه ها هنوز تو غمخوار مادری

از داغ فاطمه جگرت تیر می کشد

آقا شهید کوچه و دیوار مادری

هرگز نگفته ای به کسی شرح ماجرا

لکنت زبان گرفته و تب دار مادری

زینب بیا و یاور من باش بعد از این

در خانه روز و شب تو پرستار مادری

هم جان احمد هستی و جانان مرتضی

تو دومین امامی و دلدار مادری

زهرا حرم نداشت تو هم بی حرم شدی

از کودکی همیشه هوادار مادری

 

حسین نجفی راد

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن(ع)-شهادت

 

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

برای اینکه حسین است سوگوار حسن

محرم و صفر اندوهگین غربت او

دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن

ضریح کرببلا نقره داغ تربت او

زهیر و حر و حبیبند داغدار حسن

اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است

امام ها همه جمعند در کنار حسن

مزار خاکی او شد ابوترابیِ محض

از آن به بعد نجف گشت خاکسار حسن

عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز

حسین فاطمه برخیزد از جوار حسن

برای غربت او بی قرار می گریم

شبیه شمع خیالی سر مزار حسن

برای داغ دو تا ماهپاره اش یا که

برای لحظه جانسوز احتضار حسن

برای روضه او با کنایه می خوانم

مدینه ،کوچه،فدکنامه، گوشواره، حسن

 

محسن حنیفی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن(ع)-شهادت

 

خوش آن دلی که شده دائما سرای حسن

دل خراب منو لطف یک دعای حسن

تمام زندگی من فدای آن کس که

تمام زندگی او شده فدای حسن

من از تبار عزای محرم و صفرم

چرا که حسن ختامش بود عزای حسن

خودم فدای تمامی سینه زن هایش

پدر و مادر من نذر بچه های حسن

خدا گواست تمام مدارج عرفان

خلاصه میشود آخر به خاک پای حسن

قرار بود که تقدیر این چنین باشد

حرم برای حسین و کرم برای حسن

به لطف مادر و یاری دیده ی خیسم

نشسته ام که برای تو روضه بنویسم

قلم نوشت امان از روایت کوچه

هر آنچه شد به تو بود از مصیبت کوچه

نگاه ها همه سنگین و دستها بدتر

یکی دوتا که نبوده جسارت کوچه

تمام زخمت زهرا س به دوش حیدر بود

ولی به دوش تو افتاد زحمت کوچه

تو خواستی که فقط پیش مادرت باشی

جوانی ات سپری شد به قیمت کوچه

به گریه گفت نفهمد کسی کتک خوردم

فقط تویی که شنیدی وصیت کوچه

دلیل اینکه به خانه رسیده با دیوار

یکی ز دست عدو خورده و دوتا دیوار

که گفته قاتل تو زهر همسرت بوده?

دلیل مرگ تو سیلی مادرت بوده

به نسبت علوی تو ناسزا گفتند

چقدر بد دهن اطراف منبرت بوده

نمیشده سوی کوچه روی و دق نکنی

همیشه قاتل مادر برابرت بوده

میان شعله صدا زد بیا که زهرا س سوخت

تو که نبوده ای اما برادرت بوده

یکی میان شلوغی به در لگد میزد

جدا ز ضرب لگدهاش ،حرف بد میزد...

 

میثم میرزایی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن(ع)-مدح و شهادت

 

هرکس که بر کریم پناهنده میشود

دلمرده هم اگر برسد زنده میشود

آنقدر میدهند که شرمنده می شود

آیا به روز حشر سرافکنده می شود

واللهِ اعتقاد من این است تا ابد

زین خانه نا امید گدایی نمی رود

وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت

این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت

کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت

اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت

از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم

تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم

امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود

بی یا حسن تجلی یارب نمی شود

زلفی که باد خورده مرتب نمی شود

هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود

آتش زده هوای وصالت به جان من

یا ایها الکریم و یا ایها الحسن

مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد

ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد

آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد

انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد

عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم

ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم

عمری سبو زجام کرم می زنم حسن

نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن

سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن

با نام تو به سینه حرم می زنم حسن

باید مدینه محشر کبری به پا کنیم

بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم

از راه دور دست تمنا گرفته ایم

عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم

دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم

هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند

فرزندها ز مادرشان ارث می برند

زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم

ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم

ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم

گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم

در آسمان چشم سیاهت هوایی ام

شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام

چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع

بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع

سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع

گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم

با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود

زخمی از آن شکستگی گوشواره بود

در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود

با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش

بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش

در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت

چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت

پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت

سیلی که خورد،  ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟

لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست

بادستِ بسته شخصیت یار او شکست

از آن به بعد خنده به لبها حرام شد

تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد

در شهر،  آلِ فاطمه بی احترام شد

توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد

دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست

بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست

آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها

بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها

مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها

یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها

دیدی ز مالیات مغیره معاف شد

این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد

لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده

زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده

صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده

صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده

آری چکیده ی علی و مصطفی توئی

بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم

زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم

تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم

خانه دوباره در نظرت ریخته به هم

بیرون بریز خون جگر های خود حسن

کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی

از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی

از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی

از لشگری بدون حیا حرف میزنی

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند

شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند

دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد

ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد

آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد

با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست

آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند

با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند

پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند

زنها و دختران همه آواره میکنند

زینب پس از حسین گرفتار میشود

آواره بین کوچه و بازار میشود

 

قاسم نعمتی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

بخت و اقبال دلم واشد به دستان حسن
بی سر و پایی ام آقا شد به دستان حسن

قطره قطره حب مولا در دلم بارید اگر
اصلا انگاری که دریا شد به دستان حسن

 

باید از فضل علی(ع) حاصل حسن(ع) باشد فقط
مرده ای دیدم که احیا شد به دستان حسن

از کنارش این صدا را دارم ، از یک جای گرم
نامه اعمالمان “تا” شد به دستان حسن

انبیاء محتاج او هستند و آخر دیده شد
پیرزن وقتی زلیخا شد به دستان حسن

هرچه حاجت می دهد دستان او ، کار خداست
سمت و سوی قبله پیدا شد ، به دستان حسن

او قیامش را به پا کرد و به ظاهر صلح شد
دومین “انا فتحنا” شد به دستان حسن

دین اگر مهر حسن دارد اطاعت کردنیست
خط قرمزها تبرا شد به دستان حسن

حسین رویت

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

عیسی آمد به در خانه دم ات را دادی
موسی آمد ز کرم بیش و کم ات را دادی
یک شب جمعه دم صبح حسن جان انگار
یک نفر بی حرم آمد حرم ات را دادی


مهدی صفی یاری

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

یا امام حسن (ع)

 

تا بخشش عطای کریمان همیشگی ست
در این محیط بوی خوش نان همیشگی ست


انها گدایشان غم فردا نمیخورد
اینجا بنای سفره احسان همیشگی ست


دست کریم خسته بخشش نمیشود
هر چند التماس گدایان همیشگی ست


آقایی و کمال حسن جان فاطمه
مانند آیه آیه قرآن همیشگی ست


از عرش و فرش بر در او صف کشیده اند
یعنی که رفت و آمد مهمان همیشگی ست


در خشکسال زندگی و قحطی امید
در خانه اش ترنم باران همیشگی ست


لبخند او خلاصه هر مهربانی است
رو به گدا تبسم ایشان همیشگی ست


حسن کردی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

از تو به یک اشاره و از ما سری بلند
در سایه سار دلبریت دلبری بلند

دستی بزن به مس که طلا میکند درست
در بین حرفه کاری تو زرگری بلند

یوسف تویی ؛ کریم تویی ؛ مجتبی تویی
تا انتهای شهر صف مشتری بلند

ما از جمل ؛ شجاعت تو درک کرده ایم
این که دلیل نیست صف لشگری بلند

اصلا بهانه بود تو را جلوه گر کند
با یا حسن ؛ علی بُکند هر دری بلند

در کشتی نجات حسین ابن مرتضی
سکان به دست زینب و تو لنگری بلند

محشر دو چشم توست ؛ قیامت به پا نکن
عین الیسار تا به یمین محشری بلند

در کربلا قیامت تو یک قیامت است
کوتاه قامتی که کند پیکری بلند

با نعره های قاسم تو میخورد زمین
دشمن به گوش تا شنود حیدری بلند

این هم برای عرض ارادت به ساحتت
لطفت مدام و قدمت این نوکری بلند

ما پیرو سیادت سادات حیدریم
عمرش زیاد ؛ سایهء سرٌ رهبری بلند

ای وای از آن غمی که تو را پیر کرده است
وقتی عصا شدی که شود مادری بلند


مهدی نسترن

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

گفتند بی بدیلی و دیديم برتری

از هر چه گفته اند و شنیديم بهتری .....

استاد رزم تو علی شاه لافتا

آموزگار قاسم و عباس و اکبری

چه در زمان صلح چه هنگام جنگ و رزم

درهر دو حال باز امامی و رهبری.....

 

بادیدن تو چشم همه مات میشود

زهرا پس از تو مادر سادات میشود.....

 

ماکیستیم سائل دست کریم تو

ما کیستیم ریزه خوار قدیم تو

تو سایه ی سر همه ی عالمی ولی

بی زائر است و سایه ندارد حریم تو.....

 

ای آفتاب روشن شبهای فاطمه

گیسو کمند خوش قد و بالای فاطمه....

دردانه ی نبی پسر ارشد علی

عشق حسین یوسف زیبای فاطمه

ای همره همیشگی مادرت فقط

تنها تویی تو محرم غمهای فاطمه....

باما بگو چه کرد عدو میان کوچه ها

شیواترین جواب معنای فاطمه....

 

دستی میان کوچه غرور تورا شکست

نامرد بی هوا زد و مادر زمین نشست

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

جلوه اش گاهی کریم العفو شد گاهی حسن
من گمان کردم عوض کرده ست خالق پیرهن

عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق
در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن

ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار
از قدمهایش نمانده هیچ ردی جز چمن

چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز
می شود بار گناه من به دوزخ طعنه زن

 صبح پیشانی او چون روز محشر سر زند
چاره ای بر ما نمی ماند به غیر از سوختن

کاسه ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود
قطره ای از صبر او بین دو عالم سرشکن

حسن رو کرد و "خیال" هستیم از دست رفت
در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن

محمد بختیاری

 

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

یاصاحب الزمان(عج)...

 تشنگے ما بـرایت گـر بہ قدر آبـــ بود
تا کنون تکلیف صحن مجتبی مـعلوم بود

 

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

چه کسی گفته حسن بی حرم است!

آسمان مرقدتان کل زمین صحن شماست.

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

یا امام حسن مجتبی ع
 
‏ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺑﺤﺚ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﺪ

ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺍشک ﻗﻠﻢ ﺭﻭﺯﯾماﻥ ﺷﺪ

ﺣﺎﺗﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﺬﻝ ﻭ ﮐﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ

ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺣﺴﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﺎﻥ ﺷد

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

روزه گرفته ایم که باران بیاورید
از سفره ی کریم کمی نان بیاورید

عمری است روزی ام ز سر سفره ی شماست
از این به بعد نان فراوان بیاورید

ما را غبار کوی شما زنده می کند
بر این دل سیاه کمی جان بیاورید

یا ایها الکریم، تصدّق... گدا رسید
بر این گدا رحمت و احسان بیاورید

زهرا به گریه بر حسنش شاد می شود
لطفی کنید دیده ی گریان بیاورید

ای بانی همیشه ی اشک و بکا حسن
ای روضه خوان اول کرببلا حسن

سر را بگیر و راه خدا را نشان بده
وقت نماز مغرب ما تو اذان بده

هرجا که سفره ی کرمی پهن می شود
از آن بساط روزی افطارمان بده

قرآن بخوان تا که مسلمان تو شویم
دل را شبیه مردک شامی تکان بده

من گریه می کنم برای تو، پس تو هم
از کوری ام به روز قیامت امان بده

حالا که تو کریمی و آقای عالمی
ما را به کربلا ببر آنجا مکان بده

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

شب جمعه من اگر گریه کن و سینه زنم...
همه مدیون عنایات مدام حسنم..

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها