0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

کوزه ز دست خسته ام افتاد تا شکست
قلبم ز بی وفایی یک آشنا شکست

از درد می زدم به زمین چنگ، زینبم
از لخته های خون لبم بی صدا شکست

هرچند بد نکردم و با طعنه ساختم
در کوچه ها وقار مرا ناسزا شکست

می سوختم اگرچه ز زهر جفا ولی
پشت من از حوادث آن کوچه ها شکست

دستی غرور کودکیم را نشانه رفت
مرز میان روز و شب مجتبی شکست

میخواستم مدافع مادر شوم، نشد
قدم نمی رسید و دلم بی هوا شکست

هی داد می کشید سر همسر علی
دنیا شکست حرمت خیر النسا شکست

فریاد می زدم که نزن مادر من است
خندید بر من و ترک شیشه را شکست

میخواستم بمیرم و رنگم پریده بود
آن گوشواره در اثر ضربه تا شکست

می زد نفس نفس که زمین خورد مادرم
خوردم زمین که آینه حق نما شکست

علی اکبر نازک کار

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

غزل عاشقانه تقدیم به امام حسن ع

بسان آن کبوتر که به فکر دانه می افتد
به افت و خیز موهایت دلم چون شانه می افتد

می ازمیخانه مستوراست وساغر بی موالات است
دلم منطق نما می آید و دیوانه می افتد

اگر زلفی رها سازی و در تجمیع ما باشی
میان طره مویت موی ما بیگانه می افتد

کنار پلک خیزانت دل افتان جبرائیل
عجب رندانه می میرد عجب رندانه می افتد

به تیغ و تیر مژگانت قسم در نزد چشمانت
حدیث رستم و سهراب از افسانه می افتد

از آن غلطیدن کعبه کنار پات فهمیدم
مکعب پیش پای تو ، چو استوانه می افتد

ز خالق خواستم سنگم کند زیرا که دانستم
گذار پای ابراهیم در بتخانه می افتد


جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

تا که جان هست گدایم به عطایای حسن
سرمه ی چشم ترم خاک کف پای حسن

مقصد سیر و سلوکم شده کوه کرمش
غرق احسان شده ام در دل دریای حسن

مادرم خادمه ی مادر مظلومه ی او
پدرم تعزیه دار غم بابای حسن

خوب رویان جهان مست مه طلعت او
برده غارت دل من زلف چلیپای حسن

الدّخیلم شده بر قاسم گلگون کفنش
سر من باد فدای گل رعنای حسن

غصه هایش نتوانم که شمارش بکنم
خم شد عالم کمرش از غم عظمای حسن

پیش چشمان حسن مادر او را کشتند
آه… مادر شده ورد لب شبهای حسن

گفت: لایوم کیومک دَمِ آخر به حسین
ریخت زینب به هم از ذکر “حسین وایِ “حسن

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

از هر غریب در وطنِ خود غریب تر
از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر

زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت
ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر

خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد
گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر

نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت
از بسکه بود همسر تو نانجیب تر

یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای
از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر

رضاباقریان

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

سرمایه ی ما گریه برای حسن است
کاشانه ی ما دارالعزای حسن است
هرکس که بیفتاده گره بر کارش
محتاج نگاه پر عطای حسن است

سرچشمه ی جود و بخشش و لطف خدا
احسان و کرامت انتهایش حسن است
این خانه غلامان زیادی دارد
این فیض دمادم خدای حسن است
قلب همه شیعیان حسینیه ی اوست
این قلب شکسته کربلای حسن است
ای سبط نبی و جانشین مولا
لا حول ولا قوه الا بااله
معنای اولولفیض کریم یعنی تو
آیینه ی اوصاف رحیم یعنی تو
آیات خدا شرح صفاتت باشد
پس معنی قرآن عظیم یعنی تو
عالم همه ریزه خوار احسان تواند
ای مظهر منعم و نعیم یعنی تو
باشند همه انبیا غلام کویت
تسبیح دمادم کلیم یعنی تو
ای عرش خدا ز ردپایت پیدا
تفسیر صراط مستقیم یعنی تو
با اینکه تو پادشاه دنیا هستی
همچون پدرت غریب و تنها هستی
در شهر مدینه مبتلای غربت
یک لحظه ی خوش ندیده ای از امت
در خانه ی خود نیز غریبه هستی
آخر به چه حد ظلم و جفا و محنت؟
ازبس که بریخت پاره های جگرت
دیگر نبود در دل زینب طاقت
با ذکر حسن حسن ، حسین میگرید
گریان شده اند تمام اهل جنت
این زهر چه کرده ک فتادی از پا
سویی نبود دگر درون چشمت
سم گرچه شرر زده به جانت خیلی
شد قاتلتان کوچه ی تنگ و سیلی
ناگه به میان کوچه مادر افتاد
انسیه ی حورای مطهر افتاد
با ضربه ی سیلی عدوی بی رحم
ترسی به دل کودک مضطر افتاد
گوشواره به سمتی و ، به سمتی چادر
بر روی زمین یاس پیمبر افتاد
شد تک تک سوره های قرآن زخمی
آیات غریبانه ی کوثر افتاد
بادیدن روی نیلی زهرایش
آن شیر خدا ، فاتح خیبر افتاد
ای یار علی چرا زمین گیر شدی
بانوی جوان من چقدر پیر شدی

شاعر:محسن کلهری

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

نوشته اند به وصفت که محترم بودی
میان شهر مدینه مسیح دم بودی

همیشه سفره ی لطفت گدا فراوان داشت
عزیز فاطمه، از بسکه باکرم بودی

اگر به جنگ جمل، دشمنت به خاک افتاد
تو صاحب حَشَم و بیرق و علم بودی

همینکه زهر به جانت رسید، در هجره
شبیهِ مارگزیده، به پیچ و خم بودی

درست بعدِ همان روزهای غمباری
که مادرت به زمین خورد، غرق غم بودی

چگونه مادرت افتاد بر زمین آقا
شنیده ایم که با مادرت تو هم بودی


رضا باقریان

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

یا امام حسن مجتبی (ع)

 

سائل آمد به درِ خانه ی او ، آقا شد
راه افتاده و در شهر ، عجب غوغا شد

او جوا‌ن بود... ، ولی پیرِ غمِ مادر بود
سال ها غصه به دل داشت ، کمی مضطر بود

فکرِ تنهاییِ حیدر ، غمِ بی زهرایی
نفسش تنگ شد از غصه ی این تنهایی

کوچه ای تنگ و دلش سخت پریشان میشد
گریه میکرد حسن ، شهر چه طوفان میشد

دشمنش طعنه زد و حالِ حسن ریخت بهم
گفت یک حرفِ بد و حالِ حسن ریخت بهم

همسرش هم بخدا دردِ سری بود فقط
سهمِ هم خانگی اش ، خون جگری بود فقط

آخرش نقشه ی شومی که به سر داشت ، کشید
جگرش پاره شد و زینبش از راه رسید

گریه هایش همه لبریزِ غم و احساس و...
خشمگین است از این جور و جفا ، عباس و...

گفت: «وَاللّه دلم کنده شد از غربتِ او
هیچ کس حفظ نکرده بخدا حرمتِ او»

تا که شمشیر کشید از کمرش ، گفت حسین:
«صبر کن جانِ برادر ، پسرِ شیرِ حُنِین ،

صبر کن ، کرب و بلا نوبتِ جنگیدنِ توست
ظهرِ آن روزِ بلا ، نوبتِ جنگیدن توست»

گریه میکرد حسین و جگری پاره شده
خواهرش زینبِ کبری ، چه بیچاره شده

مجتبی ، دید حسین بن علی گریان است
بی قرار است و از این لخته ی خون حیران است

گفت: «لا یَومَ کَیَومَکْ ، بخدا ثارَاللّه
تو نخور غصه ی داغِ من ، اباعبداللّه

تو خودت سخت ترین روضه ی جانسوزِ منی
من کنارِ توام ، اما تو که دور از وطنی

سرِ من را تو گرفتی به روی دامانت
تو سرت روی زمین است ، حسن قربانت

شده ام کشته ولی هیچ به غارت نرود
خواهرم ، زینبِ کبری به اسارت نرود

جگرم ریخته در طشت ، ولی سَر دارم
بر تنم پیرهنی هست ، برادر دارم

ولی ای وای از آن لحظه که روی بدنت
اسب رد میشود و ، نیزه رَوَد در دهنت

مادرم هست کنارت ، همه را میبیند
شمر با خنجرِ خود ، روی سرت بنشیند

باز انگشترِ من هست ، و انگشتم هست
و دو تا کوه چو عباس و تو در پشتم هست

کفنی هست برایم ، ز حسن مانده تنی
ولی انگار برادر ، تو فقط بی کفنی. . .»


پوریا باقری

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

آسمان هم نوای غربت تو
حرفی از قصّه ی فدک دارد
مقتلت واژه هایی از جنس
زخم های دل و نمک دارد

 

زخم های دلی که از جنس
کوچه و چادری پر از خاکند
ای غریب غروب های بقیع
خاطراتت چقدر غمناکند

سر نخ بغض های دم به دمت
خاطرات قدیمی کوچه است
کوچه ای که در آن به همّت سنگ
آینه در غروب شهر شکست

این همه رنج بس نبود آقا
که به قتل شما کمر بستند
چقدر مردمی نمک نشناس
چقدر پست و بی حیا هستند

عدّه ای با ریا و با تزویر
لشکرت را به هم زدند آقا
حمله کردند سوی خیمه یتان
خون دل خوردی ای عزیز خدا

حمله کردند سوی خیمه ولی
کسی آتش به جان خیمه نزد
شعله ها ماند تا غروب دهم
داغ عظمای کربلا بشود

عصر دلتنگی و غریبی ها
خیمه ها بود و شاخه های یاس
خیمه ها بود و آتش و غارت
دور از چشم غیرت عبّاس

خواهر بی قرار می بیند
جگر پاره پاره را در تشت
نیست روزی شبیه عاشورا
خیزران، لب، شراب، خون،سر،تشت

خواهرت در میان بزم شراب
دختران در اسارت زنجیر
ضربه ها را سه ساله می بیند
خیزران کرد خواهرت را پیر

بوسه گاه رسول را نزنید
نزن این سر ، سر مسلمان است
این لبی را که می زنی با چوب
قاری آیه های قرآن است

وحید محمدی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسنُ الارباب من سلام حسن

سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن

 

سلام بر درجات زبرجدت که از او
عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن

عجیب نیست اگر خال هاشمی‌ات را
شبانه روز کند کعبه استلام حسن

فدای قامت بنده نواز تو که نماز
به احترام قدت می‌کند قیام حسن

قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست
رکوع بی تو رکوعی‌ست نا تمام حسن

به خشت خشت ستون‌های عرش رب کریم
نوشته با قلم حُسن، یا امام حسن

شکست شیشه‌ی خون دل شما روزی
به دست سوده‌ی الماس‌های شام حسن

صلات ظهر چه تشییع بی‌نظیری شد
به لطف بدرقه‌ی تیرها ز بام حسن

میلاد حسنی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

نامِ او شعر مرا زیبا کند
عطری از حق در دلم برپا کند

غربتش آتش به جانم می زند
غربتش هر دیده را دریا کند

 

قطره اشکی در مصیبات حسن
مطمئنّم در جزا غوغا کند

با همان خُلق وخویِ عیسایی اش
مُرده را در یک نظر احیا کند

او کریم است و کرامت کار اوست
او گره از کار نوکر وا کند

ای خوش آن که در رکاب مجتبی
جان فدایِ حضرت زهرا(س)کند

شک ندارم با توسل کردنم
کربلایم را حسن امضا کند

 روح الله نوروزی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امدم پشت در خانه ی آقای کریم
میکشم بر سر خود خاک کف پای کریم

در این خانه ز مقدار نباید دم زد
با همه فرق کند شیوه ی اهدای کریم

 

من فقط امده ام سیر نگاهش بکنم
کارمن نیست سرودن ز سجایای کریم

انبیا پشت در خانه ی او صف بستند
در خود عرش بود مرتبه و جای کریم

نان این خانه به ما عزت و شوکت بخشید
به جهان فخر کنند خیل گداهای کریم

ما گدای پسر ارشد حیدر حسنیم
پس امید همه ی ماست به مولای کریم

میرود دل به همان جا که تعلق دارد
میرود پشت در خانه ی آقای کریم

امیر علوی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند
آن را به عشق روی تو شیدا گذاشتند

هر دل که مایل قَدِ سرو تو دلبر است
بهرش کنار، جنّت اعلیٰ گذاشتند

بعداز دو ماه گریه ی ما بهرکربلا
اذنی برای گریه به آقا گذاشتند

تا گریه کن به داغ عزای حسن شدم
این آبرو ذخیره ی عقبیٰ گذاشتند

هرکس که پای غربت تو سینه میزند
در طالعش سعادت فردا گذاشتند

“با صد امید حامی مادر شدی ولی”
داغ غمی ز کوچه به دلها گذاشتند

دستی پلید آمد و رویی کبود شد
آنجا بنای خونجگری را گذاشتند

آن کوچه بود قاتل تو، آن غم عظیم
روزی که بر غرور شما پا گذاشتند

خواندی تو روضه در دم آخر ز کربلا
روزی شبیه روز دهم نیست ای خدا

وحید دکامین

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

قصد من تا شما رسیدن بود
دست از از غیر تو کشیدن بود

تا تو هستی دلم چه غم دارد
آنکه دارد تو را چه کم دارد

 

هر گدا عز و شوکتش با توست
از مذلت برائتش با توست

من به تو گفته ام نیازم را
سوی تو خوانده ام نمازم را

وه که مرآت فاطمی هستی
صدر سادات فاطمی هستی

عاشقت سینه چاک های نجف
صاحب کل تاک های نجف

در مرام علی ثواب تویی
ساقی و ساغر و شراب تویی

در سکوتت کلام عاشورا
زیر دینت امام‌عاشورا

چشم عالم به سیدالشهداست
خود ارباب تحت امر شماست

کتب انبیاء مجله ی توست
کل کرب و بلا محله ی توست

سلطنت بر محیط دل داری
در حرم حق آب و گل داری

به در بسته ام کلیدی تو
پدر قاسم شهیدی تو

از تن اهل خیمه ها جان رفت
ای امان از دمی که میدان رفت

کوفیان در ازای زر زدنش
قاسمت را یقین نظر زدنش

شیشه های عسل زمین افتاد
پسرت از فراز زین افتاد

با عسل نقش خاک رنگین شد
تربت از آن به بعد شیرین شد
حسین واعظی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

مجتبی گل پسر فاطمه بود
همه جا دور و بر فاطمه بود
پارهای جگر فاطمه بود
شاهد چشم تر فاطمه بود

بین کوچه سپر فاطمه بود

مادرش را همه با هم زده اند
چه لگدها که دمادم زده اند
سیلی بر روش چه محکم زده اند
بر دل اهل ولا غم زده اند

جای پا در کمر فاطمه بود

چقدر غصه و غم خورد حسن
با چه وضعی مادرش برد حسن
تا که او خورد زمین مُرد حسن
شد همه بال و پرش خرد حسن

چونکه او بال و پر فاطمه بود

شب به شب کار اَبش گریه شده
روزگار زینبش گریه شده
همه ی تاب و تبش گریه شده
مجتبایی که شبش گریه شده

اشک چشمان تر فاطمه بود

بعد آن واقعه بیمار شده
خیره بر آن در و دیوار شده
سینه اش مخزن اسرار شده
همه ی عمر عزادار شده

سبط اکبر قمر فاطمه بود

ابراهیم لآلی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن(ع)-شهادت

 

گاه از حسن و تیر و بدن می گویم

گاهی ز حسین بی کفن می گویم

در روضه ی هردو آب چون دارد دست

با خوردن آب ، یا حسن می گویم

 

محسن ناصحی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها