0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

تقدیم بہ ڪریم ابن الڪریم حسن بن علی(ع):

 

.

.

گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا

هـرگز نشد آشفتہ از بے احترامے هـا

 

آرے نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست

وقتے ڪہ خالے میشود دورت ز عامے هـا

 

در مهـربانے شهـرہ بود آنقَدْر ڪہ حتی

خوردند از نان حلالِ او حرامے هـا

 

حتے سگے را رد نڪرد از سفرہ ے لطفش

لبخند میزد در جوابِ بے مرامے هـا

 

در بین شهـرے ڪہ محبت را نمے فهـمید

تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامے هـا

 

من شڪ ندارم ڪامِ او با زهـر شیرین شد

زهـرے ڪہ مرهـم بود خود بر تلخڪامے هـا

 

.

محسن_کاویانی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

بمناسبت سالروز صلح امام حسن مجتبی ع

عیسی نبود اما دمش کار مسیحا کرد
یعنی که شهر مرده را با یک دم احیا کرد

ازآسمان عشق ما را تا خودش آورد
با یک اشاره قطره را راهی دریا کرد

موسای ما بی معجزه در شهر فرعون ها
آمد و راه مردمان نیل را واکرد

آمد و در امواج ظلمت، اوج تاریکی
خورشید را هدیه به قلب تیرگی ها کرد

شمشیر و تیر و خون همیشه حافظ دین نیست
گاهی بجای جنگ باید صلح امضا کرد

گاهی اگر که پای حفظ حق وسط باشد
با قاتل توحید هم باید مدارا کرد

محمود یوسفی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها

خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها

آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم

آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها

یک کبوتر، نامه ای در دست... بس کن!بگذریم!

جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها

از دوشنبه می رود تا کربلا ، تیر سه سر

می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها

کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر

دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها

شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود

زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها

شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود

می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها

 

مجید لشگری

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ای خدا مرات مرات خدا
ای وفای اصل وی اصل وفا

ای نسیم عشق ای عشق نسیم
پور حیدر ای کریم بن کریم

اهل عالم جیره خوار و بنده ات
حاتم طایی بود شرمنده ات

ای کرامت دست بوست درجزا
کن نگاهم یا امام مجتبی

ای همیشه مونس خیرالنساء
یاورمادر میان کوچه ها

کی تو را قاتل بدنیا همسراست
قاتل تو خون دیوار و دراست

کوچه امید توبن بست بود
هرچه مادردیدازان دست بود

تو عصای دستهای مادری
شاهد مسمار خونی دری

بارها کابوس سیلی دیده ای
صورتی مجروح و نیلی دیده ای

پیش چشم تو دری آتش گرفت
پشت آن درمعجری آتش گرفت

پیش چشم تو زدند پروانه را
گوشواره کنده شد درکوچه ها

دشمنان اتش زدند کاشانه را
مادرت گم کردراه خانه را

خورد تامادر لگد از اهرمن
ناله سر دادی بیا من را بزن

ناله کردی نخل عمرم برکنید
لیک دست مادرم را نشکنید

گر حسینت قتله گاهش کربلاست
مقتل تو کربلای کوچه هاست

ازغمت گفتم منودلخون شدم
یاحسن بنوشتم و((مجنون))شدم.
***********
 حمیدرضااخلاقی{{مجنون}}

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است
لب بسته ای و خون دلت ساغرت شده است

خطبه بخوان به رقص درآور کلام را
نهج البلاغه مشتری منبرت شده است

سرچشمه ی کرامت و لطف کریم ها!
کوثر دخیل گوشه ی چشم ترت شده است

از نسل دختر تو امامت ادامه یافت
پیغمبری و فاطمه ات کوثرت شده است

من برگ زردی از شجره نامه ی توام
خار و خسی که آمده و نوکرت شده است

چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را
لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است

قلب حسین پیش تو جامانده در بقیع
قلب حسین مقبره ی اطهرت شده است

غیر از ضریح کهنه، ضریح نو حسین
مشتاق پایبوسی خاک درت شده است

خون حسین نام تو را دم گرفته است
گودال هم برای تو ماتم گرفته است

دردت زیاد بود و برایت دوا نبود
زخمی عمیق تر ز غم کوچه ها نبود

دیوار کوچه نیز به تو طعنه میزند
سنگ صبور گفتن آن ماجرا نبود

عرش خدا تحمل آن داغ را نداشت
گر شانه ی خمیده ات آنجا عصا نبود

اما شهادتین لبت اینچنین سرود
داغی بزرگتر ز غم کربلا نبود

روزی شبیه روز حسینت نمیشود
جسمت کبود بود ولی زیر پا نبود

رنگ سپید گر چه به موی تو چنگ زد
زلفت به دست باد نبود و رها نبود

آخر به دامن پسرت سر گذاشتی
دیگر سخن ز نیزه و طشت طلا نبود

تو پاره پاره ی جگرت بین طشت ریخت
نه...پاره پاره ی جگرت در عبا نبود....

غارت زده است چون حسنش را ز دست داد
انگشتری و پیرهنش را ز دست داد

 

محسن حنیفی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ماتم زده ام ، محفــلِ آقاست بهشتم
در ماتم این شاه چه زیباست بهشتم
تــا خانه ی صدیقه ی کبراست بهشتم
هرجا که بسوزند همانجاست بهشتم
از عرش می آرند دَم “یا حســـنم” را
خوب است که با اشک بشویم دهنم را

ای حُسن خدا در نظر حیدر کرّار
ای گوهر والا گُهر حیدر کرّار
ای مظهر پا تا به سر حیدر کرّار
ای روی تو قرص قمر حیدر کرّار
هر چند بدم ، رو سیَهَم ، پَست و پَلَشتم
من بنده ی سالار جوانانِ بهشتم
.
گفتند که غم داری و غمخوار نداری
مثل پدرت بی کسی و یار نداری
در خانه ی خود مَحرم اسرار نـداری
آقا ، تو نیازی به کس و کار نداری
کافی ست که آقای ابالفضل و حسینی
یعنی همه جا حضرت بین الحرمیـــنی
.
با بال و پر سوخته ، پرپر مزن این قدر
با این جگرِ سوخته ، پرپر مزن این قدر
ای شعله ورِ سوخته ، پرپر مزن این قدر
با یادِ در سوخته ، پرپر مزن این قدر
بالای سرت اینکه چنین زار نشـسته ست
چشمی بگـشا، حضرت پهلویِ شکسته ست
.
این بسترِ افــتاده ، خودش بستر روضه ست
این طشت کنار تو ، خودش منبر روضه ست
با اینکه حسین بن علی یکـسره روضه ست
گیسوی سپید تو ، خودش آخر روضه ست
این زهر که دور جگــرت گـرم طواف است
همدست همان ضربه ی سنگین غلاف است
.
پیداست چه دیدی تو چِهل سال جلوتر
کین گونه خمیدی تو چِهل سال جلوتر
دشنام شنیدی تو چِهـل سال جلوتر
آقا چه کشیدی تو چِهـل سال جلوتر ؟
هر چند که در ماه صفر سوگ تو برپاست
مرگ تو همان لحظه ی افتادن زهراست
.
ارباب دو عالم خبرت را که شنیده
از خانه ی خود تا به سرایِ تو دویده
با دیدن حالَـت ، جگرش تیر کشیده
شمشیر ابالفضل به تن جامه دریده
دیدند ملائک همه بی طاقتی اش را
آشـوبِ دل سوخته ی غیرتی اش را .
با دیدن حال تو پریشان شده زینب
باید که بمیرم که هراسـان شده زینب
از ابر گذر کرده و باران شده زینب
دلواپـس فــردای عزیزان شده زینب
ای کاش که داغت به دل او ننشیند
خون جگـرت را به دل طـشت نبـیـند
.
از طشت سخن رفت و قلم کربُبلا رفت
تا شــام بلا ، پایْ به پایِ اُسـرا رفت
قدری که در آن بزم ، سوی طشت طلا رفت
با دیده ی دل ، پای سر خون خدا رفت
با بی ادبی چوب به لبهاش نشست،آه
پیداست که دندان ثنـایـاش شکست،آه

محمّدقاسمی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

شبت با چه رنجی سحر می شود
سحر خیره چشمت به در می شود
و داغ دلت تازه تر می شود
تو و کوچه و… داغ زهرا حسن!

 

کجا پیش تو جای خار و خس است
دلت در دل خانه هم بی کس است
شده همسرت قاتلت این بس است

سزاوار تو نیست دنیا حسن!

خودت روضه خوان کفن می شوی
چو با قاسمت هم سخن می شوی
به تابوت خونین بدن می شوی

تنت تیر باران اعدا حسن !

هادی ملک پور

 

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم
پرچم، کُتل، کتیبه، علم دست و پا کنیم

بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن
اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم

بوی (حسن) وزیده ز اشعار محتشم
وقتش رسیده لوح و قلم دست و پا کنیم
.
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
یعنی نوای (واحسنم) دست و پا کنیم

باید مقدمات سفر تا مدینه را
حتی شده به رنج و الم دست و پا کنیم

آنجا بساط روضه ی مردی کریم را
در کوچه ها قدم به قدم دست و پا کنیم

طرح ضریح فرشچیان باشد و سپس
یک نقشه هم برای حرم دست و پا کنیم

وقتی که سفره دار، کریم است بهتر است
کیسه برای سیم و دِرم دست و پا کنیم

امشب خدا برای حسن سینه می زند
باید زمینه، نوحه، دو دم دست و پا کنیم

طشتی برای شاه غریبی که ناله زد:
«می سوزد از ستم جگرم» دست و پا کنیم

محمود مربوبی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

عمری در آشیان غریب مدینه ایم

ما از فدائیان غریب مدینه ایم

ما را صدا زنید نمک گیر مجتبی

مدیون لقمه نان غریب مدینه ایم

هستیم اگر گدای حسین ،زیر منته

الطاف بی کران غریب مدینه ایم

این افتخار ماست فقط زیر سایه ی

دستان مهربان غریب مدینه ایم

سالی یکی دو روز کفایت نمی کند

هر روز میهمان غریب مدینه ایم

ذکر حسن به ما پر پرواز می دهد

مرغان آسمان غریب مدینه ایم

زهرا ، علی ، حسین دعاگویمان شوند

وقتی که روضه خوان غریب مدینه ایم

خانه خراب غصه ی این قبر خاکی و

بی شمع و سایبان غریب مدینه ایم

محمد حسین رحیمیان

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

چه شد؟ عاقبت زهر را بی امان خورد
امامی که یک عمر زخم زبان خورد

امام کریمی که یک عمر، دنیا
فقیرانه از سفره اش آب و نان خورد

امام بزرگی که هر لقمه اش را
نشست و کریمانه با کودکان خورد

امامی که از کودکی داغدار است
که از کوچه ای سیلی ناگهان خورد

چه باید نوشت از دل بیقرارش؟
از آن خون دل ها که از این جهان خورد

چه خون جگرها که از دشمنانش
چه زخم زبان ها که از دوستان خورد

چه شد؟ عاقبت زهر را بی امان خورد
امامی که یک عمر زخم زبان خورد

 محمد میرزایی بازرگانی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 گرفته بود به دستان خویش جانش را
وَ برده بود غم کوچه ای توانش را

نبوده زهر معاویه علت مرگش
صدای ضربه ی سیلی گرفت جانش را

گواه روضه ام این گیسوی سپید اوست
که آتش و درِ خانه برید امانش را

به هفت سالگیش پیر شد امام حسن
ودر بهار خودش دید او خزانش را

همین نشان غریبی ست قاتل آقا
همان کسی ست که خورده ست آب و نانش را

گریز روضه ی تشتِ مدینه در شام است
یزید روی سری چوب خیزرانش را

علی مشهوری”مهزیار”

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

پیش چشمان من از رنج و محن هیچ مگو

برو و از کرم و جود سخن هیچ مگو

شاه من بی حرم ست آمده ای گر اینجا

از ضریح و حرمی حرف مزن هیچ مگو

گر شکستم سر خود را وسط این روضه

مست و دیوانه ی یارم تو به من هیچ مگو

دل هر کس به کسی نازد و گویم هربار

من غلام حسنم غیر حسن هیچ مگو

امیرفرخنده

 

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها
به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها

اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است
چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟

 

کسی ندیده بجز مادرت که دنبالش
پی مسیر پر از خون دویده ای تنها

کسی ندیده بجز خواهرت که هر شب را
به های های ز خوابت پریده ای تنها

نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت
کنون به بستر مرگ آرمیده ای تنها

چه زخم های زبانی که خورده ای در جمع
چه طعنه ها که به جانت خریده ای تنها

میان شهر اگر ناسزا نثارت شد
میان خانه ی خود هم شنیده ای ، تنها

ز دست همسر خود جای آب و شیر و غذا
دو کاسه زهر هلاهل چشیده ای تنها

به هر نفس زدنت پاره ی جگر ریزد
درون طشت بلایی که چیده ای تنها

دل تو رفت از این طشت خون به طشت شراب
کجای قصه ی سر را تو دیده ای تنها

دل تو رفت به گودال کشته ای مظلوم
کنار پیکر در خون تپیده ای تنها

دل تو رفت در آن خیمه های شعله نشین
که سوخت دامن زینب ، رشیده ای تنها

دل تو رفت به شهری که می زدند ز بام
هماره سنگ به راس بریده ای تنها

رضا رسول زاده

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

سفره باز تو انقدر گدا پرور بود
روز و شب سفره ات از خیل گدا محشر بود
.یک سرش بود ز خانه سر دیگر کوچه
خوب دیدند همه لطف تو سرتاسر بود
غیر بیت الحسن این شهر کرم خانه نداشت
که دراین شهر فقط خانه تو بی در بود
کاسه آبی به گدا دادی و سرمستش کرد
آب چاه تو خودش شعبه ای از کوثر بود
هرکس آمد به مدینه تو پناهش دادی
خواه اگر ناصبی و خواه اگر کافر بود
گرچه انواع غذا بود سر سفره تو
رزق هروعده تو نان جو چون حیدر بود
تا که سگ سیر نشد لب به غذایت نزدی
کرم و جود تو مافوق تر از باور بود
کیمیای قدمت نقل دهان همه شد
کف نعلین تو میخورد به هرجا زر بود
کرد توهین به تو اما برویش خندیدی
گرچه میسوختی و چشم تو از غم تر شد
.کاش میشد نکند پیر تورا سن کمت
خم نمیشد اگر اینقدر قدت بهتر بود


سید پوریا هاشمی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

چند روزیست بستری شده ای
.یا به سر حرف میزنی یا دست
باز از فرط ضعف می افتاد
میبری تا همینکه بالا دست
حال و روز بدت مرا انداخت
یاد غمهای هشت سالگی ام
یاد آنروز که یتیم شدم
من در اثنای هشت سالگی ام
ازهمان روز تا همین حالا
دست لطف تو بر سر من بود
دستهایت پناه خستگی ام
و عبای تو سنگر من بود
آفتاب وجود تو یک عمر
لحظه ای راهی غروب نشد
سال ها از احد گذشت ولی
زخم پیشانی تو خوب نشد..
اگر آماده ای برای سفر
جگرم را ببین و بعد برو
دوسه ماه دگر تحمل کن
پسرم را ببین و بعد برو
چه شده گریه میکنی امروز؟
برده اشک تو صبر و طاقت من
چادرم را نگاه میکنی و
دست خود میکشی بصورت من
باعلی حرف میزدی دیشب
چه به او گفته ای که تب کرده
هی به در میکند نگاه پدر
و مرا باز جان به لب کرده
کاش میشد بمانی و نروی
بی تو میترسم از حسادت ها
از هجوم چهل نفر بر در
آتش و دود و هتک حرمت ها
ترسم اینست که مرا قنفذ
آه با تازیانه حد بزند
تا زمین میخورم به ضرب قلاف
باز بر پهلویم لگد بزند


سید پوریا هاشمی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها