0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

  يا امام حسن مجتبي(ع)

دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزد

گريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد

 

بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكني

ورنه در طشت تمام جگرت ميريزد

 

در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه...

جگرت از دهنت دور و برت ميريزد

 

خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت

بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد

 

حرف لايوم كيومك چه به يادت انداخت؟

آنقدر اشك ز چشمان ترت ميريزد

 

جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت ولي

چه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟

(هاني امير فرجي)

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

  يا كريم ابن الكريم

همدم یار شدن دیده ي تر می خواهد

پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد

عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست

قدم اول این راه جگر می خواهد

بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:

بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد

هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است

عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد

هنر آن نیست نسوزی به میان آتش

پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد

در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه

فقط از گوشه ي چشم تو نظر می خواهد

ظرف آلوده ي ما در خور سهبای تو نیست

این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد

زدن سکه ي سلطانی عالم، تنها

یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد

 

تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست

پرچم حُسن حَسن در همه عالم بالاست

 

در کرمخانه ي حق سفره به نام حسن است

عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است

بی حرم شد که بدانند همه مادری است

ورنه در زاویه ي عرش مقام حسن است

بس که آقاست به دنبال گدا می گردد

ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است

دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم

این مسلمانی ایران ز کلام حسن است

هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید

غربت از روز ازل باده ي جام حسن است

حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین

هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است

او چهل سال بلا دید بماند اسلام

صبر شیرازه ي اصلی قیام حسن است

 

ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم

هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم

 

تاخدا با همه ي حُسن خود املایت کرد

چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد

تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد

همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد

تا که قرص قمر ماه علی کامل شد

پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد 

تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود

باهمه جلوه تو را شاخه ي طوبایت کرد

ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت

بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد

تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست

پسر ارشد صدیقه ي کبرایت کرد

تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان

صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد

بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست

شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد

 

با توسرچشمه ي کوثر شده زهرا یاهو

کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو

 

انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا

فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا

سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست

سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا

هرکه آمد به در خانه ي تو آقا شد

هرچه جود و کرم از سفره ي بازت پیدا

گریه دار است چرا زمزمه ي قرآنت

حزن زهرای ات از صوت حجازت پیدا

آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی

ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا

وارث پیر مناجاتی نخلستانی

این هم از ناله شبهای درازت پیدا

محرم مادری و از سر گیسوی سپید

درد پنهانی و یک گوشه ي رازت پیدا

 

کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم

روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم

 

روح تطهیر کجا وسوسه ي ناس کجا

دلبری پاک کجا خدعه ي خناس کجا

خون دلها وسط تشت به هم می گفتند

جگری تشنه کجا سوده ي الماس کجا

در چهل غمی که جگرت را سوزاند

ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا

خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده

ورم دست کجا گردش دسداس کجا

ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی

بوسه ي تیر کجا دیده عباس کجا

داغ عباس چه آورد سر اهل حرم

غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا

 

چون دل سوخته و جگرم می سوزد

تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد

(قاسم نعمتی)

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

از بس درون خانه ام آزار دیدم

خون جگر را بر روی رخسار دیدم

 

از بعد آن زهری که بر جانم اثر کرد

دیگر تمام چیزها را تار دیدم

 

خانه نشین دوّم آل عبایم

در مدّت عمرم بلا بسیار دیدم

 

بر روی منبرهای مسجدهای این شهر

بی حرمتی بر حیدر کرّار دیدم

 

بغضی شکسته در گلویم جا گرفته

از کودکی خود را به روی دار دیدم

 

یادم نرفته ماجرای بین کوچه

آن صحنه را در خاطرم صدبار دیدم

 

دیدم چگونه مادرم را بی هوا زد

روی کبودش را کمی خونبار دیدم

 

شعله زبانه می کشید از تار و پودم

وقتی که آتش بر در گلزار دیدم

 

بعد از وقوع ماجرای درب و دیوار

یک تکه چادر را روی مسمار دیدم

 

از ضربه های بی امان تازیانه

او را میان بسترش تبدار دیدم

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

آتشی اُفتاده از زهر جفا بر پیکرم

درد غربت می چکد از ناله های آخرم

 

ماجرای غربت شیر خدا تکرار شد

در مدینه یک نفر حتّی نباشد یاورم

 

در میان خانه ی خود هم غریب و بی کَسَم

روی لب نام امیرالمؤمنین را می برم

 

یا مُذلّ المؤمنین هر دم خطابم می کنند

شعله ی زخم زبان می ریزد از دور و برم

 

زهر کینه شد طبیب درد چندین ساله ام

این بُوَد از لطف بی حدّ و شمار همسرم !

 

لخته ی خون انعکاس سرخی میخ در است

لحظه ی آخر به یاد غصّه های مادرم

 

ماجرای کوچه را هر لحظه تازه می کند

چادر خاکی مادر در کنار بسترم

 

ماتمی دیرینه دارم در میان سینه ام

سایه ی دستی بُوَد در قاب چشمان ترم

 

در میان کوچه دیدم مادرم از پا نشست 

آن چنان زد با لگد که پهلوی مادر شکست

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

حساب مي كنم امشب بزرگي كرمت را *

در عرصه هاي خيالم مساحت حرمت را

 

به اذن حضرت باران ، به اذن مادرتان

نشسته ام كه بگريم ميان روضه غمت را

 

بگو چگونه گذشتي غريب شهر مدينه

زكوچه اي كه شكستند غرور محترمت را

 

زمينه هاي قيام حسين صلح شما بود

بنازم اي گل زهرا قيامت ِ علمت را

 

خدا كند كه نبيند عقيله خواهرت آقا

بساط اشك حسين و  آه دم به دمت را

 

اگر چه بي حرمي در نگاه مردم دنیا

حساب كرده خيالم   مساحت حرمت را

ياسر مسافر

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

لبریز شد از این همه غم صبر دل ما

این جاست زمین یا سند غربت مولا ؟

ای  بت شکن فاطمه بردار تبر را

مردیم ز بی گنبدی قبر حسن ها

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

جانشین غریب مولا بود

پسر مهربان زهرا بود

یل بی های و هوی صفین و

شیر بی ادعای دنیا بود

گاه طوفانی و گهی ساکت

گاه مجنون و گاه لیلا بود

کرمش بر سگ محله رسید

چه قدر مهربان و آقا بود

....خانه اش شهر کوفه ای شده بود

بی سپاه و غریب و تنها بود

گشت مسموم کینه های جمل

تیر باران فتنه های جمل

ربنای نماز او مادر

حاجت او نیاز او مادر

چاره ساز تمام دنیا اوست

در عوض چاره ساز او مادر

پاره ای از وجود فاطمه است

همه فخر و ناز او مادر

در میان تمام این دنیا

شده محرم به راز او مادر

وسط کوچه ها مگر چه شده

که شده روضه ساز او مادر

دفتر خاطرات این آقا

شد کتاب مصیبت زهرا

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم

همیشه مست گل یاس و یاسمن بشوم

 

خدا نوشته مرا موقع گرفتاری

همیشه دست به دامان پنج تن بشوم

 

خدا نوشته میان کتاب حاجاتم

که زائر حرم شاه بی کفن بشوم

 

خدا نوشته مرا جای جنت الاعلی

در این حسینیه مشغول مِی زدن بشوم

 

خدا نوشته از اول به روی سر بندم

فدای راه امام غریب، من بشوم

 

تمام هستی خود را به دوست دادم که

گدای هر شبه ی سفره حسن بشوم

 

برای غربت او نیتم فقط این است

به گریه هر شبه مشغول سوختن بشوم

 

غریبیِ حسن از آن مزار معلوم است

ز باغ طشت ببین لاله زار معلوم است

 

کسی که ثانیه هایش به سوی غم می رفت

به سمت پیری سختی به هر قدم می رفت

 

برای این که نبیند فضای آن کوچه

به چشم بسته از این خانه تا حرم می رفت

 

اگرچه کوچه میان بُر به سمت مسجد بود

ولی ز کوچه ی دیگر به قد خم می رفت

 

زره چرا به تنش در مسیر مسجد بود

کسی که از سر و دستش فقط کرم می رفت

 

شبی که نیت عزم سفر به جنت کرد

صفا ز خانه اهل مدینه هم می رفت

 

هزار کرب و بلا غصه و بلا دیده

کسی که مادر خود زیر دست و پا دیده

 

اگرچه زهر بلای وجود آقا شد

ولی بهانه ی رفتن کنار زهرا شد

 

کنار دیده او آتشی به پا کردند

و با لگد، درِ آتش زده ز هم وا شد

 

شکست جام بلور غرور او وقتی

که مادرش پسِ در از میان خون پا شد

 

سفیدی گل رویش به ارغوانی زد

دوباره دیدن مادر براش رؤیا شد

 

همیشه وقت عبور از کنار در میگفت :

خدای من ! همه ماجرا همین جا شد

 

نشد خودش سپر جان مادرش باشد

شبیه مادر خود که فدای بابا شد

 

میان خواب شنید از لبش علی صد بار

حرام زاده برو پا ز سینه اش بردار

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

 

حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم

میان کوچه وگودال بی جواب بماند

 

حسین نیز غریب است اگرشبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

 

کمی زغصه ی تورخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند

 

به احترام حسین سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

يا امام حسن مجتبي (ع)

مريم به دو ديده ي بهاري

ميگفت كه كاش حَيِّ باري

ميداد مرا به جاي عيسي

يك موي حسن به يادگاري

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

  يا كريم اهل بيت

آن را كه مبتلاي حسن آفريده اند

غرق غم و بلاي حسن آفريده اند

 

سينه زنيم و سينه ي ما جايگاه اوست

اين سينه را سراي حسن آفريده اند

 

ديوانه وار نعره زنم مجتبي مدد

دل را پُر از هواي حسن آفريده اند

 

افراشته باد پرچم آقايي حسن

سر را به زير پاي حسن آفريده اند

 

بايد كه با مرام حسن آشنا شوي

ما را به اقتداي حسن آفريده اند

(مجتبي روشن روان)

 
 
شنبه 27 آبان 1396  4:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 يا امام حسن مجتبي(ع)

باید مرا گلیم مسیر نگار کرد

زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

 

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم

در ماجرای عشق نباید قُمار کرد

 

فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست

وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد

 

من که به دست هیچ ‌کسی رو نمی‌زنم

نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد

 

هر چند آفریده خدا چهارده کریم

اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد

 

ما را پیاده کرد سر سفره شما

این کشتی حسین که ما را سوار کرد

 

باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست

ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد

 

خشمت نیاز نیست در آن جا که می‌شود

با قاسم تو قافله را تار و مار کرد

 

ارزان تو را فروخت به حرف معاویه

زهری به کام تشنه تو روزه‌دار کرد

 

زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را

در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد

 

زهرا شنیده بود تنت تیر می‌خورد

تابوت را برای همین با جدار کرد

(علي اكبر لطيفيان)

 
 
شنبه 27 آبان 1396  5:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

     يا امام حسن(ع)

سنگ نگين اگر بتراشم براي تو
بايد كه از جگر بتراشم براي تو

طوف سرت به شيوه ي حجاج جايز است
پس واجب است سر بتراشم براي تو

اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد
من حاضرم كه پر بتراشم براي تو

باشد كه من به سوي تو آزاد رو كنم
از چوب سرو در بتراشم براي تو

از اصفهان ضريح برايت بياورم
يك گنبد از هنر بتراشم براي تو

صد فرش دستباف برايت بگسترم
گلهاي سرخ و تر بتراشم براي تو

بر مرقد تو لاله ي عباسي آورم
فانوسي از قمر بتراشم براي تو

از والدين ، خادم درگه بسازمت
قرباني از پسر بتراشم براي تو

چون محتشم كه شعر براي حسين گفت
من شعر بر حجر بتراشم براي تو

اي كشته ي محبت تو حضرت حسين 
پيداست در جلال تو كيفيت حسين

كس ناز چشمهات چو زينب نميكشد
درد شبانه ات به جز شب نميكشد

فرصت نشد شرار جگر تا جبين رسد
بيماري سريع تو بر لب نميكشد

روزي كشيد ناز و دگر روز ، جانماز
ناز تو را مدينه مرتب نميكشد

هر چند رنگ خون شده آن كام نازنين
كس چوبدست خويش بر آن لب نميكشد

زهري كه خورده اي چو به خورشيد اثر كند
كارش ز صبح تا به سر شب نميكشد

(محمد سهرابي)

من غلام قمرم

 
 
شنبه 27 آبان 1396  5:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن و ائمه بقیع

تصور کن اگه حتی، تصور کردنش خوابه

ضریحی روی اون قبر، پر از غم های اربابه

تصور کن که ما مردم، یه سقا خونه می سازیم

پیش قبر حسن ای دل، یه دونه حوض پر آبه

تصور کن زیر قبه، دعای حمزه می خونیم

تصور کن دل عاشق، به زیر قبه بی تابه

نداره هیچ ضریحی اون، امام پر ز غم جانم

تصور کن از این غم ها، هنوزم زهرا بی خوابه

تصور کن دلت پر داشت، رو اون مرقد می زد پرپر

تصور کن که یک کفتر ، به روی قبه می خوابه

 
 
شنبه 27 آبان 1396  5:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

خورشید به سوگ مصطفی می گرید    مهتاب به حال مجتبی می گیرید

در مشهد دل چه كربلایی برپاست          قومی به شهادت رضا می گرید

 
 
شنبه 27 آبان 1396  5:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها