0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 در دلم يك مدينه تعزيه خوان، دردلم يك بقيع بغض آلود
با همين روضه خوب مي فهمم ،منبر مسجد النبي ست كبود
 
در حسينيه ام كه مي شنوم ، شب تابوت و تير باران را
تيرهايي كه بر جنازه ي ماه ،آمدند از كمان فتنه فرود
 
تيري آمد مرا عقب تر برد ، تا كجاي مدينه در شب پيش
ديدم آنجا كريم باران را ، مثل ابري به مجلس بدرود
 
پاره اي از جگر به طشت نشست ، چشم بر هم نهادو سخت گريست
گفت :"لايوم ياحسين "...آنگاه ،از گلو مصرعي شكسته سرود
 
كربلا بود لاي انگشتش ، قطعه در قطعه اش نشان مي داد
ظهر توفاني محرم شد ،گريه سر داد بين گفت و شنود
 
كو ابوالفضل من ؟صدايش زد ،حركت داد پرده اي را ديد
شطي از مشك ناگهاني ريخت ،عطش باغ ماند و رودا رود
 
قطعه اي تازه باز از جگرش ، ناگهان بر گلوي طشت افتاد
روضه اي خواند و پرده بالا زد ،با اشارات عشق بال گشود
 
اي غزل از بقيع رد شده اي ، نيمه شب چون پرنده اي زخمي
پرخوني برايم آوردي ، از كدامين دريچه ي مسدود؟!

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

از تو گفتم باز با چشمان تر ، شرمنده ام

گفتم از داغ دل و خون جگر ، شرمنده ام
 

دلشکسته ، فصل داغت را گشودم پیش رو

دل ندارم تا بگویم بیش تر ، شرمنده ام
 

محشری بر پاست ، از بیدار باش داغ تو

از قیام سرخ تو ، من بی خبر ! شرمنده ام
 

آرزو دارم برقصم سرخ ، در بزم غمت

لهجه ام زرد است اما ، کو جگر ؟ شرمنده ام
 

گفتن از داغ تو شوخی نیست ، باید داغ دید

من ندارم داغ اما بر جگر ! شرمنده ام
 

کاش فارغ بودم از سنگینی خواب زمین

با غمت ای کاش بودم همسفر ، شرمنده ام
 

ای شهید عشق ! قلب رو سیاهم را ببخش

از تب عشقت ، نگشتم شعله ور ، شرمنده ام
 

کاش می فهمید روحم لهجه ی داغ تو را

تا بگرید چشم شعرم بیش تر ... شرمنده ام

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ازتومي‌خواهم سرودن، ازتواي‌مظلوم عاشق
ازتواي‌ زيباترين‌گل‌، اي‌حسن‌مفهوم‌عاشق

توبزرگي مثل دريا كوه صبري مثل زهرا
صبرتوتاروز محشر، شيوة مرسوم عاشق

واژه،واژه، هرچه‏گفتم‌،لحظه‌لحظه‌هرچه بودم
چارپاره زيـر پايت‌،دفـتر منظوم عاشق

كوچه، دل تنگ جدايي‌،قصه دردبي‌وفايي
ازازل دنياچنين بـود‌،اي تن مسموم عاشق

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ازتومي‌خواهم سرودن، ازتواي‌مظلوم عاشق
ازتواي‌ زيباترين‌گل‌، اي‌حسن‌مفهوم‌عاشق

توبزرگي مثل دريا كوه صبري مثل زهرا
صبرتوتاروز محشر، شيوة مرسوم عاشق

واژه،واژه، هرچه‏گفتم‌،لحظه‌لحظه‌هرچه بودم
چارپاره زيـر پايت‌،دفـتر منظوم عاشق

كوچه، دل تنگ جدايي‌،قصه دردبي‌وفايي
ازازل دنياچنين بـود‌،اي تن مسموم عاشق

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

نذر ماه ِ چهره ی مجتبی

خسته ام من! ...مکدرم ! آقا
درد پیچیده در سرم ، آقا
من چرا گیج می زنم امشب
تو نداری چرا حرم ، آقا؟
بس که در من همیشه سینه زنی ست
با حسینیه ، خواهرم ، آقا!
ای کریمی که (یا کریمانه )
در هوای تو می پرم ، آقا!
در عزاخانه ات دل آوردم
جای آن اشک می برم آقا
بعد از آن روضه های سنگین ات
اتفاقا.....سبک ترم ، آقا
روی دوش خودم جهانی را
گریه در گریه می برم، آقا
شاعر چشمتان نبودم من........ ؟
وای ِ من...خاک بر سرم، آقا

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

از کوچه های شهر مدینه

مردی عبور می کند آرام
مردی که تا همیشه "کریم" است
مردی که شهره است به این نام
این مرد آسمان و زمین را
پیوند می دهد به نگاهش
صد کهکشان ...ستاره ستاره
جاری میان زلف سیاهش
خورشید هم نشسته همان جا
در گوشه ای ز چشم صبورش
انگار گر گرفته جهانی
از گرمی و تلالو نورش
پیشانی اش حقیقت ماه است
ماهی که تا همیشه منیر است
در روشنای محض جبین اش
شب های تار و تیره اسیر است
حالا اگر که مردم این شهر
او را سلام تلخ دهندش
حتی اگر ز روی جهالت
با هر سلام طعنه زنندش
فرقی به حال سبط پیمبر
فرقی به حال "ماه" ندارد
این لوح، چون سپیده ی صبح است
یک لکه ی سیاه ندارد
او حضرت کریم ترین است
چشمان او دریچه ی احسان
دستان او صراط بهشت است
آغوش او سرای یتیمان
این مرد ِ قد بلند مدینه
ماه ِ نخستِ حضرت زهراست
آرامش وجود محمد(ص)
آیینه ی رشادت مولاست
زلفش تکان که می خورد انگار
آرامشی گرفته جهان را
آخر چگونه شعر توان کرد
مولود نیمه ی رمضان را...؟
باید سکوت کرد که خورشید
دارد طلوع می کند از شرق..
از شرق ِ شانه های امامی
در غربت زمین و زمان غرق
باید سکوت کرد و فقط گفت
هر شب به قصد خوبی و اکرام
از آسمان ِ شهر مدینه
ماهی عبور می کند آرام...

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ایمان کریم

داغ داری ، ولی جگر... ، ای وای
ذکر شبهات تا سحر ... ، ای وای

گریه کردی تمام کودکی ات
یاد مادر ، پدر ، گذر ... ، ای وای

مادرت بی دفاع بود آنجا
پس چرا اینهمه نفر...؟؟ ای وای

احتیاجی به زهر جعده نبود!!
جگرت پاره گشته ، در ... ، ای وای

چه گریزی زدی به کرببلا
ذکر لایوم و یک خبر ... ، ای وای

توکریمی ، کریم زاده تو
میشود بر عمو سپر ... ، ای وای

تا که افتاد روی صدر حسین
حرمله ، آخرین سه پر ... ، ای وای

می روی پیش مادرت امشب
زخم داری ! ، ولی جگر ... ، ای وای

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

چقدر دست قلم نزد او فقیرتر است
چقدر بغض در این واژه ها اسیرتر است
دخیلمان به ضریحش در آسمان بسته ست
زیارت حسن اینگونه بینظیرتر است
فقط نه خون شهیدان قدم قدم جاریست
به قطره قطرهی خون دل این مسیر تر است
تمام شیعه مگر خادم بقیع شوند
غبارروبی این بقعه وقتگیرتر است
نه ، کاخهای طلا سلطنت نمیسازند
امیر خاکی دلهای ما امیرتر است

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

سودای سوده اش غم سود و زیان ببرد

الماس ریزه طاقت و تاب و توان ببرد

دشتی ز لاله ها ز دهانش به طشت ریخت

این دشت طشت، رونق صد گلستان ببرد

صد راز سر به مُهر، عیان شد درون طشت

لیکن هزار راز نهان، بی بیان ببرد

لعلش زمرد و جگرش لعل آتشین

از کف، دو چشم دُر و عقیقش، عنان ببرد

در مسجد و به کوچه و در خانه حمل کرد

باری که صبر از دل هفت آسمان ببرد

گریان ز غربتش نه فقط مرغ و ماهیان

آهش نشاط حوری خلد آشیان ببرد

درک حکایت غم و اندوهش ای «فقیر»

گویا که هوش از سر پیر و جوان ببرد

شب چهارشنبه، 13 بهمن 1389، 28 صفر 1432
از سید علی احمدی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

رونمایی ضریح تو مگر نیست، چرا

شاعرانت همه از قبر حسن می گویند؟

از سید علی احمدی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه

به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه

اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت

هماره با دل ما نامت آشناست مدینه

تو همچو حلقه ی انگشتر و نگین شریفت

تن مقدس پیغمبر ص خداست مدینه

به بیت فاطمه س و باب جبرئیل تو سوگند

تو قبله ی دل مایی خدا گواست مدینه

به هر طرف که نهم روی خویش روی دل

به مسجد الّنبی و مسجد قباست مدینه

هنوز چشم تو محو است بر نماز محمّد ص

هنوز بانگ بلالت به گوش ماست مدینه

هنوز از جگر نخل سبزهای تو بر پا

صدای ناله ی العفو مرتضاست مدینه

هنوز از نفس جبرئیل، گوش دلت را

نوای روح برانگیز هل اتاست مدینه

نیازمند به ناز طبیب نیست وجودم

که در نسیم مسیحایی ات شفاست مدینه

کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا س؟

که گرم زمزمه و ناله ی دعاست مدینه

به اشک دیده ی مهدی عج به خون سینه ی زهرا س

مزار فاطمه س و محسنش کجاست مدینه؟

صدای ناله ای از کوچه می رسد به گمانم

صدای ناله ی جانسوز مجتباست مدینه

چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟

که فاطمه س زخدا مرگ خویش خواست مدینه

به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی

که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه

سئوال میکنم از تو بگو به حق پیمبر ص

به روی فاطمه س سیلی زدن رواست مدینه؟

سرشک دیده ی مولا گذشت از سر هستی

اگر چه گریه ی او در تو بی صداست مدینه

استادسازگار

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

لبخند زند، دو ذوالفقارش سرمست

  با اخم حسن، پشتِ جمل ها گرم است

تیغ دو دم سکوت او شاهد بود

او صلح نکرده، سبک جنگش نرم است.

وحیدپولایی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

مناجات با امام حسین (ع) و مدح امام حسن (ع)

اصلا حسین این دل ما دست مجتباست

اصلا حسین دست شما دست مجتباست

باشد ... برات کرببلا را نمی دهی ؟

اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست

من منتظر شوم بشود محشری که تا

عالم نظر کند که چه ها دست مجتبی است

تنها نه عالمین نه جن و ملک حسین

اصلا تمام عرش خدا دست مجتباست

من فرض می کنم که سه تا دل به من دهی

یکی برای توست ، دوتا دست مجتبی است

آقا نه اینکه از وجنات تو کم شود

اصلا حسین صحن رضا دست مجتباست

سوز و نوای داخل هر روضه ی شما

از قلب نیست سوز صدا دست مجتباست

تو شاهی ای حسین و گدای شما منم

حی و ممات شاه و گدا دست مجتباست

سید علی تمام وجودش حسن نماست

قطعا وجود رهبر ما دست ما مجتبی است

سروده جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

اي كه در خانه خود غربت پنهان داري
اي غريبي كه به حق شكوه زياران داري
انقدر سخت گذشت برتو دران كوچه تنگ
بعد ان تا به عبد ديده گريان داري

هميشه غصه دار مادرش بود
هميشه فكر ياس پرپرش بود
همه ديدن به وقت جان سپردن
كه يا زهرا كلام اخرش بود


سرفه ميكردو همش پاره جگرقي ميكرد
اين عمل پشت سرهم وپياپي ميكرد
دوسه روزي ست كه از درد به خود مي پيچيد
عوض زهر سرش كاش كه برني ميكرد

مجتبي پريشانِِ زينب س.
درويشي شاني

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

هوای گنبد خضرا هوای صحن بقیع

صفای شهر پیمبر صفای صحن بقیع 

شده مسبب اینکه دوباره بنشینم

غزل غزل بسرایم برای صحن بقیع

فدای تربت پاک مدینه الزهرا

فدای آن همه غربت فدای صحن بقیع

تمام گوشه کنارش روایت درد است

به اشک غصه بنا شد بنای صحن بقیع

خوشا بحال کسی که فقیر آل الله ست

خوشا به حال و هوای گدای صحن بقیع

حسن حسین مدینه حسن غریب خدا 

حسن امام و حسن آشنای صحن بقیع

 

خدا کند به نگاهی دلم حرم گردد

مدینه عاقبت الامر روزی ام گردد

 

خدا کند بگذارد منم گدا بشوم

به یک نگاه کریمانه آشنا بشوم

خدا کند بگذارد تمام هستی خود

به راه او بدهم تا که مبتلا بشوم

خدا کند بپذیرد مرا به نوکریش

خدا کند بپذیرد که "جان فدا" بشوم

چه میشود به نگاه محبتش روزی

ز دام این همه درد و بلا جدا بشوم

چه میشود که بسازم خودم حریمش را

                                                و یاکریم همان گنبد طلا بشوم

خدا نیاورد آن روز نحس و تلخی که

بخواهم از در این خانه من جدا بشوم

 

صدای بارش باران روضه می آید 

صدای مرثیه خوانان روضه می آید

 

چه سالیان درازی که خون دلها خورد 

مدام غصه ی فردای این و آن را خورد

پس از محبت چندین و چندساله ی خود 

چه بد ز مردم دوران شهر خود پا خورد

چه بد به دست گنهکارهای فتنه ی شوم

بساط نهضت صلح و سکوت او وا خورد

دلش شکست و نگاهش ستاره باران شد

به درب خانه ی امن علی لگد تا خورد

تمام غصه ی او ضرب دست ولگردی ست

که بین کوچه رسید و به روی زهرا خورد 

 

همیشه و همه جا بی بهانه می گرید

به یاد سیلی و پهلو و تازیانه می گرید

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها