0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:

لَوْ كَانَ‏ الْحِلْمُ‏ رَجُلًا لَكَانَ عَلـِیّاً ع‏ وَ لَوْ كَانَ الْفَضـْلُ شَـخْصاً

لَكَانَ الْحَسَنَ ع وَ لَوْ كَانَ الْسَخَاءُ صُورَةً  لَكَانَ الْحُسَیْنَ ع

وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ هَیْئَةً لَكَانَتْ فَاطِـمَةَ بَلْ هِـیَ أَعْـظَمُ إِنَّ

فَاطِـمَةَ ع‏ ابْنَتِی خَیـْرُ أَهْـلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَـرَفاً وَ كَرَماً .

مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة (ابن شاذان)،ص136

 

جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم

از نور جامه ای به تنت أیها الکریم

ای همدم تو زمزمه های زلال وحی

ای جبرئیل هم سخنت أیها الکریم

تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود

پروانه های انجمنت أیها الکریم

نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا

یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم

اما تو که غریب نواز مدینه ای

هستی غریب در وطنت أیها الکریم

حتی شهادت تو نداده ست خاتمه

بر روضه های دل‌شکنت أیها الکریم

مادر نبود تا که ببیند در آن غروب

تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم

بیرون کشید با دل غرق به خون حسین

هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم

شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا

تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم

آنجا ولی شراره ی غم پر گدازه بود

یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود

 

یوسف رحیمی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

یک سوگواره
یک روضه ی سر بسته تنها با اشاره
یک روضه خوان و
سرّ مگویی که نموده خود نظاره
یک کوچه ی بن بست
آئینه ماند و کینه های سنگ خاره
روز دوشنبه
مادر،فدک،کوچه،دو چشم پر ستاره
این سوست طوبی
آن سو تبر بردست مرد بد قواره
او کور خوانده
مادر زمین خورده برخیزد دوباره
از راست خورده
ضربه به روی گونه و بر گوشواره
وقت گریز است
لا یوم کیومک تو ای پر شراره
از پشت دشنه
دیگر بماند ما بقی سوگواره

محسن حنیفی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

از اشک، نگاه لاله گونی دارد

داغ از همه لاله‌ها فزونی دارد

جای گله، خون از دهنش می‌جوشید

یعنی که ز غربت، دل خونی دارد

 

سید مهدی حسینی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

نبود تاب و توانی که وا کند لب را

گرفت با نگه خود سراغ زینب را

خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد

دوان دوان به کنار برادرش امد

رسید و چادر خود را که از سرش انداخت

نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت

صدای گریه و آه بلند می آمد

زبان خواهر دلخسته بند می آمد

کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم

دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!

عزیز مادر من باز خونجگر شده ای

شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای

چرا عزیز دلم رد خون به لب داری

چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری

غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است

شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است

شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی

شنیده ام که دو روز است تار می بینی

بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم

اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم

گرفته اشک دلم را صدای عبدالله

ببین که کشته مرا گریه های عبدالله

خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را

بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را

نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است

نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است

گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه

به عزت و شرف لااله الا الله

تن غریب وطن را بلند می کردند

تن شریف حسن را بلند می کردند

برادران همه رفتند زیر تابوتش

فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش

کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید

شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید

گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت

به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت

کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود

تلافی همه از کینۀ جمل شده بود

کنار قبر نبی از دل عقده واکردند

و از کمان همگی تیر را رها کردند

صدای ناله واغربتا به گوش آمد

چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد

چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است

به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است

ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز

هزارها لبه تیر تیز در پرواز

به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد

نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد

 

مجتبی شکریان همدانی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

صفر تمام شد و طی نشـد عزای حسن

هزار حیف که شد زهر کین جزای حسن

بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت

که ماهیان همه گرینـد از بـرای حسن

اگرچه آب شد و سوخت بی‌صدا چون شمع

محیط، پر شده از اشک بی‌صدای حسن

بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور

خوشا کسی که کند گریه در عزای حسن

گمـان نبـود نمـک‌ناشناس‌هــا بـه ستـم

کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن

هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست

هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن

کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است

به روز حشر شهادت دهد خدای حسن

ز بـس بـه پیکـر پاکش نشست تیـر ستـم

به روی شانه بدن گشت نی‌نوای حسن

غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک

غریب‌تر حرم و صحن با صفـای حسن

از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را

دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن

 

غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

همچون گل لاله که گشته پرپر افتاد
زهر جفا باعث شد از بال و پر افتاد

دستش به دیوار است تا اینکه نیفتد
دستش به دیوار است اما...آخر افتاد

این کوچه های شهر,غم را تازه میکرد
یاد همان روزی که اینجا مادر افتاد

یاد همان روزی که مادر زخم خورد و...
گوشواره اش چند تکه شد دور و بر افتاد

وقتی زمین افتاد از این زهر کینه
چشمش به سمت قبه ی پیغمبر افتاد

روی زمین جسم خودش را میکشید و
خود را رساند و در میان بستر افتاد

خون جگر میریخت,خواهر ناله میزد
در گوشه ای از خانه ی او خواهر افتاد

دست برادر را نگاهی کرد,ای وای...
حتما به یاد روضه ی انگشتر افتاد....

یاسین قاسمی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

دستان تو، صد دست... نان، خرما...فقیران

 

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

 

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن...

 

این را نمی دیدند در رویا فقیران

 

تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند

 

در راه تو چشمند سر تا پا فقیران

 

حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد

 

شاید پذیرفتی تو او را با فقیران

 

هر بار می بخشی و از بس نا شناسی

 

هر بار می پرسند نامت را فقیران

 

مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-

 

تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!

 

تنها دعای زیر لبهاشان همین است:

 

همسایه ات باشند آن دنیا فقیران

 

جانم بهای لحظه ای با تو نشستن

 

دستی بکش روی سر ما...ما فقیران

 

***

 

نان و نمک دادی، بپردازند ای کاش

 

حق نمک را  روز عاشورا فقیران

 

شاعر: حسن اسحاقی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

در طشت می ریزد جگر اما کمی سبز

انگار می ریزد به زخمش مرهمی سبز

با حرف ها آنقدر می شد سنگباران

آمد کنار اشک سرخش همدمی سبز

باید بگیری چشم های خواهرش را

وقتی سیاهی می رود در ماتمی سبز

ای کاش جز زینب یکی تشخیص می داد

این لخته خون ها را میان عالمی سبز

دارد به خود می پیچد از غصه، بمیرم

از روضه ی قامت کمان، قامت خمی سبز

در کوچه وقتی مادرش می خورد سیلی

شد در کتاب خاطرات او غمی سبز

معلوم شد می ریخته یک عمر از درد

شبنم که نه چشم ترش هرشب، نمی سبز

بسکه غریب افتاد نامش بر زبان ها

گفتند پیدا شد برایش محرمی سبز

......

شمع و چراغ و زائر و گنبد بماند

خالی است بر خاک مزارش پرچمی سبز

شاعر : رضا دین پرور

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

کریم اهل بیتم بی یاور و حبیبم

به کی بگم خدایا تو خونمم غریبم

با این کبودی تن شبیه مادرم من

من با دلی شکسته تنها ترین امامم

حرفای بد شنیدم در پاسخ سلامم

غم را به دل نهفتم به زینبم نگفتم

زینب خدا نگهدار رفتم با قلب پر درد

زهر جفا رسید و از غصه راحتم من

از غم رها شدم من حاجت روا شدم من

یه بانوی رشیده شد قامتش خمیده

تو گوشمه هنوزم صدای یک کشیده

راهش تو کوچه بستن گوشوارشو شکستن

مادر برام دعا کرد تو کوچه زنده موندم

خاک رو چادرش رو با گریه می‌تکوندم

دیدم که تار میبینه روی زمین میشینه

شاعر: قاسم نعمتی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

پسر فاطمه‌ام غصه بود بنیادم

سند غربت من این حرم آبادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ

صحن من پر شده از غربت مادر زادم

عزت عالمیان بسته به یک موی من است

کی مذلِّ عربم؟ کشته این بیدادم

شاه بی لشگرم و غربت من تا به کجاست…

زهر با سوز تمام آمده بر امدادم

هر چه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان

تا که جدم ز جنان کرد ز غم آزادم*

هر زمین خورده مرا یاری خود می‌خواند

چون که در یاری افتاده ز پا استادم

هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت

سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم

گر چه شد حائل ضربه سه حجاب صورت

خون دیوار در آورده چنان فریادم

یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه

صحنه بردن مادر نرود از یادم

عایشه (لع) تیر به تابوت زد و خنده کنان

گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم

قاسم نعمتی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

دو جهان مفتخر از عزت نام حسنیم

متحیر ز کمالات مقام حسنیم

با عنایات خدا محضر زهرا رفتیم

با ید حیدر کرار به نام حسنیم

جبرئیل از ره ما بال و پرت را جمع کن

ساکن عرش خداییم غلام حسنیم

نسل سلمان رجزش در صف محشر این است

ما مسلمان شدهی دست امام حسنیم

نا سزا گفته به او یک شبه مستغنی شد

مست و آواره این مشی و مرام حسنیم

لحظهی سینه زدن جلوه طوفان اما

در عبودیت حق بنده ی رام حسنیم

خون دل خوردن از اول شده سهم شیعه

غرق دردیم ولی تشنه جام حسنیم

شاعر: قاسم نعمتی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

داغی نهفته است در این قلب پاره‌ام

همچون حباب منتظر یک اشاره‌ام

 

عمریست لحظۀ گذر از کوچه‌هایِ تنگ

آن صحنه غرور شکن در نظاره‌ام

 

گفتم به زهر:خوب اثر کن بر این جگر

در دست‌های توست فقط راه چاره‌ام

 

در ظلمت همیشۀ شب‌های کوچه‌ها

ولله روضه‌ام جگر پاره زهر نیست

 

من کشته ی شکستن یک جفت گوشواره‌ام

در جستجویِ تکّه چندین ستاره‌ام

 

چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا

امّا به سینه است تمامِ شراره‌ام

 

اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی

راویِ این حقیقت پر استعاره‌ام

 

یک جمله‌ای بگویم و ای خاک بر سرم

بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم

شاعر: قاسم نعمتی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است

نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است

مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی

ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است

نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد

شور در عالم بالاست حسن را عشق است

یل صفین و جمل یکه سوار عرب است

رجز حضرت سقاست حسن را عشق است

به خداوند قسم عشق جگر میخواهد

جگرسوخته زیباست حسن را عشق است

مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب

چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است

شاعر: حامد الواری

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن(ع)-مدح

 

از آسمان نگاهت وقار می ریزد

ز پلک پاک تو صبح بهار می ریزد

برای گریه برایت اجازه می خواهم

به چشم ما تو بگویی ببار می ریزد

فدای مرد کریمی که رسمش این باشد

به پای عاشق دلخسته دار می ریزد

تمام ملک خدا در دو دست قدرت توست

خدا به دست شما اختیار می ریزد

رسول، هیبت خود را به تو کرامت کرد

و از سیادت تو اقتدار می ریزد

اگر به صلح تو طعنه زند کسی غم نیست

خدا به کار شما اعتبار می ریزد

تمام عرشِ خودش را خدا به وقت نماز

به زیر پای تو روزی سه بار می ریزد

فقط کرم به تو می آید ای خدای کرم!

که جز تو پای گدا بی شمار می ریزد

علی طراوت باران بوسه هایش را

به روی دست تو با افتخار می ریزد

به یمن چشم تو هفت آسمان بپا باشد

از آسمان نگهت برندار می ریزد

ببین که خانه قلبم ترک ترک شده است

 اگر نظر نکنی ای نگار می ریزد

مرا ز دست هواهای خود رهایی ده

که آبروی مرا پیش یار می ریزد

تمام هر چه که دارم نثار مقدم تو

خدا کند که بمیرم به پای ماتم تو

 

مجتبی شکریان همدانی

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

بارها از سفره اش با اینکه نان برداشتند

روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند

مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت

با صدای سکه دست از دینشان برداشتند

بر سر همسایگانش سایه ای پر مهر داشت

از سرش هر چند روزی سایه بان برداشتند

بذر ننگین جسارت بر تن معصوم را

این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند

دست هایی که بر آن تابوت تیر انداختند

چند سالی بعد چوب خیزران برداشتند

 

حسین عباسپور

 
 
جمعه 26 آبان 1396  3:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها