0

برگه‌‌ی زرد فرقانی‌ها

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

برگه‌‌ی زرد فرقانی‌ها

اکبر گودرزي، رهبر گروه فرقان

 

پاییز سال 1358 دادستاني انقلاب مشخصات فردي به نام اكبر گودرزي 29 ساله كه از او به عنوان رهبر گروه تروريستي فرقان ياد مي‌شد همراه با تصوير چهره وي را در مطبوعات انتشار داد و از مردم خواست او را دستگير كنند.

گروه فرقان

 اکبر گودرزي، رهبر گروه فرقان، در سال 1335 و به اعتبار شناسنامه‌اش در سال 1338 در روستاي دوزان از توابع اليگودرز به دنيا آمد. پدرش حسن چوپان نام داشت. کودکي گودرزي در خانواده‌اي پر جمعيت و محروم سپري شد. وي تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در روستاي زادگاهش گذراند و با توجه به گرايش مذهبي که داشت قبل از اتمام دبيرستان در سال 1351 راهي مدرسه ديني خوانسار گرديد و پس از اقامتي کوتاه به قم رفت. وي پس از يک سال عازم تهران شد و در مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع بازار و سپس در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين ساکن شد. او در کنار درس طلبگي به مطالعه تفسيرهاي مختلف مي‌پرداخت. در همين دوران اقدام به برپايي جلسات تفسير قرآن در مساجد مختلف تهران نمود. اولين مسجدي که گودرزي به عنوان مدرس و مفسر قرآن در آن آغاز به کار کرد مسجد الهادي بود. او همچنين در مسجد فاطميه خزانه، مسجد رضوان خيابان اتابک، مسجد شيخ ‌‌هادي و مسجد خمسه قلهک نيز جلسات قرآن برگزار مي‌نمود و در خلال همين جلسات توانست افرادي را جذب نمايد که در شکل‌گيري گروه فرقان و پيشبرد اهداف او نقش مهمي ايفا نمودند. سال 1355 اين جمع ابتدا به کهفي‌ها و سپس به نام فرقان به فعاليتهاي مذهبي منسجم‌تري پرداخت. گودرزي در سال 1356 مدرسه حاج شيخ عبدالحسين را ترک نمود و از لباس طلبگي خارج شد. گروه فرقان در سال 1356 فعاليت تشکيلاتي خود را تحت رهبري اکبر گودرزي آغاز و سعيد واحد، محسن سياهپوش، حميد نيکنام، علي اسدي و بهرام تيموري زير نظر مستقيم او فعاليت مي‌کردند. در همان سال با درگذشت دکتر شريعتي نخستين اعلاميه از سوي اين جريان نوپا انتشار يافت.

در سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ گودرزی توانست با کمک گرفتن از روحیه انقلابی جوانان کشور در آن سال‌ها و براساس آموزه‌های نشات گرفته از برداشت‌های شخصی خود از قرآن، بشدت علیه روحانیت جبهه گیرد.

گروه فرقان بعد از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی اعتقاد داشت که روحانیت بدون خواست مردم به شکل کودتا به قدرت رسیده است و به علت نداشتن تجربه کافی در زمینه اداره کشور، نداشتن تخصص‌های لازم در امور فنی و مدیریت ارگان‌های کشوری، کناره‌گیری روحانیت از مسوولیت‌ها را ضروری می‌دانست اما در مورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمی‌کرد، زیرا این گروه در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضد توحیدی‌ترین عناصر جامعه می‌دانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند. درباره همه پرسی جمهوری اسلامی، در نشریه‌ای که در فروردین ۵۸ با عنوان «رفراندوم، توطئه استحمار و استعمار» منتشر می‌کند، مردم را از رأی دادن بازمی‌داشت. این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم، در بهمن ۵۷ به تجهیزات نظامی مجهز شد. در این زمان، انقلاب پیروز شده و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» می‌دانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آن‌ها کرد.
گروه مذکورکه از دیدگاه تئوری و ایدئولوژیکی نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، به رویارویی مسلحانه با انقلابیون و جمهوری اسلامی پرداخت و به آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» استناد کرده و براین اساس اقدام به ترور مهره‌های اساسی انقلاب اسلامی کرد. محمد مهدی جعفری، در رابطه با تفاسیر گروه فرقان از قرآن می‌گوید: «این تفاسیر با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه در داستان یوسف (ع) گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب (ع)، یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آن‌ها فرستاده است.»

تحلیل های خاص!

«عزت شاهی» که از بازجویان اعضای فرقان پس از دستگیری بود، در رابطه با روحیات آنها می‌گوید: «رهبران این گروه، تحلیل و کار خود را به نام دین صورت می‌دادند و بچه‌های مذهبی را که جذب روحانیت نمی‌شدند، به سوی خود می‌کشیدند. آن‌ها مصداق عینی خوارج بودند و مانند آن‌ها فکر می‌کردند. افراد گروه به اکبر گودرزی می‌گفتند: امام!»
این صحبت‌ها به سهولت، تفسیر و باور نادرست این گروه را نسبت به مسائل نشان می‌دهد.

این گروه سعی داشتند تا از قرآن دستاویزی برای انگاره‌های انقلابی خود عرضه کند، اگرچه گفتمان حاکم بر نوشته‌های گروه فرقان، تطابق جدی با نوشته‌های شریعتی نداشت اما اعضای گروه پس از دستگیری در تلاش بودند تا باور شریعتی را به عنوان ارکان اصلی گروه خود معرفی کنند

.

، به طور نمونه حسن عزیزی، یکی از اعضای این فرقه صراحتا در بازجویی‌های خود عنوان کرد که خط فکری همگی تقریبا تمایلاتی بین دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بود و حتی عده‌ای از افراد این گروهک در وصیتنامه‌های خود، اعضای خانواده‌شان را به خواندن کتاب‌های دکتر شریعتی دعوت می‌کردند.
فرقانی‌ها مصداق کامل خوارج بودند، با‌‌ همان شیوه برخورد و تفسیر ناصحیح از قرآن. گروه برای صدور حکم اعدام، برای هرکس که تشخیص می‌داده مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری به نتیجه می‌رسیده است. فرقان نمونه کاملی از جهل، تحجر و برداشت‌های سطحی از دین بود. این گروه پر بود از جوانان احساسی که بر اساس تعریف‌هایی جاهلانه از دین به ترور چهره‌های تأثیرگذار انقلاب پرداختند. در لیست ترورهای فرقان، نام‌های ارزشمند زیادی دیده می‌شود: «شهید مطهری، شهید مفتح، حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، سپهبد قرنی، سید محمدعلی قاضی ‌طباطبایی و...». قاتل شهید مطهری، محمدعلی بصیری بود. وی پس از دستگیری اظهار کرد که هیچ‌گونه شناخت قبلی نسبت به شهید مطهری نداشته است و تنها دلیلی که وی را به این کار ترغیب کرده، کینه شدید وی نسبت به روحانیت بود و بعد از اینکه در بین افراد گروه مطرح شد که می‌خواهیم یکی از روحانیون مهم شورای انقلاب را ترور کنیم، خود را داوطلب این کار کرد.
در محل ترور استاد مطهری، برگه‌ای زرد گذاشته بودند که با خط قرمز روی آن نوشته شده بود: «فرقان» و در زیر آن با خط سیاه تایپ شده و نوشته بود: «خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب توده‌های خلق بر همه روشن بود. لذا اعدام انقلابی نام برده، انجام پذیرفت.» این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستی‌اش، اقدام به سرقت چندین بانک کرد تا بتواند پول‌های سرقتی را صرف خانه‌های تیمی و خرید اسلحه نماید. این اقدامات به درستی، انحراف این گروه و رهبران آن را نشان می‌دهد. در ۱۸. ۱۰. ۱۳۵۸ گودرزی رهبر این گروهک دستگیر شد.
وی که طراح بسیاری از ترور‌ها و عملیات این گروه بود و به طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت در ۳. ۳. ۱۳۵۹ اعدام شد. در روز دستگیری گودرزی، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نام‌های علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضا شاه بابیک و حسن اقرلو نیز دستگیر و اعدام شدند.
بقایای فرقان تا اوایل سال ۱۳۶۰ ه. ش. همچنان به انتشار برخی از جزوات می‌پرداختند و حتی از ترور‌های مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آن‌ها را با اندیشه‌های خود پیوند می‌دادند. گروهک فرقان که چندان از نظر ساختاری قوی نبود و اعضای آن تنها دلخوش به افکار و ایدئولوژی‌های گودرزی رهبر گروه بودند، بعد از اعدام وی و دستگیری اعضای اصلی آن از هم فروپاشید و بقایای این گروه توبه کرده و تواب شدند.


منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تاریخ ایرانی

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 9 آبان 1396  3:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها