پارهاي ميگويند که جهان از نه هزاره متشكل است، اما برخي اين دوره جهاني را به مناسبت دوازده برج سال طبيعي و دوازده نشان منطقةالبروج، متشکل از دوازده هزاره مي دانند.
قرايني نيز حکايت ميکند که رقم اصلي، شش هزار سال بود و بتدريج به نه هزار سال و دوازده هزار سال افزايش يافته است.[1]
اميل بنونيست[2] در اينباره مينويسد:
نه هزار سال عقيده زروانيان و دوازده هزار سال اعتقاد مزديسنان غير زرواني است.[3]
اما نيبرگ[4] عقيده دارد «که عمر جهان بنابر رأي زروانيان، دوازده هزار و بنابر اعتقاد مزديسنان غير زرواني نه هزار سال است.»[5]
آرتور کريستن سن درباره اين اختلاف مينويسد:
به نظر من اختلاف در عدد سنوات حاکي از اختلاف اين دو فرقه نيست. سبب اين تفاوت آن است که چه زروانيان و چه مزديسنان، گاهي سههزار سال آغاز جهان را که کاينات در حال امکاني و جنيني بوده، به حساب ميآورند و گاهي به حساب نميآورند. در تمام روايات، اعم از زرواني و غير زرواني، مدت جنگ بين اهريمن و اهورامزدا را نه هزار سال گفتهاند، اما اين که در تواريخ ازنيک (Eznik) و اليزه (ELisee) آمده است که زروان[6] قبل از تولد اهريمن و اهورا مزدا هزار سال قرباني داد، دليل اين است که زروانيان قبل از نه هزار سال باز به يک مدتي از عمرجهان قائل بودهاند.[7]
متنها در بيان ادوار تاريخ زرتشت متفاوت است:
نقل اول: بر اساس متن پهلوي، به موجب اساطير زرتشتي، عمر جهان، دوازده هزار سال تعيين شد که به چهار دورة سه هزار ساله تقسيم ميشود؛ دورة سه هزار ساله اول، آفريدگان از اهورا مزدا پديد آمدند و در حالت روحاني و مينوي و به شکل بيانديشه، بيجنبش و لمس نشدني در جهان برين بودند. دوره سه هزار سالة دوم، مينو تبديل به گيتي ميشود؛ به اين شکل که آفرينش از حالت روحاني به حالت مادي و جسماني مبدل ميگردد. آفريدگان در اين دوره، بدون گناه در حالت بهشتي روي زمين به سر ميبردند و در سه هزار سالة سوم با آمدن اهريمن، دوران آميختگي و کشمکش دايمي انسانها و قواي اهريمن آغاز می شود. در پايان اين هزارة سوم زرتشت متولد ميشود[8] و با تولد او سه هزارة آخر هستي آغاز ميشود. در سه هزار ساله چهارم، سه موعود مزديسنان به فاصلة هزار سال از يکديگر ظهور خواهند کرد.[9]
در نقل دوم آمده است:
«در سه هزاره اول، اهورا مزدا عالم فروهر، يعني عالم روحاني را بيافريد، که عصر مينوي جهان بوده است. در سه هزاره دوّم از روي صور عالم روحاني، جهان جسماني خلقت يافت. در اين دوره، امور جهان و زندگي مردمان فارغ از گزند و آسيب بود و به همين دليل عصر طلايي تاريخ ديني مزديسنان ناميده ميشود. سه هزاره سوم، دوران شهرياري شهرياران و خلقت بشر و طغيان و تسلط اهريمن است. زرتشت درست در آغاز هزاره اول از دوران چهارم زاده شد؛ يعني هنگامي که بنابر سنّت دوران واپسين از چهار دورۀ عمرجهان بود.»[10]
در هر دو نقل، محتوا يکي است، اگر چه تعابير متفاوت مشاهده ميشود، ولي عمدهترين نقطه افتراق در دو نقل، تولد زرتشت است که در نقل اول، تولد او را در پايان سه هزاره سوم ميخواند، در حاليکه در نقل دوم، تولد زرتشت را ابتداي سه هزارة چهارم ميداند. به هر حال، هزارهگرايي در انديشه زرتشتيان وجود دارد.
___________________________
[1]. مري بويس، تاريخ کيش زرتشت، ترجمه همايون صنعتي زاده، انتشارات توس، 1374، ص391.
[2] . Emil Benveniste
[3]. اميل بنونيست، دين ايراني بر پايه منتهاي معتبر يوناني، ترجمه بهمن سرکاراتي، نشر قطره، سال 1377 ص70 به بعد.
[4] . Nyberg
[5]. نيبرگ، هنري ساموئل، دينهاي ايران باستان، ترجمه سيف الدين نجم آبادي، ص387.
[6]. زروان(zervan. Zurvan. Zarvan) در آيين ايراني، تاريخي مبهم و طولاني دارد، در لوحههاي بابلي مربوط به قرن پانزدهم ق. م از ايزدي به نام زروان سخن رفته است در اوستا نيز به اختصار از اين ايزد ياد شده و در متون پهلوي هم درباره آن سخن رفتهاست. در معتقدات زرواني، اهورا و اهريمن از زروان پديد آمدند، بدين ترتيب که خداي نخستين در مدت هزار سال قربانيها کرد تا پسري برايش بيايد و نام او را اهورا مزدا نهد، اما عاقبت وي در مورد تاثير قرباني خود به شک افتاد و اين شک باعث شد که دو فرزند در بطن او پديد آيد: اورمزد براي قرباني، و اهريمن براي شک. (به نقل از ياحقي، محمد جعفر، فرهنگ اساطير، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، نشر سروش، چاپ دوم، سال 1375، ص225).
[7]. کريستين سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، انتشارات دنياي کتاب، چاپ نهم، 1374 ص221.
[8]. ر.ک: بندهش هندي، ترجمه رقيه بهزادي، ص21 نيبرگ، هنري ساموئل، دينهاي ايران باستان، ترجمه سيفالدين نجمآبادي، صص9-28.
[9]. در منابع و کتب زرتشتي و کتابهاي که در اين زمينه تاليف شده کيفيت تولد اين موعود مطرح شده و حتي نام مادران آنهاذکر شده است. در دانشنامهي مزديسنا، جهانگير اوشيدري، ص99 و در مينوي خرد، ترجمه احمد تفضّلي، ص87، و در دينکرت (دينکرد) کتاب هفتم، فقرات ص5-61 و سوشيانت در انديشه، علي اصغر مصطفوي، ص89، اين مطلب آمده است.
[10]. رضي، هاشم، فرهنگ نامهاي اوستا، ج 2، صص 771 و 772.