مسأله «انتظار» از محدوده دين فراتر رفته و مذاهب و رويكردهاى غير دينى، نظير ماركسيسم را نيز شامل شده است؛ چنان كه «برتراندراسل» مىگويد: «انتظار، تنها به اديان تعلّق ندارد؛ بلكه مكاتب ومذاهب نيز ظهور نجات بخشى كه عدل را بگستراند و عدالت را تحقّق بخشد، انتظار مىكشند».
انتظار نزد ماركسيست ها، مانند انتظارى است كه مسيحيان بدان اعتقاد دارند. انتظار نزد «تولستوى» نيز به همان معنايى است كه مسيحيان عقيده دارند؛ جز آنكه اين داستان نويس روسى، از زاويهاى ديگر آن را مطرح كرده است.
انتظار در اديان پيش از اسلام
در عهد قديم از كتاب مقدّس آمده است:
«از وجود اشرار وظالمان دلتنگ مباش كه به زودى ريشه ظالمان بريده خواهد شد، ومنتظران عدل الهى زمين را به ميراث برند وآنان كه لعنت شده اند، پراكنده شوند و صالحان از مردم، همان كسانى اند كه زمين را به ميراث برند وتا فرجام حيات جهان در آن زندگى كنند».
اين حقيقت، در قرآن كريم نيز تكرار شده است:
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ) ؛ «و بى گمان، در زبور، پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد».
____________________________
. كتاب مقدّس، سفر مزامير داوود: مزمور 37.
. انبياء (21) آيه 105.