0

مبارزه با بدعت ها یکی از اهداف قیام امام حسین (ع)

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

مبارزه با بدعت ها یکی از اهداف قیام امام حسین (ع)

پرسش : چه بدعتی در دین ایجاد شده بودکه امام حسین (علیه السلام) برای مبارزه با آن قیام کرد؟

پاسخ اجمالی: خود حضرت علت قیام خود را به این نحوه خاص بیان می کنند پس پیایید از فرمایشات خود ایشان بهره جوییم . حضرت می فرمایند : یزید مردی است شارب الخمر که علناً فسق ظاهری انجام می دهد ،بامحارم خود زنا می کند ومجالس قمار را علنی می کند . آنچه دیده می شود در فرمایش ایشان این است که آیا نمی بینید که به حق اصلاً عمل نمی شود واز باطل اصلاً نهی نمی شود.
پس این جا است که هر انسان آزاده ای برای حفظ آبروی انسانی خود باید ننگ را نپذیرد وجان خود را در راه رضای خدا ببخشد.
آنچه در زمان امام حسین (ع) کاملاً مشهود است این استکه خلیفه مسلمین که تکیه بر جایگاه رسول آزاده زده است علناً فساد می کند ومردم هم این فساد علنی را می دانند ومی بینند . این بدان معنا است که این چنین فسادهایی در جامعه اسلامی بلامانع است . لذا است که می بینیم این کارها در جامعه عادی جامعه مسلمین هم مشهود بوده است . همین مردم عادی هم به همین راحتی شراب می خوردند وگناهان عدیده انجام می دادند ورباخواری ورشوه گیری بسیار معمول شده بود.
ومردم داخل در دین می کردند این چنین مسائلی را که اصلاً در زمان پیامبر وحتی خلفای ۴گانه هم دیده نمی شود.
گویا در زمان حکومت یزید این مطلب می خواسته جاانداخته شود که :
حکومت اسلامی موروثی است وبه نحو سلطنتی اداره می شود ومی تواند کسیکه حتی صلاحیت ظاهری راهم برای خلیفه رسول خدابودن را ندارد برمنصب حکومت بنشیند.
علاوه بر آن در زمان پیامبر دستیابی به حکومت براساس شاخص های ارزشی بود ولی در این زمان این مسئله به موروثی بودن رنگ باخته بود قرار شد که اسلام با سلطنت و رژیم طاغوتی معرفی شود پس اسلام در حال وارونه نشان دادن بود
آنچه که دیده می شو به زبان خود امام حسین (ع) این بود که نیکی ها پشت کرده اند وباشتاب در حال گذرندواز آنها چیزی نمانده است جز اندکی که مانده آب در ظرفی. لذا است که می بینیم مجموع این موارد باعث قیام شده است .
اسلام دین سلطنت موروثی + شرب خمر + قمار در مجالس علنی + نماز جماعت
ارزش های جاهلیت جایگزین ارزش های اسلامی شده بود وبه طور ظاهری یزید اعلام می کرد که لاخبر جاء ولا وحی وخبری است ونه وحی است . همه اینها ساخته دست پیامبر است.
امام در نامه ای که به مردم بصره نگاشت به این حقیقت اشاره کرد که فانّ السنه قد اُمیت والبدعه قد اُحییت : همانا سنت رسول خدا را بدست فراموشی سپردند وبدعت ها را زنده کردند.

[irp]

پاسخ تفصیلی: بنى امیّه در طول مدّتى که خلافترا غصب کردند، و بناحق بر مسند قدرت تکیه زدند، بدعت هاى فراوانى در دین ایجاد کرده و سنّت پیامبر (صلى اللهعلیه وآله) را میراندند؛ چرا که ادامه حیاتشان در گرو احیاى بدعتها و محو سنّت هاى پیامبر اسلام (صلى اللهعلیه وآله) بود. به نمونه هایى از این بدعتها توجّه فرمایید:
۱ ـ د ر عصر جاهلیّت شخصیّت افراد بر محور ثروت و فرزندان دور مى زد. هر کس پول بیشتر و فرزندان فزون ترى داشت، شخصیّتش در نگاه مردم مهم تر بود. خداوند متعال در آیه شریفه ۳۷ سورهسبا ضمن بى اعتبارى این ملاک، معیار جدیدى را جایگزین آن کرد. مى فرماید:
«وَمَا اَمْوَالُکُمْ وَلاَ اَوْلاَدُکُمْ بِالَّتِى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى اِلاَّ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَاُوْلَیِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»؛ (اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى سازد، جز کسانى که ایمان بیاورند و عمل صالحى انجام دهند، که براى آنان در برابر کارهایى که انجام داده اند پاداش مضاعف است; و آنها در غرفه هاى (بهشتى) در (نهایت) امنیت خواهد بود).و نیز در آیه شریفه ۱۳ سورهحجرات «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقَاکُمْ»؛ (گرامى ترین شما در نزد خداوند، با تقواترین شماست.) این مطلب را واضح تر بیان فرموده است.بدین ترتیب، اسلاممعیار شخصیّت را از ثروت و فرزند، به ایمان و تقواو عمل صالح تغییر داد. یعنى هر کس تقواى بیشتر داشته باشد به خداوند نزدیک تر است، هر چند اصلا فرزندى نداشته و فقیرترین فرد جامعهباشد. و کسى که تقواى کمترى داشته باشد از خداوند دورتر است هر چند داراى فرزندان فراوان و ثروت زیادى باشد.
در پى این تغییر ملاک، ابوسفیانها و ابولهبها و ابوجهلها جاى خود را به سلمانها و ابوذرها و مقدادها دادند، و در پى آن، مردم در برابر ثروتمندان به خاطر پول و ثروتشان تواضعنمى کردند.
امّا با رحلت پیامبر اکرم (صلى اللهعلیه وآله) دوباره معیارها دستخوش تغییر و تحوّل شد، و در عصر خلیفه سوم به حال سابق برگشت و ثروتمندان و صاحبان فرزندان و نیروى انسانى بیشتر هر چند بویى از تقوانبرده بودند، جاى انسان هاى متقى را گرفته، و به عنوان شخصیّت هاى اسلامى معرفى شدند. در عصر معاویهپیشقراولان و کسانى که زودتر از همه اسلامرا پذیرفته بودند کنار گذاشته شده، و آزادشدگان دست پیامبر (صلى الله علیه وآله) و فرزندانشان (طلقاء و ابنا طلقاء) که اسلامرا به اجبار و فشار محیط و نه از روى میل و علاقه و اشتیاق، پذیرفته بودند سر کار آمدند. (۱) در جنگ صفین تعداد فراوانى از صحابهپیامبر (صلى اللهعلیه وآله) در سپاه امام على (علیه السلام) و تنها افراد بسیار معدودى از صحابهخود فروخته در اردوگاه معاویهبودند. (۲) دستگاه بنى امیّه که براساس تقواو ایمانبنا نشده بود، بلکه شالوده آن بر اساس مطامع دنیوى ریخته شده بود کسانى که شیطنت بیشتر، قساوت قلب شدیدتر، دین فروشى زیادترى داشتند را به خود جذب مى کرد.
امام حسین (علیه السلام) براى از بین بردن این بدعتها و احیاى آن سنّت ها قیام کرد.

[irp] ۲ ـ در عصر جاهلیّت امتیازات قومى غوغا مى کرد. آنان اوّلا: عرب را (هر چند داراى انحطاط اخلاقى بود) بر عجم (غیر عرب) برترى مى دادند. ثانیاً: در میان عرب ها، هر قبیله اى خود را برتر از دیگر قبیله ها مى دانست و براى این منظور به شمارش تعداد افراد قبیله خود مى پرداختند و اگر دو قبیله از این جهت مساوى بودند، به سراغ گورستان ها رفته و سرشمارى مردگان هر قبیله را آغاز مى کردند تا قبیله برتر مشخّص شود!(۳)اسلام این ملاک و معیار نادرست را برچید، و معیار بشریّت و انسانیّت را جایگزین آن کرد و براى همه انسانها، فارغ از قبیله، نژاد، زبان و رنگ، ارزش قایل شد. در آیهشریفه ۷۰ سورهاسراء مى خوانیم: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیر مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا»؛ (ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنها را در صحرا و دریا (بر مرکب هاى راهوار) سوار کردیم; و از نعمت هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم; و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم).آرى با آمدن اسلام، انسان محورى، جاى قبیله محورى را گرفت و لذا طرفداران پیامبر (صلى اللهعلیه وآله) و جذب شدگان به اسلام از قبیله و نژاد و زبان و رنگ خاصّى نبودند; بلکه عرب و عجم، سیاه و سفید، قریشى و غیر قریشى، فوج فوج به اسلامرو آورده و تسلیم امر خداشدند. با رحلت پیامبر (صلى اللهعلیه وآله)، این سنّت حضرت نیز دستخوش تغییر شد و کم کم همان قومیّت گرایى رخ نمایى کرد، تا در دوران خلیفه سوم به اوج رسید(۴) واین مطلب مخصوصاً در مناطق تحت نفوذ معاویهبه وضوح دیده مى شد. تعصّبات قومى جاى انسان محورى را گرفت و همین امر باعث اختلافات و درگیرى میان قبایل شد. اتّحاد و یکپارچگى و وحدت ناشى از انسان محورى به تدریج از میان مسلمانان رخت بربست و دیگر خبرى از آن جامعه متّحد و یکپارچه نبود. امام حسین (علیه السلام) قیام کرد تا دوباره همه مسلمانان را متّحد نموده، و یادگار جدّش، یعنی انسان محورى را حاکمکند.
۳ـ عصر جاهلیّت عصر تبعیض هاى نابجا و ظالمانه بود و نمونه بارز آن تبعیض بین زن و مرد بود، تا آنجا که نه تنها زنان از بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى نظیر ارث محروم بودند بلکه گاه حقّ حیات نداشته، و در بعضى از قبایل ملک مرد محسوب مى شدند!
با بعثت پیامبر اکرم (صلى اللهعلیه وآله) تبعیض ها رو به افول نهاد. امّا پس از رحلت آن حضرت دوباره تبعیض ها شروع شد و در دوران خلیفه سوم به اوج خود رسید. تبعیض ها در این دوران مخصوصاً در تقسیم بیت المال و واگذارى پست ها غوغا کرد. علاّمه امینى (رحمه الله)آمار تکان دهنده اى از حیف و میل هاى انجام شده در دوران عثمان بیان کرده است. (۵) پیامبر اکرم (صلى اللهعلیه وآله) عدالتمحورى را شعار خویش قرار داده بود و مى فرمود: «اُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ»؛ (مامورم در میان شما عدالترا اجرا کنم) (۶) و جانشین برحق و بلافصل آن حضرت نیز حاضر نشد. بیش از دیگران، حتّى به مقدار کم، به برادر نیازمندش عقیلاز بیت المال کمک کند. (۷) امّا در عصر عثمانو معاویهریخت و پاش هاى شگفت آورى به چشم مى خورد. معاویهچهارصد هزار درهم از بیت المال مسلمین را به سمره بن جندب مى دهد تا یک حدیثدر مذمّت حضرت على (علیه السلام)بسازد و او حدیثى مى سازد که آیه شریفه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاهِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ») (۸) در مورد على (علیه السلام) نیست، بلکه در شان ابن ملجمنازل شده، و آیهشریفه َ«ومِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصَامِ * وَاِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا ..». ). (۹) در مورد على (علیه السلام)نازل شده است. (۱۰) در حالى که این آیهمطابق سخن مفسّران درباره «اخنس بن شریق» نازل شده، او منافق بود و در عصر رسول خد (صلى اللهعلیه وآله)دست به جنایاتى زد. (۱۱) امام حسین (علیه السلام) بر علیه یزیدقیام کرد تا تبعیض ها را برچیده و عدالترا جایگزین آن کند.

 

[irp] ۴ ـ در عصر جاهلیّت قبل از اسلامو جاهلیّت مدرن امروز، مقام را براى مقام مى خواهند، و براى آن ارزش ذاتى قایلند و لذا براى به دست آوردن آن به هر وسیله مشروع و نامشروعى چنگ مى زنند. امّا پیام پیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله) به جهان بشریّت آن روز و امروز و تا قیام قیامتاین است که پست و مقام هدف نیست و ارزش ذاتى ندارد، بلکه وسیله اى براى پیاده کردن اهداف عالى انسانى است، به همین خاطر دلیل بر شخصیّت نیست، بلکه تکلیفآور است. آرى، مقام تکلیفاست نه افتخار، وسیله است نه هدف.حضرت على (علیه السلام) در نامه پنجم نهج البلاغهخطاب به اشعث بن قیس، حاکمآن زمان آذربایجان، مى فرماید:
«وَاِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَه وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ اَمَانَهٌ»؛ (فرماندارى (وپست و مقام) براى تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتى است در گردنت).در عصر بنى امیّه دوباره مقام ارزش ذاتى پیدا کرد تا آنجا که وقتى معاویهپس از شهادت حضرت على (علیه السلام)وارد کوفه شد، این سخن معروف را گفت: «من نیامدم که شما را به نمازو روزهدعوت کنم، بلکه هدف من حکومت بر شماست».(۱۲)
امام حسین (علیه السلام) قیام کرد تا این نوع بدعتها را ریشه کن کرده و مردم را با سنّت پیامبر (صلى اللهعلیه وآله) آشنا کند.
امروز این هدف بزرگ براى همه ما پیام روشنى دارد، که باید در کنار عزادارى ها براى از بین بردن بدعتها تلاش کنید، و اجازه ندهید گروهى نادان یا سودجو براى تامین منافع شخصى خود به سراغ بدعتها رفته، یا آن را گسترش دهند.
هرگاه به بدعتگزاران با سکوت خود چراغ سبز نشان دهیم، کارهایى به نام دین انجام مى شود که همه از آن شرم خواهیم داشت و چهره اسلامرا در نظر جهانیان دگرگون خواهد ساخت، به خصوص اینکه یکى از راه هاى نفوذ دشمن در صفوف متّحد ما، حمایت و برنامه ریزى براى همین بدعتهاست. (۱۳)

 

[irp]

گردآوری: سایت اسلام سیتی
________________________________________________________________________
پی نوشت:
(۱). عثمان افراد فاسق و ظالمى چون ولید بن عقبه بن ابى معیط را والى کوفه، و عبدالله غامر بن کریز را والى بصره، و عبدالله بن ابى سرح را والى مصر، و مروان بن حکم را مشاور عالى خویش کرد. مطابق آنچه که در کتاب الاستیعاب، ص ۶۹۰ و الاغانى، ج ۶، ص ۳۵۶ آمده ابوسفیان خود نیز به این نکته اعتراف کرد، آنجا که گفته است: «از آن هنگام که خلافت به دست دو طایفه تیم و عدى (قبیله ابوبکر و عمر) افتاد، من نیز در آن طمع کردم». (عاشورا، ص ۱۲۰)
(۲). طبق روایتى ۳۰۰ تن از صحابه پیامبر (صلى الله علیه وآله) که در بیعت رضوان و گروهى از آنها از بدریون بودند، با على (علیه السلام) در جنگ صفین همکارى مى کردند، که از این جمع ۶۳ نفر در آن میدان شهید شدند. (پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج ۷، ص ۸۳).
(۳). شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، ج۲۷، ص ۲۷۵ مطالعه فرمایید.
(۴). جرج جرداق در کتاب الامام على صوت العداله الانسانیه، ج ۱، ص ۱۲۴ درباره تقویت بنى امیّه توسط عثمان مى نویسد: «عثمان، هم کلید بیت المال و هم شمشیر سلطان را در دستان بنى امیّه قرار داد». (عاشورا، ص ۱۴۰).
(۵). به نمونه هایى از بذل و بخشش هاى بى حساب عثمان توجّه فرمایید:
الف) مبلغ پانصد هزار دینار (مثقال طلا) از غنایم آفریقا و یکصد هزار درهم (نقره) از بیت المال به مروان بن حکم بخشید، که مورد اعتراض زید بن ارقم کلیددار بیت المال قرار گرفت.
ب) مبلغ دویست هزار نیز به ابوسفیان بخشید.
ج) مبلغ یکصد هزار دینار از غنایم جنگ دیگرى در آفریقا به برادر رضاعیش عبدالله بن ابى سرح بخشید.
د) مبلغ سیصد هزار درهم به حارث بن حکم برادر مروان بن حکم بخشید. (شرح بیشتر را در کتاب الغدیر، ج ۸، ص ۲۵۷ تا ۲۸۶ مطالعه فرمایید).
(۶). شورا، آیه ۱۵; البتّه جمله مذکور به شکل روایت نیز از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده است. به کتاب مکاتیب الرسول، ج ۲، ص ۳۳۸ مراجعه شود.
(۷). نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴ .
(۸). سوره بقره، آیه ۲۰۷; ترجمه: «وبعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (علیه السلام) در «لیله المبیت» به هنگام خُفتن در جایگاه پیغمبر (صلى الله علیه وآله)) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است».
(۹). سوره بقره، آیه ۲۰۴ و ۲۰۵; ترجمه: «بعضى از مردم گفتارشان در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، (در ظاهر اظهار محبت شدید مى کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى گیرند، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند. (نشانه آنها، این است که) هنگامى که روى بر مى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند) در راه فساد در زمین تلاش مى کنند».
(۱۰). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۷۳ .
(۱۱). رجوع کنید به: تفسیر فخر رازى، روح المعانى، الدر المنثور، مجمع البیان و تفسیر نمونه (ذیل تفسیر آیات فوق).
(۱۲). مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۸; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۶، ص ۴۶.
(۱۳). گرد آوری از کتاب: اهداف قیام حسینى‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم‏، ۱۳۸۹ ه. ش‏، ص ۴۸.

منابع:
سایت آیت الله مکارم شیرازی
مرکز پاسخگویی رضوی

دوشنبه 24 مهر 1396  11:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها