پاسخ به:سخنی از آیت الله بهجت
آیۀ شریفۀ: (اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ...: هان! تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرند.) ... سبب اطمینان و آرامش دلها را، منحصراً ذکرُ الله می داند... بنابراین، ما که آرامش نداریم، می توانیم بگوییم ذاکریم؟!
سهراب سپهری
خود را مریض نمی دانیم، وگرنه علاج آسان است.
انسانی که نان خشکی او را سیر می کند، و یا با سبزی و ماست و پنیر می تواند زندگی کند، این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا برای چه؟!
سر و کار انبیا (علیهم السلام) با خدا بود، و هر جا گیر می کردند، زود به خدا متوجه می شدند، و در خوشی هم خدا را به یاد می آوردند، به گونه ای که گویا می دیدند همه چیز از آن جا سرچشمه می گیرد.
اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم!
اگر ما به مقداری که طفل صغیر به پدر و مادرش اعتماد دارد، به مولای خودمان اعتماد داشته باشیم، کار درست می شود!
چه خوب است انسان، عبادت و کار خیر که انجام می دهد، بگوید: کاری نکردم؛ اما کار نیک و خوبی که از دیگران دید، بگوید: چه قدر کار بزرگی انجام داده است!
انسان باید دائم الذکر باشد! زیرا کسی که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا می بیند و پیوسته با خدا سخن می گوید.
اصلاً پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با همین شب زنده داری و سحرخیزی و اُنس با شب، معارف الهی را می گرفتند... بلی، آن لحظه های خاصّ و آن رحمت الهی در سحر!... سحر، سحر!
اکثر بدبختی ما همین است که عِلممان، با عَملمان هماهنگ نیست!
روح انسان هر چند لباس گِلی به تن دارد، ولی بسیار می تواند اوج بگیرد و بالاتر برود!
خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میّتی هدیه کند، چه معنویّتی، چه صورتی، چه واقعیّتی برای همین یک صلوات است!
با کسی نشست و برخاست بکنید که همین که او را دیدید به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید؛ نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند.
شرط استجابت دعا، ترک معصیت است... گاهی مصلحت، در غیرِ تعجیل است و گاهی مصلحت، در تبدیل به اَحسن است. داعی خیال می کند مستجاب نشده است و اهل یقین می فهمند.
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادیّات و عملیّات نیست.