0

گربه و پیتزای گنجشک

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

گربه و پیتزای گنجشک

 

یکی بود یکی نبود غیراز خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روز یه گربه هه رفت پیتزا فروشی و گفت: پیتزای گنجشک میو لطفا...

 گربه و پیتزای گنجشک

یکی بود یکی نبود غیراز خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روز یه گربه هه رفت پیتزا فروشی و گفت: پیتزای گنجشک میو لطفا.

گربه و پیتزای گنجشک


پیتزا را آوردند. گربه بو کرد و میو کرد و گفت: میو میو، پس گنجشکش کو؟

پیتزا فروش گفت: حتما ترسیده لای پنیرها قایم شده!

گربه با پنجولش پیتزا را زیر و رو کرد و گفت: گنجشک نه میو! پرش هم میو!

پیتزا فروش گفت: نگاه کن. گنجشکش پر زده رفته روی درخت.

گربه دید گنجشکه نشسته سر درخت و جیک جیک می خندد.

گربه هم لجش گرت. پنیرها و فلفل های پیتزا را خورد. پا شد برود که پیتزا فروش گفت: پولش!

گنجشکه از درخت آمد پایین و گفت: من حساب می کنم. بعد هم نان های پیتزا را نوک زد و خورد. به جای پول یک پر خوشگل داد به پیتزا فروش و رفت  روی درخت خوابید.


 

گربه و پیتزای گنجشک


جیک و جیک

گنجشک جونم کوچیکه

مشغول جیک و جیکه

نشسته توی لونه

بدون آب و دونه

منتظره مامانش

یه کرم براش بیاره

توی نوکش بذاره

بعد بالش و ناز کنه

یادش بده چه جوری پرواز کنه


- منبع: ماهنامه نبات

چهارشنبه 19 مهر 1396  2:48 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها