یکی بود یکی نبود غیراز خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روز یه گربه هه رفت پیتزا فروشی و گفت: پیتزای گنجشک میو لطفا...
گربه و پیتزای گنجشک
یکی بود یکی نبود غیراز خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روز یه گربه هه رفت پیتزا فروشی و گفت: پیتزای گنجشک میو لطفا.
![گربه و پیتزای گنجشک گربه و پیتزای گنجشک](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
پیتزا را آوردند. گربه بو کرد و میو کرد و گفت: میو میو، پس گنجشکش کو؟
پیتزا فروش گفت: حتما ترسیده لای پنیرها قایم شده!
گربه با پنجولش پیتزا را زیر و رو کرد و گفت: گنجشک نه میو! پرش هم میو!
پیتزا فروش گفت: نگاه کن. گنجشکش پر زده رفته روی درخت.
گربه دید گنجشکه نشسته سر درخت و جیک جیک می خندد.
گربه هم لجش گرت. پنیرها و فلفل های پیتزا را خورد. پا شد برود که پیتزا فروش گفت: پولش!
گنجشکه از درخت آمد پایین و گفت: من حساب می کنم. بعد هم نان های پیتزا را نوک زد و خورد. به جای پول یک پر خوشگل داد به پیتزا فروش و رفت روی درخت خوابید.
![گربه و پیتزای گنجشک گربه و پیتزای گنجشک](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
جیک و جیک
گنجشک جونم کوچیکه
مشغول جیک و جیکه
نشسته توی لونه
بدون آب و دونه
منتظره مامانش
یه کرم براش بیاره
توی نوکش بذاره
بعد بالش و ناز کنه
یادش بده چه جوری پرواز کنه
- منبع: ماهنامه نبات