نگاهی به اثر بهرام بهرامیان
سینماپرس: پریناز محصول جدید همان کارخانه تفکری است که تا سه دهه پیش، هر جلوهای از جلوات دینی را به نام عقلانیت و مبارزه با خرافه میراند و حالا با چیدن پازلی ناقص از دینِ عوام منفعتپرست و دینِ متنسکان ظاهرپرست، در کنار عاشق گناهکار سعی دارد تا فرهنگ دینداری را به واسطه بیاعتمادی به کرامات یک کودک مشکوکالنسب به نقد بکشد.
پریناز محصول جدید همان کارخانه تفکری است که تا سه دهه پیش، هر جلوهای از جلوات دینی را به نام #عقلانیت و مبارزه با خرافه میراند و حالا با چیدن پازلی ناقص از دینِ عوام منفعتپرست و دینِ متنسکان ظاهرپرست، در کنار عاشق گناهکار سعی دارد تا فرهنگ دینداری را به واسطه بیاعتمادی به کرامات یک کودک مشکوکالنسب به نقد بکشد.
این تضاد سیاهوسفید بازنموده در پوستر فیلم، چکیده بستر داستانی فیلمی است که تلاش میکند در میان رنگهای اشباعشده و کنتراستهای اغراقشده، تضاد محوری قصهاش را برجسته سازد: قدیس نظرکرده در قامت معصومیتی مخدوش در برابر دینداری ریاضتکشانه یک متنسک متحجر.
اگرچه بهرام بهرامیان ثابت کرده است که در پرداختن به موضوعات دینی با سوژههای متافیزیکی به عوامانهترین شکل ممکن، مهارت ویژهای دارد که تنها مخصوص به خود اوست. دستمایههای ناقصالخلقهای که ناشیانه به ژانر اجتماعی وصله شدهاند و لعابی از تفکر دینی، داستان اغلب ناتمامشان را پوشانده است.
اما هدفی که ظاهرا همه همّوغم کارگردان را در فرم و محتوا به خود مشغول داشته، نهایتا به ثمر نمیرسد و فیلم از انتقال حسی همذاتپندارانه با پریناز و مادرش، خورشید، باز میماند. شخصیت پریناز، نه صاحب عظمت و احترام یک قدیس میشود و نه حتی ترحم و حمایت مخاطب را برمیانگیزد.
فیلم در نیل به بخش دوم هدفش یعنی ایجاد نفرت نسبت به شخصیت خاله پریناز -با بازی معتمدآریا- حتی ناموفقتر است. پایان ناکامیهای پیدرپی فیلم اما شاید همین فروش مایوسکنندهاش باشد که حتی به بهانه رفع توقیف پس از ۷سال نیز باز عموم تماشاگران، میلی به دیدن اثری آزاردهنده و ناقص چون پریناز نشان ندادند.