در کارنامه غالب بازیگران فیلم بد پیدا می شود. گاهی دورنما خوب بوده و نتیجه به بار ننشسته ،گاهی از اساس انتخاب بد بوده؛ مثل ویشکا آسایش در«من و شارمین». چرایی اش را توضیح داده ایم و سراغ سرنوشت چند بازیگر مطرح دیگر هم رفته ایم. به این جمع می شود بازیگران دیگری اضافه کرد؛ از جمله نیکی کریمی،مهتاب کرامتی ، مریلا زارعی و ...
ویشکا آسایش
بدترین انتخاب: من و شارمین. فیلم را که ببینید اولین سوال این است: موقع خواندن فیلمنامه چه نکته ویژه ای ویشکا آسایش را برای بازی ترغیب کرده؟ «من و شارمین» قصه ای ضعیف و تکراری دارد و تک شوخی هایش نمی تواند مخاطب را بخنداند. دومین سوال: شخصیت کاریکاتورگونه مینا که دختری سخت گیر در ازدواج است را پیش تر آسایش به شکل بهتر بازی کرده؛ چه اصراری به تکرار آن است؟ و سومین سوال: بازیگری درحد آسایش به رزومه کارگردان توجهی ندارد؟ بیژن شیرمرز قبل از«من و شارمین» کلی تله فیلم برای شبکه خانگی ساخته که قابل دفاع نیستند.
مسیر بعد از انتخاب بد: «من و شارمین» بتازگی اکران شده و اولین دستاورد منفی شا برای آسایش دلزدگی مخاطبان سینما است. چه بسا اگر بخواهد این مسیر را ادامه دهد و به صرف بازی در نقش یک به امثال «من و شارمین» نه نگوید، شیب کارنامه اش محتوم است.
انتخاب های شکست خورده: «دراکولا» ظاهرا برای آسایش باید حرکت رو به جلو باشد اما نتیجه فیلم رضا عطاران نومید کننده بود. این جا نمی توان بازیگر را متهم کرد چرا که ملاک های انتخاب، از نام کارگردان تا ترکیب بازیگران موجه است.پس بجای اطلاق عنوان «انتخاب بد» باید از «انتخاب شکست خورده» استفاده کرد.
هدیه تهرانی
بدترین انتخاب: آبی. هدیه تهرانی که با وسواس به پیشنهادها جواب می داد،با«آبی» اولین انتخاب بدش را رقم زد. فیلم حمید لبخنده نمایشی ضعیف از مساله تلكه كردن پسرها با ابزاری به نام مهریه بود و تهرانی در نقش دختر دغل داستان، فرصت عرض اندام در این نقش نداشت.
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «آبی» طولی نكشید كه تهرانی در«زمانه» بازی كرد و دومین انتخاب بدش را به ثبت رساند. فیلم حمید رضا صلاحمند قرار بود تصویری از دغدغه جوان های جامعه دهه هشتاد باشد اما فیلم و نقش تهرانی به كاریكاتور می مانست. تهرانی خیلی زود متوجه مسیر اشتباهش شد و با «کاغذ بی خط» و«خانه ای روی آب» جبران کرد. از آن به بعد اگر در فیلم عامه پسند هم بازی کرد، از کف استاندارد برخوردار هستند. هدیه تهرانی اوج هنرش را در «چهارشنبه سوری» به رخ کشید و تا الان اجازه نداده روی کارنامه اش خدشه بیفتد.
انتخاب های شکست خورده: بر اساس نسخه ای که از«فرزند صبح» در جشنواره فجر دیده ایم، از ظرفیت هدیه تهرانی بخوبی استفاده نشده. حال آن که نقش(دایه امام خمینی )،کارگردان فیلم (بهروز افخمی) و مهم بودن سوژه هر بازیگری را به پذیرش پیشنهاد ترغیب می کند.
بهرام رادان
بدترین انتخاب: چهارانگشتی. پیش از این فیلم بهرام رادان انتخاب بد دارد اما به دلیل تعلق به روزهای آغاز فعالیت، می توان از آن ها چشم پوشید. او روزی در «چهارانگشتی» سعید سیهلی بازی کرد که به پختگی رسیده بود. فیلم عجیب و غریب سعید سهیلی با کاراکترهای عجیب تر رادان جای هیچ دفاعی باقی نمی گذارد.
مسیر بعد از انتخاب بد: او در فاصله ای کوتاه از «چهار انگشتی » فیلم «سنتوری» را بازی کرد. خوش شانسی بهرام رادان بود که «سنتوری» برغم اکران نشدن و به لطف نسخه قاچاق بیشتر دیده شد. بعد از آن در چند فیلم خوب بازی کرد اما فیلمهای بد هم در کارنامه اش سهم پررنگی دارند مثل «یکی از ما دو نفر» و «نقش نگار».
انتخاب های شکست خورده: بهرام رادان از معدود بازیگرهایی است که در عین خوش شانسی، بد شانس هم هست. «سربازهای جمعه» و «حکم» را برای مسعود کیمایی بازی کرد اما نقش او کوتاه است و این همکاری برایش دستاوردی ندارد. «راه آبی ابریشم» قرار بود خاطره خوش فیلم های قبلی محمد بزرگ نیا را تکرار کند اما شکست خورد. واروژ کریم مسیحی 17 سال پس از فیلم موفق «پرده آخر»، «تردید»را ساخت و نتیجه جز ناکامی به همراه نداشت.
فریبرز عرب نیا
بدترین انتخاب: شکلات داغ. حامد کلاهداری در اولین فیلم سینمایی اش قصد داشت حرف های مهم بزند اما نتیجه ملغمه ای شد که نه منتقدان به آن توجه کردند و نه مخاطبان. فریبرز عرب نیا سال ها مشغول بازی در «مختارنامه» بود و بعد از پایان در سه فیلم بازی کرد که «شکلات داغ» از همه بی کیفیت تر است. نه فلیمنامه و قصه اش جای دفاع دارد و نه کارنامه حامد کلاهداری. عرب نیای سخت گیر دقیقا دنبال چه بود؟
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «شکلات تلخ» همه انتخاب های فریبرز عرب نیا بد هستند؛ به جز«چ». او در فیلم های«خاک و آتش»،«پنهان»، «پرتقال خونی»و«گاهی» بازی کرد که برای پی بردن به نتیجه شکست خورده آن چند صفحه از فیلمنامه کفایت می کند.
انتخاب های شکست خورده: «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» فرزاد موتمن می توانست یک فیلم معمایی موفق بشود که نشد. بازی عرب نیا هم سایه ای از بازی های درخشان اوست.
محمد رضا فروتن
بدترین انتخاب: خاک سرد. این فیلم را رضا سبحانی ساخته که جزو کارگردان های متوسط سینما است. قصه فیلم و پرداخت آن به قدری ضعیف است که نه منتقدان به آن روی خوش نشان دادند و نه مخاطبان. تلاش محمد رضا فروتن هم به چشم نیامد و این گونه بدترین انتخاب او رقم خورد. فروتن از فیلمنامه و سابقه کارگردان پی به فرجام «خاک سرد» نبرده بود؟
مسیر بعد از انتخاب بد:«خاک سرد» برای فروتن حکم دست انداز داشت اما از آن به سلامت عبور کرد. کمی که گذشت انتخاب های بد او بیشتر شد و حالا این بازیگر از روزهای اوج فاصله گرفته. «پیمان»،«تجریش ناتمام»، «چارسو»،«فصل انار» و «نقطه کور» بدترین انتخاب های او هستند. نه کارگردان های شان پیشینه موفقی دارند و نه داستان ها جذاب است. ملاک انتخاب فروتن روی چه حسابی بوده؟
انتخاب های شکست خورده: فیلم های «بی خداحافظی»،«دلتنگیهای عاشقانه»و«شیفت شب» می توانست به وزن کارنامه فروتن کمک کنند اما بر خلاف انتظار نتیجه شان بد شده.
ترانه علیدوستی
بدترین انتخاب: راز دشت تاران. قرار بود اولین انیمشین – رئال سینمای ایران فیلمی ویژه شود اما نشد. هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی کم تجربه بودند و قصه ای که برای «راز دشت تاران» نوشتند کم ملات. با این حال ترانه علیدوستی برای بازی در آن وسوسه شد و یکی از نقش ها را پذیرفت. فیلم مورد توجه قرار نگرفت و بازی علیدوستی تبدیل به یکی از بدترین های کارنامه اش شد.
مسیر بعد از انتخاب بد: کمی طول کشید تا ترانه علیدوستی به مسیر قبلی بازگردد. بعد از «راز دشت تاران» در فیلم «هر چی خدا بخواد» بازی کرد که این هم جزو انتخاب های بد اوست؛ یک کمدی ضعیف از نوید میهن دوست. انتخاب های بعدی او قابل دفاع هستند و باعث غنای کارنامه عیلدوستی شدند. سریال «شهرزاد» هم شهرت عمومی او را به همراه داشته است.
انتخاب های شکست خورده: «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی در ظاهر مختصات موفقیت را دارد اما عدم توانایی کارگردان در استفاده از بضاعت ها فیلم را با شکست مواجه کرد و انتخاب ترانه علیدوستی نتیجه ای که باید نداد.
مصطفی زمانی
بدترین انتخاب: بوی گندم. دلایل متعددی می توان ردیف کرد که می گوید«بوی گندم»بدترین انتخاب مصطفی زمانی است.حکایت عشق و عاشقی، علاقه دو دوست به برپایی کنسرت، مشکلات کنسرت گذاری و ... تکراری است. بدتر این که نسبت به نمونه های قبلی چند گام عقب تر می ایستد.
مسیر بعد از انتخاب بد:«بوی گندم» دیر اکران شد و این بزرگترین شانس زمانی است. البته یک انتخاب خیلی بد دیگر به نام «قصه عشق پدرم» (محمد رضا ورزی) داشت که این فیلم اکران نشده و بیش از همه به نفع اوست. بعد از این دو فیلم مصطفی زمانی حواسش را جمع کرد. حالا فیلم های او اگرچه همگی خوب نیستند اما «آبرومند» هستند.
انتخاب های شکست خورده: در کارنامه مصطفی زمانی چند فیلم هست که روی کاغذ شانس موفقیت داشتند؛ از فیلمنامه نویس و کارگردان بگیر تا ترکیب بازیگران. نتیجه اما موفق نبوده و انتخاب های این بازیگر را با شکست مواجه کرده. مثل «یک عاشقانه ساده»، «ماهی سیاه کوچولو»، «یک روز بخصوص» و «سارا و آیدا».